گزارش مکتوب؛
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
امروز و با وجود گذشت سالها از دوران جنگ تحمیلی، صدای انفجارِ مین در کوچهها و زمینهای بازی برای مردم این دیار، صدایی آشنا است.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما مرکز ایلام؛ قدیمیها تعریف میکنند؛ یک روز این مردم حتی نان خالی هم برای خوردن نداشتند،
مردِ خانواده برای تهیه یک لقمه نان گندم یا جو کارگری میکرد آن هم اگر کاری پیدا میشد، اگر به همهی اعضای خانواده به اندازهی کافی میرسید.
درکنار این فقر مطلق، ثروتمندانی زندگی میکردند که بیشتر از قشر نظامی و " آقا و خانم" صدایشان میکردند، آنها خان و آقا بودند و بقیه، کلفت و نوکرشان حمیدهی ۹۶ ساله میگوید: از اندک پولی که یا از کارگری و یا نوکری این خانوادهها به دست میآمد مقداری آرد تهیه میکردیم و تازه بعد پدر و مادر خانواده بیشتر وقتها با از خودگذشتگی سهم بیشتری از نان را در بین بچهها تقسیم میکردند، تازه پسرها که مدرسه میرفتند هم سهم بیشتری میگرفتند؛ تا شاید درس بخوانند و آینده اشان با امروزِ والدینشان فرق کند و این تنها گوشهای از زندگی مشقت بار استان دورافتاده ایست که در بن بست جغرافیایی هم گیر کرده بود.
مش حسن میگوید: انقلاب که شد و امام آمد؛ انگار که خدا برایمان یک ناجی فرستاده باشد، به زندگی امیدوار شدیم؛ اما تا خواستیم نفس راحتی بکشیم و روزهای پر از زجر و شبهای سر گرسنه بر بالین گذاشتن هایمان را فراموش کنیم و تا به خودمان آمدیم، دیدیم در نقطهی صفر مرزی هستیم و یک دفعه شب تاریکمان با آتش موشکهایی که از هر طرف میبارید مثل روز روشن شد و روزگارمان را سیاه کرد.
آری جنگ از ایلام شروع شد؛ جنگی که در ایلام هم به پایان رسید. شاید توصیف کربلای کوچک خمینی برای ایلام، توصیف بامسمایی باشد. اینجا که با همهی کوچکی اش بزرگمردان و شیرزنان زیادی را به تاریخ معرفی کرده است.
آلبومِ آن روزها
تاریخ آن روزها را که ورق میزنیم، نام شهید حمید رضا عبدالمحمدی و خاطرهی کربلایی اش، کام تشنهی قلمم را سیراب میکند، آن گاه که از امام رضا ع میخواهد تا روز عاشورا همچون اربابش حسین و سقای باوفایش با لب تشنه شهید شود و درست روز عاشورا برای گرفتن این برات عاشقانه، آب قمقمه اش را به یاران زخمی و تشنه اش میدهد و خود در کنار قمقمهی خالی اش با لب تشنه در حالی که سیراب از عشق حسین است به شهادت میرسد.
رد پای کربلای حسین در کربلای خمینی کم نیست آن جا که شهید طهماسبیِ نوجوان به خاطر نداریِ پدر، پوتینش را با برادرش شریک میشود و هنگامی که به خاطر سن کم و جثهی کوچکش با همان پوتینهای شخصی به جبهه میرود و آن طور که آرزو کرده همانند اربابش حسین (ع) با سر و صورتی کاملا زخمی به شهادت میرسد و دیگر قابل شناسایی نیست برای همین هم، همان پوتینهای شخصی، پلاک شناسایی اش میشود و تا جرایه، نوجوانترین رزمنده شهید دوران دفاع مقدس که تنها ۱۲ سال داشت و علی اکبر زمان شد برای کربلای خمینی.
ابراهیم کریمی اهل شهر مهران است، (تنها شهری که در طول دفاع مقدس ۴ بار بین عراق و ایران دستبهدست شد) او میگوید: هر وقت که به حرم مطهر امامزاده سید حسن میآیم، یاد شهید شوکت محمدزاده میافتم. این بانوی شجاع در حالی که با تعقیب نیروهای بعثی به همراه تعدادی از مردم در حال فرار بود، به امامزاده سیدحسن پناه برد. نیروهای بعثی عکس صدام را داخل صحن چسباده بودند. این بانوی غیور، زینب وار در حالی که علیه صدام شعار میداد عکس او را از دیوار صحن کَند و پاره، پاره کرد و پس از آن به شهادت رسید.
