به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، واقعیت تخریب شخصیت یک والد به دست والد دیگر در خانوادهها، به گستردگی مورد تأیید است. بر اساس پژوهشها، این مشکل لزوماً هنگام اختلاف یا پس از جدایی پیش نمیآید، بلکه هر زمانی در طول زندگی مشترک ممکن است اتفاق بیافتد، اما بالا گرفتن اختلاف، طلاق، یا ادامه روند حقوقی حضانت فرزند احتمال پیش آمدن آن را قویتر میکند. اگر این پدیده برای شما نیز آشنا است، با آن درگیرید یا در پیرامون خود شاهد آن هستید با این درس همراه شوید.
"یادت باشه بابات یه دروغ گویه" ... "به محبتهای ظاهری مامانت نگا نکن. اون یه عفریتهاس"... "نگاه کن بابات هیچ به فکر تو نیست"... "به مامانت نگی بردمت پارک دیگه نمیزاره با من بیای بیرون"... "بیا عزیزم بیا پیش مامان که دوستت داره. بابات فقط به فکر کارشه" ...// "بابا از تو بدم میاد"... "دوست دارم بمیری مامان" ... "دلم نمیخواد ببینمت" ... " به تو ربطی نداره. هر چی بخوام مامان برام میخره" ... "بابا تو اصلاً برای من وقت نمیزاری همش فکر کارتی" ...
اینها نمونههایی فرضی از سخنانی است که در خانوادههای درگیر اختلاف یا جداشده بین یکی از والدین و کودک یا کودک و یکی از والدین رد و بدل میشود. رفتاری که میتوانند از لحاظ شدت و ضعف محتوا متفاوت باشند، اما همواره یک هدف دارند: بی اعتبار کردن/شدن یکی از والدین نزد کودک. رفتاری که در پی آن کودک و فرزندان یکی از والدین خود را به طور مداوم تحقیر کرده و به او توهین میکنند. در دهه ۱۹۸۰ دکتر ریچارد گاردنر، روانپزشک کودکان و استاد دانشگاه کلمبیا، که در بیش از ۴۰۰ دادگاه حضانت کودکان شهادت داده بود، بر این پدیده رفتاری نامی نهاد و ان را با عنوان فرضیه «سندرم بیگانگی از والد» به اسم خود ثبت کرد.
بیگانگی از والد
این پدیده امروزه گسترش قابل توجهی در خانوادهها دارد. بسیاری از ما در خانواده خود یا فامیل و دوست و آشنا، کودکانی را دیده ایم به مرتب یکی از والدین خود را با توهین، بی توجهی، نافرمانی و ... تحقیر کرده نسبت به او تنفر میورزند بدون آنکه دلیل واضحی برای آن وجود داشته باشد. خانوادههایی که در آن زن و شوهر یا با هم اختلاف دارند یا یکی از زوجها خودشیفته است یا به جهت ترس از تنهایی با چنین رفتاری سعی میکند فرزند یا فرزندان را به خود جلب کند؛ یا اینکه والدین فرایند طلاق و جدایی را طی میکنند یا از هم جدا شده اند و در دادگاه برای گرفتن حضانت فرزندان مبارزه میکنند؛ به هر حال آنها با سیاه نمایی و بدگویی از یکدیگر به فرزندان تلاش میکنند تا دل آنها را به دست آورده و به جبهه خود بیاورند.
تحقیقات علمی نشان میدهد که وقتی والدین به دلایل مختلف از جمله به دلیل خودشیفتگی، ترس از تنهایی، تلاش برای اثبات آن که پدر/مادر بهتری هستند، یا به خاطر آنچه فرط عشق به فرزند میپندارند یا از سر دشمنی با همسر، خواسته یا ناخواسته، به رابطه احساسی ـ عاطفی فرزندشان با والد دیگر آسیب میزنند؛ پیامدهای این آسیب در زندگی فرزند دلبندشان ـ چون آتش زیر خاکستر ـ تا آخر عمر باقی میماند و چه بسا در موقعیتهایی زندگی آنان را به آتش بکشد و بسوزاند. چه بسیار دختران و پسرانی که در جوانی و بزرگسالی بر اثر همین بدگویی و مغزشویی دوران کودکی، نسبت به جنس مخالف نفرت پیدا کرده یا در زندگی زناشویی ناموفق بوده اند.
