تقویم رسمی ما در کنار همه اعداد و ارقام و مناسبت هایش، روز ۲۴ آبان را به عنوان " روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار"مشخص کرده است، روزی که مناسبت آن سالروز درگذشت "علامه طباطبایی " است.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، فرزانهای فرهیخته و عالمی که عمر ۷۹ ساله خود را برای شکوفایی معارف دینی و گسترش آن گذراند و با توشهای گران سنگ، چون " تفسیر المیزان" چشم از جهان فرو بست.
حالا بیست و هشت سال است که این روز، به عنوان " روز کتابخوانی " گرامی داشته میشود و هفتهای که در ادامه اش میآید، به عنوان " هفته کتاب " نام گذاری شده است.
هفتهای که در نگاه اول، مناسبت هایش دولتی و سازمانی است.
یعنی وزارتخانههای مرتبط با موضوع کتاب، از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا وزارت علوم و آموزش وپرورش و هر نهاد و سازمانی که برنامهای در خصوص کتاب دارد، در این هفته پا به میدان میگذارد.
برنامههایی که با تبلیغات فراوان، حول محور تقدیر و نشست و رونمایی از کتاب میچرخد.
فعالیتهایی که در نگاه اول، برای گسترش کتابخوانی در جامعه میتواند مفید باشد.
ولی وقتی عمیقتر نگاه کنی، این " گفتمان عمومی " (که هدف از برگزاری چنین برنامههایی است) کمتر اتفاق میافتد.
در واقع" هفته کتاب" هرگز نمیتواند ره صدسالهای که برای " فرهنگ سازی" باید طی کرد، یک شبه برود.
هفته کتاب نمیتواند کسی را که با کتاب مخالف است و معتقد است فضای مجازی کار را تمام کرده است، متقاعد کند که کتاب همچنان زنده است و به قول بزرگی:" کتاب هرگز نمیمیرد. چون انسانها کاغذ را دوست دارند. "
هفته کتاب نمیتواند به کسی که تا کتاب را میبیند پوزخند میزند و میگوید: " مگر کسی هم کتاب میخواند؟ "
بفهماند که " کتاب " کهن الگویی است که ریشه در "زیست دیرین " بشر دارد و با ورود هر فناوری باز جای خود را پیدا میکند و تثبیت میشود.
چنانکه گفته میشود با آمدن " تلویزیون" خیلیها میگفتند " رادیو " میمیرد. اما در طول زمان، هر کدام جای خود را پیدا کردند و باقی ماندند.
هفته کتاب، حتی نمیتواند برای کتابخوانهایی که هر روز تند و تند کتاب میخوانند تا سرانه مطالعه را بالا ببرند، کار خاصی انجام دهد. چون برنامههای این هفته، بیشتر مبتنی برچند مراسم گذرا و شتاب زده است که در سطح تیترها و خبرها میماند و در هیاهوی رسانهها گم میشود.
در واقع شاید حتی برخی کتابخوانها ندانند چنین هفتهای وجود دارد، چون این هفته نقشی در زندگی آنها ندارد و آنها کار همیشگی شان را انجام میدهند.
آنها همیشه فهرستی از کتابهایی که باید بخوانند آماده دارند.
آنها با کتاب زندگی میکنند و کار چندانی به تقویمها و مناسبتها ندارند.
پس میشود گفت این هفته، در اصل هفتهای است که بیشتر به دنبال " فراموش نکردن کتاب " است.
شاید کسانی هم که با عشق و علاقه و وسواس این نام را در کنار ۲۴ آبان ثبت کرده اند، برای "یادآوری موضوع کتاب" تلاش میکردند.
ولی امروز بعد از بیست و هشت سال از زمان نامگذاری این هفته، وظیفه میراث داران این است که رنگ و بوی برنامهها را تغییر دهند و از صرف بودجههای دولتی برای اقداماتی مفیدتر بهره ببرند.
برنامههایی که هم برای " کتاب نخوانها " مناسب باشد و هم برای " کتاب خوانها. "
برنامههایی که محدود به " تقدیر و رونمایی" نباشد.
مثلا در "هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران" میشود یک کتاب را به مرحله ساخت فیلم سینمایی در سینما یا تلویزیون رساند تا کتاب این قدیمیترین رسانه را با کمک رسانهای دیگر دوباره به موضوع روز جامعه تبدیل کرد.
میشود برای مولفان و پدیدآورندگان کتاب شرایط اقتصادی بهتری فراهم کرد تا انگیزه قوی تری برای فعالیتهای سال آتی خود داشته باشند.
میتوان ایدههای نوآورانهای را به اجرا گذاشت تا خانوادهها برای کتابها جشن بگیرند.
شاید از میان طرحهای مبتکرانه این چند سال، " ارائه تخفیفهای فصلی" (که امسال هم تحت عنوان پاییزه کتاب دنبال میشود) و " عضویت رایگان کتابخانهها " در روز اول هفته کتاب، شاخصترین اقدام بوده باشد.
چون این دو طرح از چشمگیرترین کارهایی است که هم مخاطب را درگیر میکند و هم یارانه فرهنگی را به مخاطب و کتابفروشها میرساند.
در نهایت، هفته کتاب که امسال بیش از هر زمانی در فضای مجازی خودش را نشان میدهد فرصتی است تا مسئولانی که از جشن وجشنواره فارغ شده اند فکری به حال مخاطب و کتابخوانی کنند.
در واقع هفته کتاب کرونایی میتواند دستاوردهایی برای سالهای بعد " بدون" کرونا و " با " کتاب داشته باشد. تا در فرصت بیکاری امسال، ایدههایی موثر برای سالهای بعد پیدا کنیم.
فقط کافی است برنامه ریزان فرهنگی ما هم مثل عباس یمینی شریف که در چند بیت ساده برای دبستانیها از اهمیت کتاب گفت و سرود، کتاب را بشناسند تا صمیمیت، مظلومیت و اثرگذاری کتاب را درک کنند و برایش کاری کنند.
همین شعر که کودکان دهه شصت سالهای سال آن را زمزمه کرده اند و امید میرود اگر روزی در جایگاه مدیران فرهنگی نشستند سطر سطرش را به خاطر داشته باشند:
«من یار مهربانم، دانا و خوش بیانم / گویم سخن فراوان، با آن که بی زبانم / پندت دهم فراوان، من یار پند دانم / من دوستی هنرمند، با سود و بی زیانم»
میترا لبافی، خبرنگار گروه علمی فرهنگی