برنامه بدون تعارف این هفته به مناسبت روز پرستار میزبان مدافعان با غیرت و خستگی ناپذیر خط مقدم مبارزه با بیماری کرونا شده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما؛ در سال کرونایی که پشت سر گذاشتیم بیش از همه شاهد از خودگذشتگی و ایثار کادر درمان از جمله پرستاران با غیرتی بودیم که شبانه روز بر بالین بیماران بودند و در این مسیر علاوه بر دوری از خانه خانواده حتی از جان خودشان گذشتند.
این قسمت از بدون تعارف به نمایندگی از همه مدافعان سلامت و پرستاران عزیز، با دو پرستار که خودشان در حین خدمت و در کنار بیماران به کرونا مبتلا شدند و خاطرات شنیدنی زیادی دارند هم کلام شده است.
متن کامل گفتگوی علی رضوانی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما با دو جهادگر عرصه سلامت و مقابله با کرونا به این شرح است:
مجری: خدا قوت پیشاپیش روزتون هم مبارک باشه.
پرستار: ممنونم
مجری: شما چند ساله پرستار هستید؟.
پرستار: من سه سال و نیم
مجری: چند سالتونه؟.
پرستار: ۲۸ سال
مجری: اهل کجا هستید؟.
پرستار: من اهل قم روستای کرمجگان
مجری: چی شدن پرستار شدید؟.
پرستار: واقعیتش پدرم علاقه بسیار زیادی به این رشته داشتند و همیشه مشتاق این بودند که حتماً یکی از فرزندانش پرستار بشن که من طبق خواسته ایشون و برای اینکه ایشان به آرزویشان برسد تصمیم گرفتم که وارد این رشته بشم احساس کردم تکلیفم ایجاب میکند که حتماً ایشون را به آرزوشون برسونم.
مجری: روزهای کرونایی مقابله با کرونا چقدر سخت بود برای شما و همکارانتون؟.
پرستار: روز اولی که وارد بخش کرونا شدم دروغ نمیگویم، ولی واقعا ترسیده بودم، اما فقط ترسم برای خانواده ام بود
مجری: خودت نگران نبود از اینکه باید بری بالای سر بیمار کرونایی؟
پرستار: نه نه واقعا، چون به خواست خودم وارد در واقع این بخش شدم دوست داشتم واقعا این کار را انجام بدم.
مجری: شما داوطلب رفتید بخش کرونا؟.
پرستار: بله من خودم دوست داشتم که در واقع در این بخش کار کنم.
مجری: اجباری نبود برات؟.
پرستار: هیچ اجباری نبود الان هم برای هیچ کدام از در واقع همکاران من اجباری نیست.
مجری: پدر مادرتون نگفتن این چه تصمیمی است که گرفتی؟.
پرستار: واقعیت پدرم گفتن که احساس، چون من حالا بخش غیر مرتبط با کرونا بودم گفتن که احساس میکنم که اون تکلیفی که باید انجام بدی انجام نمیدید یعنی وقتی که هم میاومدن خیلی وقتها که از سرکار میاومدن دائم میگفتن مثلا این سربازای شکست خورده میمونی.
مجری:، چون پیش کروناییها نیستی؟.
پرستار: بله
مجری: تو این سال کرونایی شد بشینی یه گوشهای و گریه کنی؟.
پرستار: بله خیلی زیاد حتی توی شیفتها یادم هست یکروز خیلی سخت و بدی بود من شیفت بودم و بسیار بیمارها بدحال بودند اومدم و واقعاً برای آرامش قلب خودم گفتمای کاش هر شیفتی را که میام به نیابت از یک شهید بیام که یک مقدار حداقل به ما کمک کنند حداقل یاد و خاطره آنها تسکین ما باشند من اون دل نوشته را نوشتم و شیفتم رو تقدیم کردم به حاج قاسم عزیز من اهل شعار دادن نیستم من واقعیت را عرض میکنم که برکت زندگی من از اسم و یاد حاج قاسم است.
مجری: خودتون هم درگیر کرونا شدید؟.
پرستار: بله ۲ بار من مبتلا شدم به فاصله ۳ ماه و نیم
مجری: شما تو این مدت حال در بخش کرونا رفتید حقوق بیشتری گرفتید؟.
