قله توچال در شمال شهر تهران یکی از بخشهای رشته کوههای البرز مرکزی، از مقاصد کوهپیمایان در فصول مختلف است.
توچال به ارتفاع ۳۹۶۰ متر از سطح دریا بلندترین قله داخل شهر تهران محسوب میشود که از هر نقطه تهران قابل دیدن است و به کوهپیمایانی که قصد صعود به قله دماوند را دارند به دلیل واقع شدن توچال در ارتفاع بالای ۳ هزار متر توصیه میشود برای هم هوایی شبی را در بالاتر از جانپناه امیری که در ارتفاع تقریبی ۳ هزار متر واقع شده است شب مانی داشته باشند.
مسیرهای مختلفی برای صعود به قله توچال وجود دارد که رایجترین مسیر آن دربند، سربند، پس قلعه، پایگاه امداد و نجات داودی، آبشار دوقلو، پناهگاه شیرپلا، سیاه سنگ، پناهگاه امیری و قله توچال است.
البته مسیرهای دیگری برای صعود به توچال هم وجود دارد که در ادامه گفته میشود:
برای تهیه گزارشهای هفتگی تصمیم به صعود به قله توچال گرفتم و از میان مسیرهای صعود مسیر دربند را انتخاب کردم. یک روز پیش از اجرای برنامه، وضعیت آب و هوای منطقه را بررسی و کوله پشتی را با پوشاک مناسب و مواد غذایی آماده کردم و از آنجا که قصد شب مانی در پناهگاه شیرپلا را داشتم برای احتیاط کیسه خواب را هم کنار کوله بستم.
پنجشنبه اول آبان با دوستان ساعت ۱۷ زیر مجسمه کوهنورد قرار داشتم به موقع رسیدم ماشین را پارک کردم پس از حضور در محل قرار، دوربین گوپرو را روشن کردم و گوشی را به دست گرفتم و پلاتوی آغازین گزارش کوهپیمایی را گفتم که فردا انشاالله به قله صعود خواهم کرد.
با دوستان جمع شدیم و از مسیر روستای پس قلعه در حالیکه هوا تاریک شده بود به دو راهی بند یخچال رسیدیم یکی دو مصاحبه گرفتم یکی از کوهپیمایان که با دو پسر و یک دختر خود به کوه آمده بود و در حال بازگشت بود از برودت منفی ۷ درجهای قله توچال گفت از دو راهی بند یخچال به سمت دو راهی دره اوسون حرکت کردیم در این منطقه یک مخزن آب بزرگ هست و تابلویی که درباره مسیرهای چپ و راست توضیح میدهد.
گروه ۵ نفره ما با هدایت من به سمت راست یعنی پایگاه داودی حرکت کرد در حالیکه هوا تاریک بود البته ۳ نفر از گروه لایتهای (چراغهای) بالای سر خود را روشن کرده بودند به دلیل وجود ماه در آسمان نور اندکی مسیر را روشن کرده بود و من که سر قدم بودم به راحتی میتوانستم پستی بلندیهای مسیر را تشخیص بدهم پیش رفتیم تا به پایگاه داودی رسیدیم در میان مسیر آقای کوهپیمایی قد بلند (۱۹۰ سانتی متر) که برای استراحت ایستاده بود و سنگین بودن کوله اش گلهمند بود به گروه ما اضافه شد پس از اندکی استراحت در کافه روبروی پایگاه امداد نجات داودی مسیر را که حالا در آن به کمک پدال و کابلهای کشیده شده در آن با شیب زیاد میشد پیمایش کرد ادامه دادیم.
این بخش از مسیر چالش زیادی دارد بویژه اینکه ما در شب در حال پیمایش آن بودیم گامها را به کمک گرفتن کابلها برمی داشتیم و در نقاطی فکر میکنم سه نقطه به دلیل نبودن جا پا گام بر پدالها میگذاشتیم و در سه نقطه هم نردبانهای فلزی گذاشته شده بود شیب را در حالیکه آبشار بلند شیرپلا خروشان فرو میریخت پشت سر گذاشتیم و حالا آبشار دوقلو و پناهگاه شیرپلا روبروی ما نمایان شد.
