آخرین روز ماه صفر مصادف با سالروز شهادت علی بن موسی الرضا امام هشتم شیعیان (ع)، امام رئوف است.
پدر ایشان امام موسی بن جعفر (ع)، امام هفتم شیعیان و مادرشان بانویی بزرگوار و خردمند به نام نجمه بود.
امام رضا (ع) در همان سالی به دنیا آمد که پدربزرگش، حضرت امام جعفر صادق (ع)، به شهادت رسید.
امام هشتم دارای لقبهای متعددی است. از جمله معروفترین این القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غریب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معین الضعفاء) است.
شخصیت اخلاقی امام
از خوش اخلاقی امام سخن بسیار گفته اند.
در این جا به چند نمونه آن اشاره میشود که امام در برخورد با مردم به چه نکات ریزی دقّت میکرده است. همه اینها برای ما درس چگونه زیستن است:
ـ هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد.
ـ سخن هیچ کسی را قطع نکرد.
ـ به نیازمندان بسیار کمک میکرد.
ـ با خدمتگزاران خود بر سر یک سفره مینشست و غذا میخورد.
ـ همیشه چهرهای خندان داشت.
ـ هرگز با صدای بلند و با قهقهه نمیخندید.
ـ هنگام نشستن، هرگز پای خود را در حضور دیگران دراز نمیکرد.
ـ در حضور دیگران هرگز به دیوار تکیه نمیزد.
ـ به عیادت بیماران میرفت.
ـ در تشییع جنازهها شرکت میجست.
ـ از مهمانان خود، شخصا پذیرایی میکرد.
ـ وقتی بر سر سفرهای میرسید، اجازه نمیداد تا به احترام او از جای برخیزند.
ـ به پاکیزگی بدن، موی سر و پوشاک خود بسیار توجه داشت.
ـ بردبار و شکیبا بود.
اینها گوشهای از اخلاق امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) بود.
شهادت امام رضا (ع)
مأمون که روز به روز گرایش بیشتر مردم به امام رضا (ع) را میدید، در برابر هم مسلکان خود، یعنی خاندان عباسی هیچ بهانهای نداشت.
پس تصمیم گرفت راهی بغداد شود تا از نزدیک با ایشان به گفتگو بنشیند.
اما آیا او در این سفر چه ارمغانی برای آنان به همراه داشت؟ آیا میتوانست امام را از ولایتعهدی برکنار کند؟ آیا میتوانست بیعت گستردهای که از مردم گرفته بود، نادیده بگیرد؟ آیا میتوانست واکنش مردم به برکناری امام را تحمل کند؟ آیا میتوانست در برابر ناخرسندی انبوه شیعیان و پیروان امام، دلیل قانع کنندهای بیاورد؟ این جا است که باردیگر مأمون چهره واقعی خود را نمایان میسازد و به خشونت پنهان و سیاست بازی روی میآورد.
او نخست، وزیرش فضل بن سهل را میکشد و بر جنازه او اشک میریزد و برای یافتن قاتلان او جایزه تعیین میکند و آن گاه که آنان را دستگیر میکنند، آنان شهادت میدهند که مأمون خود به این کار فرمان داده است، اما او ناباورانه آنان را میکشد.
سپس برنامه حذف امام رضا (ع) را دنبال میکند، اما میکوشد که این برنامه را به گونهای عملی سازد که دامان خود او از این امر پاک نشان دهد.
پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف میکند و در همان جا با خوراندن انار یا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا (ع) را مسموم می کند و مانند آن چه پس از قتل فضل بن سهل کرد، در این جا نیز بر پیکر پاک امام اشک میریزد و حضرت را در کنار قبر پدر خود هارون الرشید دفن میکند.
امام رضا (ع) پیشتر، شهادت خود به دست مأمون را به برخی از یاران خود گوشزد کرده بود.
از جمله یک بار به دو تن از اصحاب خویش فرموده بود: اینک هنگام بازگشت من به سوی خدا فرا رسیده و زمان آن است که به جدم رسول خدا (ص) و پدرانم بپیوندم. تومار زندگی ام به انجام رسیده است.
این حاکم خودکامه (مأمون) تصمیم گرفته است که مرا با انگور و انار مسموم به قتل برساند.
محل شهادت امام هم به گفته همه تاریخ نویسان، شهر توس و محل دفن ایشان نیز در باغ حمید بن قحطبه در سناباد بوده که بعدها مشهد الرضا نام گرفته و اینک به نام مشهد شهرت دارد.