چه کسانی از اعدام فرزند حجت الاسلام زم خوشحال شدند؟
واقعیت این است که هیچکس جز همانانی که این آش را برای این ملت و نظام و یکی از شهروندانش یعنی «روحالله» پختند، از مرگ فرزند رییس اسبق حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی خوشحال نشد.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما به نقل از نورنیوز حجةالاسلام محمدعلی زم در واکنش به اعدام فرزند خود «روحالله زم» نوشت: قصه روحالله به سر رسید. «تبریک» به آنان که در «کمین» این شادی بودند و تسلیت به آنها که در غم فراقش قامتشان «کمانی» میگردد (مادر، همسر، دختران، خواهرانش و...)واکنش طبیعی یک پدر داغدار به مرگ فرزندش کاملا قابل درک و تاثر برانگیز است، اما واقعیت این است که هیچکس جز همانانی که این آش را برای این ملت و نظام و یکی از شهروندانش یعنی «روحالله» پختند، از مرگ فرزند رییس اسبق حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی خوشحال نشد.
گرچه تنها پسر یک کارگزار جمهوری اسلامی که خدمات غیر قابل کتمانی در حوزه فرهنگ و هنر پس از پیروزی انقلاب داشته است، متاسفانه فرجامی غیر منتظره و تاثر برانگیز داشت، اما همیشه خطاهای بزرگ، هزینههای غیر قابل جبران به دنبال دارند.
اختلاف سلیقه سیاسی و حتی اعتقادی با حاکمیت موضوعی است که میتواند برخی کنشهای تند را به ویژه در نسل جوان به دنبال داشته باشد، اما فراموش نکنیم که لغزیدن در دامن دشمنان قسم خورده ملک و ملت و کمک موثر به جنایتهای آنان علیه مردم مظلوم ایران، حق الناسی است که از ادای آن گریزی نیست.
بدون شک نه تنها هیچ فرد یا دستگاهی در داخل کشور از «خروج» یکی از فرزندان این مملکت که در خانوادهای روحانی و علاقهمند به انقلاب رشد یافته، خوشحال نخواهد شد بلکه این ضایعه و هر رخداد مشابهی دل همه دلبستگان این آب و خاک را مجروح میکند.
چرا باید فرد یا دستگاهی در «کمین» شادی حاصل از مرگ فرزند یکی از خدمتگزاران به فرهنگ انقلاب اسلامی نشسته باشد؟!
چرا قامت همه دلسوزان نظام و انقلاب از فاجعه به تعبیر حجةالاسلام زم «گول خوردن» یکی از فرزندان این مملکت از سوی دشمنان ایران و ایرانی نباید «کمان» باشد؟!
ریزش و رویش، واقعیتی است که جامعه اسلامی از سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب با آن روبرو بوده است. اگرچه به مدد الهی، تفوق رویشهای آگاهانه بر ریزشهای اندک، موجب پایداری، تعالی و ثبات مثال زدنی جمهوری اسلامی ایران شده است لیکن تلاش بیشتر برای بصیرت افزایی در جامعه و پیگیری راهبرد «جذب حداکثری» در جامعه جوان کشور ضرورتی است که میتواند از شکلگیری رخدادهای مشابه «قصه تلخ روحالله زم» جلوگیری نماید.
اختلاف سلیقههای سیاسی اگر چه در بسیاری از موارد به شکافهای عمیق میان نیروهای داخل نظام منجر شده، اما گرایشهایی از این دست هیچگاه جایگزین هنجارهای اعتقادی و اخلاقی که آموزههای اصلی دین ماست نخواهد شد.
نهادهای امنیتی و قضایی کشور به حکم وظیفهای سخت و طاقت فرسا که ملت بر دوش آنها گذارده، موظفند که بدون در نظر گرفتن ملاحظات و گرایشات و تعلقات، تنها در مسیر تامین امنیت ایران و ایرانی گام بردارند و در این کارزار پر فراز و نشیب آنچه که ارجح بر هر دغدغه دیگری است، عمل به وظیفه خطیر حراست مستمر و بدون تنازل از حریم جمهوری اسلامی ایران است.
آنچه که از شکلگیری این رخدادهای تاسف آور باید برای همگان محل تامل و تفکر باشد این است که چرا چنین واگراییهایی حتی اندک، توانسته در میان برخی خانوادههای علاقهمند به نظام و انقلاب شکل بگیرد؟
بدون شک دلایل متعددی برای چنین رخدادهایی وجود دارد که ریشههای آن را میتوان در خانواده، محیطهای آموزشی، محافل سیاسی و اجتماعی، افراط و تفریط گروهها و شخصیتهای سیاسی و ضعف در بینش سیاسی افراد جستجو کرد.
ریزش و رویش، واقعیتی است که جامعه اسلامی از سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب با آن روبرو بوده است. اگرچه به مدد الهی، تفوق رویشهای آگاهانه بر ریزشهای اندک، موجب پایداری، تعالی و ثبات مثال زدنی جمهوری اسلامی ایران شده است لیکن تلاش بیشتر برای بصیرت افزایی در جامعه و پیگیری راهبرد «جذب حداکثری» در جامعه جوان کشور ضرورتی است که میتواند از شکلگیری رخدادهای مشابه «قصه تلخ روحالله زم» جلوگیری نماید.