گروه به دو بخش تقسیم شده بود، سه نفر دیگر به فاصله ۳۰ دقیقه پس از ما به پناهگاه رسیدند من هم پلاتویی ضبط کردم فکر میکنم حدود ساعت ۹ شب بود که وارد پناهگاه شدم یادتان باشد دربهای پناهگاه شیرپلا از ساعت ۱۰ شب بسته میشود و تا ۴ صبح فردا باز نمیشود وارد که شدم مستقیم به سمت دفتر مدیریت رفتم و تختی را به مبلغ ۲۰ هزار تومان گرفتم تغذیهای اندک داشتم کیسه خواب را باز کردم و روی طبقه پایین یک تخت دو طبقه در آسایشگاه که تا نیمه از کوهپیمایان پر بود؛ انداختم. ساعت را برای ساعت ۴ کوک کردم. در کیسه خوابم کمی جابجا شدم و خوابم برد پیش از زنگ زدن ساعت بیدار شدم گوشی را از کوک خارج کردم همنوردم را بیدار کردم به بوفه پناهگاه رفتیم بقیه همنوردان هم بیدار شده بودند صبحانهای اندک میل کردیم وضو گرفتیم نماز صبح را خواندیم و ساعت ۵:۱۵ دقیقه حرکت به سمت قله را آغاز کردیم.
هوا همچنان تاریک بود، اما شهر منظره بسیار زیبایی داشت حالا فکر و ذهن گروه رسیدن به جانپناه امیری بود اینجا لازم است توضیحی درباره جانپناه امیری بدهم و اینکه این جانپناه به همت والدین زنده یاد امیری در ارتفاع ۳ هزار متری از سطح دریا ساخته شده است زنده یاد امیری در دهه هفتاد زمانیکه پس از صعود به قله توچال در حال بازگشت بود برای استراحت در این منطقه مینشیند که به دلیل برودت هوا یخ میبندد و جان به جان آفرین تسلیم میکند.
پس از رسیدن به جانپناه امیری که حالا در سمت چپ این جانپناه ایستگاه ۵ توچال و تله کابینها در حال رفت و آمد دیده میشد اندکی استراحت کردیم و تغذیهای اندکی با نان و پنیر و گردو داشتیم. ناگفته نماند؛ در مسیر چند مصاحبه گرفتم که یکی از آنها بسیار جالب بود؛ پسری ۱۱ ساله به همراه پدرش با سرعت بالایی در حال صعود بود، با پسر صحبت کردم گفت این برای بیستمین بار است که به قله توچال صعود میکند پدرش گفت پرهام کشتی گیر است و حالا که کرونا هست برای تمرین هوازی به کوه میآیند.
ادامه مسیر تیرهای قرمز و زرد رنگ راهنمایی کوهپیمایان در هوای مه آلود و برفی است این تیرها به فاصله ۲۵ متر تا قله توچال ادامه دارد، فشار را میشود احساس کرد، قله روبرو دیده میشود، سمت راست در هوای تمیز و بالاتر از لایه آلودگی هوای شهر تهران قله سربه فلک کشیده دماوند رخ مینماید پایینتر قله ۳۵۵۰ متری کلکچال به چشم میخورد ساعت ۱۱ حالا قله توچال که در سمت شرقی پوشیده از برف است کوهپیمایان پس از صعود در حال شکر خداوند و گرفتن عکس یادگاری با گفتن پلاتو پایانی گزارش به سمت ایستگاه هفتم توچال حرکت کردیم پس از رسیدن به ایستگاه و گرفتن بلیت اندکی استراحت کردیم و با تله کابین خودمان را به پایین رساندیم.
واقعا بینظیره وقتی که هوا اینجوری باشه و روی قله باشی
خداقوت
و البته یه نکته
منظور شاعر از دیو سباه پای در بند....همون دیو سپید پای دربند بوده دیگه؟؟؟؟؟