پرستار: یک تعداد از افراد میاومدن حالا بنا به اون طرز فکری که داشتند میگفتند دارید وظیفه تان را انجام میدهید. موظفید و حقوق بیشتری هم میگیرید. من ناراحت از این مسائل نشدم هیچ وقت.
مجری: خوب گرفتید یا نه؟.
پرستار: ببینید میتونید بگید که خیلی جزی
مجری: شما حقوقتون چقدر است؟.
پرستار: پایه حقوق دریافت میکنیم ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان
مجری: ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان حقوق شماست کرونا شد چقدر شد این حقوق؟.
پرستار: تقریباًَ سه و ۲۰۰ یا سه و ۳۰۰.
مجری: یعنی ۴۰۰ - ۵۰۰ هزار تومان رفت روی حقوقتون؟.
پرستار: بله
مجری: فقط؟.
پرستار: فقط
مجری: امکان ویژه امتیاز ویژه چیزی؟.
پرستار: نه. مثلا چه امتیاز ویژهای؟
مجری: نمیدونم یه جوری براتون جبران کنند؟.
پرستار: اصلا، من صحبتم در واقع در ارتباط با همکاران عزیزم است شما بگید حتی یک مرخصی که اینها بتوانند یک تجدید قوایی بکنند. حتی خبر رسید که قرار است مرخصی هم نباشه براشون
مجری: یعنی مرخصی نمیدن؟
پرستار: بله، چون خیلی از بچهها درگیر شدند خیلی از نیروها استعلاجی هستند و این شرایط را برای ماها سختتر کرد. چرا، چون همکارش مبتلا شده استعلاجی هست و باید این جبران بشه.
مجری: بعضی از بچهها تون هم به ما پیام میدادن تو صفحه برنامه بدون تعارف که مشکل استخدامی داریم؟
پرستار: بله شرکتی هستیم حتی من خودم استخدام نیستیم.
مجری: شما هم شرکتی هستید؟.
پرستار: بله و اینکه خوب میدونید اون امنیت شغلی که باید باشه نیست، اما باورتون شاید نشه، اما بچههای ما از ابتلا به کرونا فقط به جهت اینکه این یک ویروس خطرناکه نمیترسن از این میترسن که نکنه الان من مبتلا بشم چهار ماه بعد دوباره مبتلا بشم و بعد عذر من رو بخوان.
مجری: الان نگرانند میگن کرونا تمام بشه شاید خیلی از ماها رو بگن نیایید؟.
پرستار: بله دقیقاً همین طور است بله بخصوص اگه اشتباه نکنم دوستان ما و بزرگوارانی که کمک پرستار هستند و تو این ایام مشغول بکار شدند به جهت در واقع کمک به بیماران کرونایی بله امنیت شغلی ندارند.
مجری: کجا دلسرد شدید تو این مسیر؟.
پرستار: من خیلی بیش از حد خسته شده بودم و حتی به این فکر میکردم میگفتم خدایا یعنی واقعاً قرار است در انتها چه اتفاقی بیافته تا اینکه حضرت آقا سخنرانی کردند؛ و ما رو شرمنده خودشون کردند و در واقع اون پیام را برای همه پرستاران فرستادن اعلام کردند و واقعاً این باعث شد که ما، من به شخصه یک نیروی دوبارهای گرفتم.
مجری: الان به شما بگن حرف دلتون چیه امروز چی میگید؟.
پرستار: حرف دلم اینه که گاهی اوقات از پرستارها پرستاری کنید. بچهها خسته شدند ببینید ما سال گذشته این موقع خیلی از پدر مادرها میاومدن و روز پرستاری را به فرزندانشان تبریک میگفتن، اما الان فقط یک سنگ سرد از بچهای که سالها براش زحمت و تلاش کشیدن براشون باقی مانده و این خیلی سخته من وقتی که به ذوق پدرم نگاه میکنم به این فکر میکنم که واقعا اگه یک روزی به هر دلیلی من رو از دست بده چه بلایی سر این مرد میاد خیلی از همکارهای ما خودشون درگیر شدند بعد از اینکه بهبود پیدا کردند متاسفانه عزیزانشون پدر و مادرشون درگیر شدند و اونها را از دست دادن و واقعاً شرایط خیلی سختی را میگذرانند.