بنده عباسعلی رفیعی دبیر آ.پ درشگفتم از اینکه اجرای عدالت و مبارزه بابیغدالتی وظلم وجوردرچنین سیستم قضابی فوقالعاده گاه به طرز عجیبی بیعدالتی وظلمی بزرگ نمایان میشود،برادرمن به نام علی رفیعی که اونم دبیرآ.پ میباشد به علت یک اتفاق کاملآ ناخواسته وبعلت شوخی بااسلحه شکاری وانفجاراسلحه شکاری امانی وشلیک ناخواسته وناگهانی گلوله (درحالیکه ساعاتی قبل درحضورصاحب اسلحه شکاری
وچهارنفردیگراسلحه غیرمسلح شده بود)درحادثه ای تلخ بهترین دوستش راازدست میدهدوالان نزدیک ۸سال است که به ناحق ودادرسی ناعادلانه وظالمانه بدون اعتنابه دفاعیات برحق برادرم وشواهدوقرائن وبدون انجام تحقیقات کافی وحتی بدون توجه به اظهارات شاهددرصحنه وباتکیه برحدس و گمان وشک وشبهه وبانقض علنی وآشکارفرامین الهی ونادیده گرفتن شرع انورو موادقانونی بیشمارازابتدایی ترین تاحیاتی ترین اصول،درحالیکه براحتی بعلت فقدادله کافی قابل دفاع باموادقانونی وقابل نقض میباشدبا ادله ای مضحک(دررای حتی یک دلیل از دلایل اثبات جرم قیدنشده)ورأی غیرقانونی محکوم به قتل عمدودرزندان زنجان هست درشرایطی که چنان ظلم آشکاری به برادرم شده وعلاوه برآن آثار وتتمه آن به خانواده چنان سنگین ودورازذهن است که همه اهالی شهروحتی خانواده شاکی بخصوص برادرارشدمقتول ضمن اعتقادراسخ به اتفاقی وغیرعمدبودن حادثه وبیگناهی برادرم ازاین قضاوت عجیب وناعادلانه درشگفتندونگران حال وروز ما،دراین مدت ماازهیچ کدام ازروشهای مختلف قانونی بهره نبرده ایم حتی آموزش وپرورش که می بایست مطابق قانون بادادن وکیل ازحقوق تضییع شده برادرم دفاع میکردهیچ کاری نکردوکیل تسخیری هم بدون تدقیق درپرونده تنهاجمله ای که دردفاع ازبرادرم گفته(که برای رضایت شاکی تلاش میکنم ومتهم خیلی ناراحت هست)بنظر میرسد قبل ازقاضی حکم به گناهکاری برادرم داده درحالیکه بااندک تأملی درپرونده(بااینکه که خارج ازموازین شرعی و قانونی ونقض آشکارآیات قرآن وکلام معصوم و قواعدفقهی ونقض مکرر موادقانونی به طرزواضحی غیرقابل باورشکل گرفته)و تحقیقات محلی وشاهدحاضردرمحل حادثه وحتی اظهارات خودخانواده شاکی بیگناهی برادرم وعمدی نبودن آن محرزومبرهن است.بدتراینکه بخاطرواریزدیه واخذرضایتی نافرجام طی دومرحله که شاکی نادم شده خسارت مادی ومعنوی بی شمار،فراتر ازحدتصوروغیرقابل باوروجبران ناپذیری به خانواده واردشده که ذکرآن در این مجال نگنجد.ایهالناس ماخواستارعدالتیم آیا کسی نیست که یاریمان کند؟!!حال به گفته مقامات محترم قضایی پرونده درمرحله اسیذان میباشد.ظلمی عظیم واظهرمن الشمس به یک معلم بیگناه که حافظ قرآن و...که بنابه گواهی کتبی ستادنمازجمعه واهالی شهرجوانی نمونه از خانواده ا اصیل که به صداقت ودرستکاری و...مشهورمی باشد.یامولاعلی حالامی فهمم که چرا باچاه درددل میکردی بیاببین که مریدانت چقدرآشکار وعلنی ظالمندومنظلم درحالیکه اساس شکل گیری اسلام وشعاراصلی آن وانقلاب اسلامی عدالت ودادخواهی ازمظلومان است ودرمملکتی که سیستم قضابی آن باتوجه به قوانین موجودو آیین دادرسی بی نقص،به حق می تواندسرآمدوالگویی بی نظیردرسیستم قضایی جهان باشدامادریغ وافسوس که عده ای بی وجدان وازخدا بیخبرچنان عیان و آشکاراظلم میکنندکه عرش الهی به لرزه درمی آید.وقاضی محترم باصراحت تمام به متهم می گویدکه من شرع وقانون حالیم نیست همینکه تورادیدم فهمیدم که قتل عمدهست وهیچ کاری هم ازدستتون برنمیآید.وچقدرهم درست گفته!!!!کاشکی به اندازه متهمان آشوبگری که آنقدرحمایت شدندتاحکم نقض شدواعاده دادرسی مصوب شدازاین دبیربی گناه ومظلوم وبی کس نیزحمایت میشد!!!
یاغیاث المستغیثین یاصریخ المستصرخین
دیگرصبرمان به سرآمده ۸سال!!!
وقت آن نیست که فریادرس مظلومان رابه یاری ضعیفان ودرماندگان بفرستی؟بیامولا شب هجران سحرکن.یاحق
الیس الصبح بقریب