یک، دو، سه، پلههای قطار را پایین آمدم و به سکوی ایستگاه قدم گذاشتم.
جلوتر که رفتم دیدم قطاری در ایستگاه متوقف شده و مسافرانش برای استراحت پیاده شده بودند و در حال تردد بودند، با تعجب نگاهی به اطرافم کردم دیدم بسیاری از آنها ماسک بر صورت ندارند و سرخوش از روزهای سیاه کرونایی در فضای ایستگاه تردد میکنند و گوششان به زدن یا نزدن ماسک بی خیال است.
از پلههای زیر گذر راه آهن پایین آمدم و هم قدم با مسافران شدم، کمی این پا و آن پا کردم که چیزی نگویم، اما با دیدن این وضع طاقت نیاوردم و به یکی از آنها گفتم مسیرتان کجاست؟ گفت: گلستان.
گفتم الان گلستان؟ گفت: بله میرویم عروسی.
کمی صبر کردم دو تا و چهار تا میکردم که بگم یا نگم که واقعاً در این شرایط سخت کرونا مسافرت لازمه؟ یکی از همراهای آن مسافر هم گفت: فرمایش شما متین، اما یک پسرخاله بیشتر ندارم و ما میرویم.
مراقبت میکنیم که اتفاقی برای ما نیفتد، نگاه به صورتش کردم و گفتم ماسک هم که به صورت ندارید، چه شکلی رعایت میکنید؟ میدانید اگر خدایی نکرده بروید و برگردید ناقل باشید و افراد دیگر را درگیر بیماری کرونا میکنید؟ مشغول الذمه میشوید و حق الناس گردنتون؟
یکی از مسافران هم خندید و گفت: خانم جان بالاخره چندماهه هیچ جایی نرفتیم، میرویم و مراقبیم.
زیرگذر را رد کردم و با یک نگاهی به همه آنها گفتم، خوش بگذرد، اما بدانید اگر تو خونه بمانیم و با یک تماس تصویری مراسم را تبریک بگیم خیلی بهتره تا اینکه این مسافت را طی کنیم و برگردیم یک عده آدم دیگه را درگیر بیماری کنیم فقط یادتون باشد که حق الناس به گردنتون نماند.
قدم زنان از ایستگاه آمدم بیرون و به راههای گریز و رفتن سفر هموطنانم افتادم که هر موضوعی را بهانه میکنند و دل به جاده و راه میزنند و توجیه خودشان را دارند فکر کردم و آمارهای ۲۴ ساعته در کشور رو در ذهنم مرور کردم که ۶ هزار و ۹۶۸ بیمار جدید به کووید۱۹ مبتلا شدند، ۳۴۶ بیمار نیز لباس آخرت به تن کردند و آسمانی شدند و تاکنون ۵۸۱ هزار و ۸۲۴ نفر در کشور به طور قطعی به ویروس کرونا مبتلا شدند و تعداد جان باختگان کرونا در کشور به ۳۳ هزار و ۲۹۹ نفر رسیده است.
یاد روزهای سخت کاری خودم و همکارانم و کادر درمانی که جانی برایشان نمانده است افتادم که چقدر بگوییم در خانه بمانید و به مسافرت نروید، ماسک زدن را فراموش نکنید ومراقب خودتون و اطرافیانتان باشید؟
سوار ماشین شدم و تا مسیر خانه تصاویر افرادی را دیدم که مثل یک آلبوم عکس از جلوی چشمانم رد میشدند و از قدیمیهای محل بودند، اما بیماری مرموز کرونا به زندگی شان خاتمه داده است.
کرونا در یک قدمی تک تک ماست، مراقب باشیم و سهل انگاری را کنار بگذاریم که بیماری سخت و عجیبی ما را تهدید میکند...
مریم جعفری خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزاری صدا و سیما |