آشتی با خود زمانی محقق خواهد شد که بدانید و بپذیرید که علت شادمانی و ناخوشی هایتان در زندگی، تنها خود شما است.
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سیما؛ از نظر شما شادمانی چه معنایی دارد؟ شادی و احساس خرسندی در حقیقت ندایی درونی از پذیرش خود و قبول قلبی آن است. بسیاری از مردم ممکن است، سالیان سال از این حقیقت دور افتاده و توانایی شناخت ندای درونی را کسب نکرده باشند. برخی نیز برخلاف ظاهر اجتماعی و شادمان خود، از درون مضطرب و به هم ریخته هستند. اما دلیل واقعی این مشکل چیست؟ اگر شما نیز چنین احساسی دارید، تنها راه نجاتتان "آشتی با خود" خواهد بود. برای درک بهتر موضوع مثالی میزنیم تا به تصور کاملی از مطلب دست یابید.
فردی را در نظر بگیرید که از موقعیت اجتماعی مناسبی برخوردار است و روابطی قوی با دیگران دارد. حتی زمانی که عصبانی و ناامید میشود نیز کسی متوجه این تغییر نمیشود. چرا که رفتار وی چنین اتمسفری را در اطرافش ایجاد میکند. شاید گمان کنید که این روش خیلی هم خوب است و از نظر افراد اطرافتان فردی صبور، اجتماعی و خوش خلق به حساب خواهید آمد. البته منظور ما از این مثال افراد خوددار و درون گرا نیستند بلکه مقصود بیشتر آنهایی است که ماسکی دائمی را هر روز بر صورت خود حمل میکنند. زمانی فرا میرسد که این فرد، سلامت و شادی روح خود را وابسته به پذیرش دیگران خواهند یافت. افکار او دائم به تصوری که دیگران در موردش دارند و میزان رضایت آنها از وی اختصاص مییابد و روز به روز هم بیشتر به این تفکر میدان داده میشود. از نتایج مخرب این وضع، عدم توجه به خواستههای شخصی و قلبی خود در زندگی خواهد بود چرا که ظرفیت مغز شما با مسائل دیگری انباشته شده است. اگر چه اعتبار به ویژه از نوع اجتماعی و در فرآیند زندگی با افراد دیگر بسیار اهمیت دارد، نباید به گونهای درآید که به اصطلاح شما را از خودتان دور کند. باید شادی را ابتدا در وجود خود جست و جو کنید. به عبارتی باید با "خود" آشتی کرد. "نیازی نیست فرد جدیدی خلق کنید، تنها کافی است همان کسی که هستید را کشف کنید". در ادامه به بررسی سه قانون اصلی برای آشتی با خود، انسجام بخشیدن به زندگی و کشف خود حقیقی خواهیم پرداخت.
+ حقيقت نخست؛ ما با احساسی که از طریق تفکرات خود به وجود میآوریم، زندگی میکنیم
همان طور که ویلیام شکسپیر نوشته است: هیچ چیزی تحت عنوان خوب و یا بد وجود ندارد، تا زمانی که ما با افکار خودمان آنها را خلق کنیم. آشتی با خود زمانی محقق خواهد شد که بدانید و بپذیرید که علت شادمانی و ناخوشی هایتان در زندگی، تنها خود شما است.
در مثالی که زده شد، دلیل ناراحتیهای روحی فرد تنها رفتار دیگران و عدم پذیرش وی از جانب آنها نبود، بلکه دلیل اصلی خود "او" بود. چرا که آرامش حقیقی را در جایی غلط جست و جو میکرد نه در وجود خود و سرچشمه حیات. حتی زمانی که تصور میکنید شرایط به وجود آمده باعث تغییرات احساسی شما شده اند، کاملا در اشتباه هستید. افکار شما ریشه تمامی احساساتتان خواهند بود. تنها باید این سوال را از خود بپرسید؛ اگر این گونه فکر نمیکردم، آیا ممکن بود احساس دیگری را تجربه کنم؟
+ حقیقت دوم؛ همه چیز در درون نهفته است
همه ما با دو جنبه از خود رو به رو هستیم. نخست جنبهای که بی گناه، عاری از هر گونه قضاوت و در واقع بکرتر است و جنبهای دیگر که خود ساخته، حاوی تجربههای مختلف بوده و عموما تحت عنوان ضمیر و یا نفس شناخته میشود. جنبه نخست بعدی بزرگتر و خردمندتر از شما را به خود اختصاص میدهد و پیش از آن که به جست و جوی خود بپردازید، شما را میشناسد. تنها کافی است به جای جست و جو در دیگران، به خود بازگردید و با آن ارتباط برقرار کنید. زمانی میتوانید به معنای واقعی به اصل آشتی با خود برسید که بتوانید این جنبه را کشف کرده و به آن نزدیک شوید.
+ حقیقت سوم؛ رابطه هر کدام از ما با خودمان، تعیین کننده نوع ارتباطی است که به دیگران خواهیم داشت و بالعکس
در سفر طولانی به سوی کشف خود، هیچ پروسه بهبود شخصیتی، نمیتواند جای خالی پذیرش و آشتی با خود را بگیرد. هر چه قدر خودتان را بیشتر دوست داشته باشید، به همان اندازه کمتر شادمانی و آرامش را در جای اشتباه دنبال خواهید کرد.
بخشش کلید اصلی این مقصد خواهد بود. ابتدا باید خود را به خاطر جست و جوی آرامش در منابعی غیر ار وجود حقیقی خود ببخشید و ناامیدیها را فراموش کنید. تنها دلیل این بخشش، آماده سازی شما برای آشتی با خودتان و پیوند با خود درونی تان خواهد بود.