اگر این پدیده برای شما نیز آشناست، با آن درگیرید یا در پیرامون خود شاهد آن هستید با این درس همراه شوید.
بیگانگی از والد چیست؟
سندرم بیگانگی از والد (Parental alienation syndrome) یا به طور کوتاهشده PAS، نشانگانی است که از سوی برخی روانشناسان به عنوان یکی از اختلالات رفتاری دسته بندی میشود. بیگانگی از والد به این معنی است که کودک به طور مداوم یکی از والدین خود را بدون توجیه واضحی، تحقیر کرده و به او توهین کند. این رفتار اغلب در پی "شستشوی مغزی" کودک توسط یکی از والدین علیه والد دیگر رخ میدهد یا ممکن است که انگیزه آن در خود کودک باشد یا جمعی از این عوامل.
مثلث بیگانگی از والد
وقتی از پدیده بیگانگی از والد صحبت میکنیم ناگزیر به استفاده از سه اصطلاح هستیم. در واقع این پدیده از سه عنصر به شرح زیر تشکیل میشود:
والد بیگانه ساز: پدر یا مادری که نسبت به همسر خود نزد کودک بدگویی کرده و تلاش میکند او را از چش کودک بیندازد و در کودک نسبت به او تنفر ایجاد کند.
والد بیگانه شده: پدر یا مادری که هدف بدگویی، تحقیر و تنفر واقع میشود.
کودک: فرزندی که والد بیگانه ساز تلاش میکند احساسات او را نسبت به والد بیگانه تحریک کرده و به خود جلب کند. این کودک نسبت به والد بیگانه، بیگانه شده است.
بیگانگی از والد چهزمانی و با چهانگیزههایی رخ میدهد؟
پژوهشگران روانشناسی میگویند گستره این انگیزه وسیع است: از خودشیفتگی تا تنهایی، هر چند گاهی همین دو، یکی میشوند. دکتر جین میجر، روانشناس پژوهشگر، درباره ریشههای این انگیزه مینویسد: «خودخواهی، خودبرتربینی، باور آن که والد دیگر مخرب است، از دلایل کوشش یک والد است برای کشاندن فرزند به سوی خود و دور کردن او از والد دیگر.»
راس جونز، روانشناس، مینویسد: «مادر یا پدری که پیوسته در گوش فرزندش بدیهای والد دیگر را میخواند، در عمل پیامهایی این چنین به او میدهد؛ من تنها والدی هستم که تو را دوست میدارد، پدرت (یا مادرت) بیمسئولیت است، من برایت چنین و چنان کردهام، من به خاطر تو از چنین و چنان گذشتهام...»
دکتر لودویگ لوونشتاین در مورد مهمترین پیامی که والدین گاه به نهان و گاه آشکارا به فرزندان میدهند، چنین مینویسد: «این پیام آن است که دوست داشتن یک والد، عشق والد دیگر را از فرزند میگیرد، بودن با یکی، یعنی نبودن با دیگری، و داشتن یکی، معادل نداشتن دیگری است.»
واقعیت تخریب شخصیت یک والد به دست والد دیگر در خانوادهها، به گستردگی مورد تأیید است. بر اساس پژوهشها، این مشکل لزوماً هنگام اختلاف یا پس از جدایی پیش نمیآید، بلکه هر زمانی در طول زندگی مشترک ممکن است اتفاق بیفتد، اما بالا گرفتن اختلاف، طلاق، یا ادامه روند حقوقی حضانت فرزند احتمال پیش آمدن آن را قویتر میکند.