مجری: ان شاءالله این آمار صفربشه و همه نفسی بکشن
پرستار: ان شاءالله ان شاءالله
مجری: در ادامه برنامه میخواهم در کنار شما با یکی دیگه از همکارانتون هم صحبت کنم
پرستار:خیلی ممنون
مجری: من شنیدم که شما اتفاقات عجیب و غریبی براتون افتاد تو دوره کرونا گفتنم خودتون بیایید بگید چه شده؟.
پرستار: من توی دوران کرونا توی تیرماه خودم دچار کرونا شدم دو تا بچه ۸ ساله و ۱۳ ساله دارم من مستقیم اومدم بستری شدم توی آی سی یو که متاسفانه همسرم هم تست کروناش مثبت شد.
مجری: همسرتون هم از شما گرفت؟.
پرستار: ایشان را هم بستری کردن بله ایشان هم بستری شد وکه متاسفانه یه مشکل دیگهای به کروناش اضافه شد و کنسرپاکراس تشخیص دادن.
مجری: یعنی چی؟.
پرستار: سرطان پانکراس، به هر حال من بعد از ۱۵ روز مرخص شدم، ولی واقعاً با حال بد، چون هم از لحاظ روحی خیلی به من فشار اومده بود و هم جسمن واقعاً توانایی نداشتم.
مجری: بعد دوباره برگشتید سرکار؟.
پرستار: بله اومدم بخش کرونا همزمان همسرم شیمی درمانی میشه و من هم در بخش کرونا هستم سعی میکنم تو خونه که هستم قرنطینه را هم با همسرم و هم با بچهها به هر حال رعایت کنیم.
مجری: خوب الان باز هم میرید پیش بیماران کرونایی؟.
پرستار: بله من اصلا سرپرستار بخش کرونا هستم
مجری: جاتون را عوض کنید و نروید بخش کروناییها
پرستار: به هر حال آقای رضوانی ما اگر که من شخصه خودم میگم من خیلی جاها اگر که کاری برای مریضها انجام دادم اگر دست کسی را گرفتم و واقعاً من توی زندگی شخصیم نتیجه اش را با تمام وجودم حس کردم الان هم توکل کردم به خدا و واقعا میگم خدای من بارها معجزه ات را دیدم الان هم منتظر معجزه خودشم.
مجری: ان شاءالله، شب یلدا رو داریم مردم کاش بشنوند و جلوی چشمشون باشه این سختیها و از خود گذشتگیها و رعایت کنند؟.
پرستار: واقعا خیلی نارحت کننده است. یعنی کسی که اینکار را میکنم من فکر میکنم که کسی که با ندانم کاریش باعث بشه که دیگران گرفتار بشن کمتر از این نیست که در واقع یک قتلی را انجام داده.
مجری: خیلی خوب، اما من آخر برنامه یک خبر خوش برای شما دارم از طرف تولیت آستان مقدس امام رضا (ع) دعوت شدید به زیارت امام رضا (ع) یک سفر به همراه خانواده، ولی دیگه باید منتظر باشید شرایط کرونا بهتر بشه از وضعیت قرمز و نارنجی در بیاییم و ان شاءالله برید به زیارت.
هر دو پرستار: ان شاءالله؛ خیلی ممنونیم
مجری: سلامت باشید خیلی خوشحال شدیم در این برنامه خدمت شما بودیم.
راه شهداء ادامه دارد...
ما ملت شهادتیم...
ولی ببخشید یک نکته ی جزئی!
نسبت به خط ششمِ متن...
ما در برنامه، عدد 25 شنیدیم
ولی در متن، عدد 28 نوشته شده!
یکی از تشکرهای عملی نسبت به شما جهادگرانِ استوار ، این است که ما ،
با تمام توان، دستورالعمل ها را رعایت کنیم تا سختیِ کارتان را بیش تر نکنیم!
نسبت به برنامه ی اثرگذار و جهادی تان سپاسگزاریم