نشانههای بیگانگی از والد
دکتر ریچارد گاردنر، روانپزشک کودکان و استاد دانشگاه کلمبیا، که در دهه ۱۹۸۰ سندرم بیگانگی از والد را اثبات و به ثبت رساند، ۸ معیار یا نشانه برای تشخیص آن ارائه داد:
۱. کودک دائما و بدون دلیل روشن و ناعادلانه به یکی از والدین توهین و تحقیر کرده به او غر میزند و انتقاد میکند (این رفتار گاهی اوقات "کارزار تحقیر" نامیده میشود).
۲. کودک برای این رفتار خود (توهین، تحقیر و انتقاد) یا هیچ مدرک قوی، دلیل مشخص یا توجیهی ندارد یا تنها به دلایل نادرست و غیر واقعی استناد میکند.
۳. احساسات کودک در مورد والد بیگانه شده یک سویه و منفی است. یعنی کودک نسبت به والد بیگانه شده تنها احساسات منفی بروز میدهد و هیچ احساس مثبتی نسبت به او ندارد. این معیار گاهی اوقات "دوسوگرایی نداشتن" نامیده میشود.
۴. کودک ادعا میکند انتقاداتش نسبت به والد بیگانه شده و کاملا نتیجه گیری خود او و مبتنی بر تفکر مستقل او است.
۵. کودک از والد بیگانه ساز پشتیبانی بی دریغی دارد و به او وابسته است.
۶. کودک نسبت به بدرفتاری یا نفرت خود از والد بیگانه احساس گناه و ناراحتی نمیکند.
۷. کودک هنگام مراجعه و استناد به موقعیتهایی که قبلاً هرگز برای او اتفاق نیفتاده و از آنها خاطرهای ندارد، اما از طرف والد بیگانه ساز به او طوری القا شده که انگار رخ داده، از اصطلاحات و عباراتی استفاده میکند که از زبان بزرگسالان وام گرفته شده است.
۸. احساس نفرت کودک نسبت به پدر یا مادر بیگانه شده گسترش مییابد و شامل سایر اعضای خانواده مرتبط با آن والد (مثلاً پدربزرگ و مادربزرگ یا پسر عموی والد بیگانه شده) میشود.
گاردنر بعداً اضافه کرد که برای تشخیص PAS، کودک باید پیوند محکمی با والد بیگانه ساز داشته باشد و قبلاً نیز با والد بیگانه شده پیوندی قوی داشته است. وی همچنین گفت: کودک باید هنگام رفتار با والد بیگانه شده رفتارهای منفی از خود نشان دهد و برای رفتن نزد او (در انتقال حضانت) مقاومت کرده و مشکل داشته باشد.
پیامدها و آسیبهای بیگانگی از والد بر کودکان
روانشناسان در مطالعات خود دریافتند که بدگویی، توهین، تحقیر و انتقاد افراطی و تخریب کننده یکی از والدین از دیگری نزد فرزندان، علاوه بر ایجاد آشفتگی و تناقض ذهنی و روحی در کودکان نوعی از احساس نفرت و کینه را در ذهن و روان کودک مینشاند که اغلب در عمق وجود او ریشه دوانده، بزرگسالی او را در برگرفته و زندگی فرد را آلوده و تخریب میکند. روانشناسان نشان دادند که این نفرت میتواند به سایر همجنسان والد بیگانه شده تعمیم یابد خصوصا اگر والد بیگانه شده جنس مخالف کودک باشد.
این مطالعات نشان داده بیشتر کودکان و نوجوانانی که همواره به ناروا از پدر یا مادرشان بد گفتهاند و بد شنیدهاند، عزت نفس کافی ندارند، مضطربند، گاهی به افسردگی، و گاه حتی به نفرت از خود گرفتار میشوند.
ایمی بیکر، محققی که سالها روی بزرگسالانی که در کودکی گرفتار بیگانگی از والد شده اند مطالعه کرده است، مینویسد که برخی فرزندان وقتی مستقل میشوند، یا وقتی سالهای بسیاری را در بزرگسالی بدون حضور و نفوذ والدینشان سپری میکنند، درمییابند که داوریشان نسبت به مادر یا پدرشان [والد بیگانه شده] منصفانه نبوده و تلاش میکنند رابطهشان را با والدی [بیگانه شده] که از خود رانده و رنجاندهاند، ترمیم کنند.
تحقیقات دکتر رابرت گوردون به همراه گروهی از پژوهشگران روانشناسی در انستیتو آموزشهای پیشرفته روانشناسی نشان میدهد که رابطه مخدوش شده بر اثر این پدیده میان والد و فرزند هیچ وقت مرمت نمیشود، «چون زخم اندیشیدن به اتفاقات گذشته چنان عمیق است و تلاش برای جدا کردن حقیقت از مجاز چنان دشوار، که فراموشی بر یادآوری غلبه میکند. گاهی هم حسرت است که باقی میماند، چون زمان بازسازی گذشته تخریب شده، از دست رفته است».
جدا از موارد گفته شده کودکانی که با یکی از والدین خود بیگانه هستند، ممکن است:
• دچار خشم فزاینده شوند.
• دچار غفلت از خود شوند. یعنی نسبت به مدرسه، بهداشت شخصی، تغذیه و سرو شکل ظرهری خود بی تفاوت شوند (یا حتی به هنگام درگیر شدن در درگیری والدین خود نیازهای اساسی آنها واقعاً نادیده گرفته شود).
• یک الگوی مخرب را بیاموزید و آن را به دیگران منتقل کنند.
• نگاهی کج از واقعیت داشته باشند و مستعد دروغ گفتن در مورد دیگران شوند.
• به دلیل یادگیری ذهنیت "ما در برابر آنها" با دیگران مبارزه کنید و احساست تبعیض آمیز در آنان رشد کند.
• همه چیز را بسیار "سیاه و سفیدیا صفر و یک" ببینند.
• دچار فقدان همدلی با دیگران شوند.
چه کاری میتوان انجام داد؟
درک بالینی از "بیگانگی از والد" در حال تحول است. این بیماری به عنوان یک اختلال در DSM-۵ (نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی که انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر کرد) ذکر نشده است، اما برخی اظهار داشتند که ممکن است تحت عنوان "مشکل رابطۀ پدر یا مادر با فرزند" به عنوان یک مشکل رفتاری مورد توجه بالینی قرار گیرد. برخی محققان نیز معتقدند که این پدیده نوعی کودک آزاری عاطفی و خشونت خانوادگی است.
بیگانگی از والد بسیار دردناک است، اما والدین طرد شده باید بدانند که تنها نیستند. آنها باید ایجاد آرامش بیشتر در کودک را با ابراز دلسوزی و مهربانی به جای عصبانیت یا خشم هدف قرار دهند. آنها باید هنگام این تلاش، برای پشتیبانی به دوستان، خانواده یا متخصصان بهداشت روان مراجعه کنند.
به چند دلیل، درمانی کاملاً یکسان و کامل برای PAS وجود ندارد: اول آنکه این یک بیماری رسمی نیست؛ و دوم آنکه PAS پدیدهای کاملاً فردی و وابسته به شرایط موردی است.
در برخی شرایط، اقدام برای پیوند مجدد کودک با والد بیگانه شده ممکن است کمک کند، اما در مواردی نیز، مجبور کردن کودک به انجام این کار (پیوند مجدد کودک با والد بیگانه شده) ممکن است آسیب زا باشد. از این منظر انجام چنین اقدامی با اتکا به احکام دادگاهی قطعاً میتواند بر آسیب بیفزاید، زیرا مقامات قانونی آموزش مناسبی برای مقابله با یک وضعیت پیچیده بهداشت روانی ندارند.
یافتن یک مرکز مشاوره معتبر خانواده و یک درمانگر حرفهای و روانشناس کودک میتواند بهترین کار برای شروع باشد. مراجعه به مراکز مشاورهای معرفی شده از سوی دادگاه خانواده نیز میتواند مفید باشد.
به هر حال هرگونه درمانی باید متناسب با شرایط خاص خانواده شما انجام شود. سن عقلی و میزان رشد کودک، طبقه اجتماعی، پیشینه خانوادگی والدین و سایر عوامل همگی در این زمینه نقش خواهند داشت.