داغ دلِ دیوارهایمان
و امروز به هر محلهای که بروی و سراغ هر خانهای را که بگیری یا عکس شهیدی بر داغ دلِ دیوار آن نشسته است و یا صدای کپسول اکسیژنی، فضای خانه را پر از نفسهای بریده، بریدهی پدری کرده که حسرت یک دلِ سیر خندیدن با فرزندانش را هر روز، زندگی میکند، با کودکانی که نقاشی پدرهایشان را با یک پا و یا یک دست کشیده اند.
عروسکهای یک دستِ دختربچهی ایلامی
دختر همسایه وقتی از خاطرات کودکی اش حرف میزند، میگوید: بچه که بودم همیشه برایم سؤال بود که چرا پدرم فقط یک دست دارد. مادرم میگوید: هر عروسکی که برایت میخریدم، یکی از دست هایش را میکندی.
زخم بازِ یادگاریهایی که به جا ماند
آری، در جای، جای خاک این دیار هر روز دستی، پایی و تنی بی سر جا مانده است که امروز این خاک را برایمان مقدس و خاطره انگیز میکند؛ کوچه و خیابانهایی که با نام عزیزانمان مزین شده اند تا راهمان را گم نکنیم و به بیراهه نرویم.
اینها آلبوم زندهی آن روزهایمان بودند؛ اما جای گلوله بر تنِ زخمی شهر در جاهایی که هنوز بازسازی نشده اند و تانکهایی که با تصرف مهران برای تسخیر شهر ایلام نیز پیش آمده بودند، امروز با قرار گرفتن در طول همان مسیر، نمادهایی هستند که آن روزها را به یادمان میآورند، خاطراتی که هرگز فراموش نمیشوند.
اما یکی از آثار به جای ماندهی آن روزها که در دل خاک این دیار کمین کرده و هر چند وقت یک بار از کمینگاه خود بیرون میآید و به همهی مردم ایلام میگوید که من هستم؛ دشمن خاموشی به نام مین است.
مین، قاتل کوچکی که هنوز قربانی میگیرد
هماکنون ۶۰ کشور جهان آلوده به مین است و مردمان بسیاری با کابوس رویارویی با این قاتلین کوچک و خاموش زندگی میکنند. سایه شوم هر مین که در زمین کاشته میشود تا سالهای سال بر سر ساکنان آن مناطق باقی میماند. ایران دومین کشور آلوده به مینِ جهان پس از مصر است و با وجود پاکسازیهای صورت گرفته هنوز مینهایی در دل خاک باقی مانده اند که از میان شهروندانِ عادی قربانی میگیرد.
رژیم بعث عراق بیش از ۲۰ میلیون مین در خاک ایران کاشت و پنج استان مرزیِ جنوب غربی و غرب؛ شامل: ایلام، خوزستان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی به مین آلوده شدند.
استان ایلام با یک میلیون و ۷۰۰ هزار هکتار زمینِ آلوده به مین، رتبهی اول را در میان مناطق درگیر جنگ دارد.
کارشناسان میگویند: دشتها و بیابانهای وسیع مهران و دهلران و نزدیکی به خاک عراق، باعث شده بود تا از این حربهی نظامی در جنگ استفاده شود.
حربهای که یک روز کشورها برای حفاظت از جان مردمِ خود هم در مرزهایشان آن را به کار میبردند و امروز همان حربه، جانها را تهدید میکند.
آمار حوادث مین، روی کاغذ
بنابر آمار اعلام شده از سال (۱۳۸۵) که کار پاکسازی میادین مین شروع شده تا سال (۱۳۹۸) حدود ۳۲ نفر شهید، ۴۸ نفر قطع عضو و ۶۲ نفر مجروح سطحی در میان گروههای پاکسازی داشته ایم.
"یاسین اسدی" که سه نفر از برادرهایش بر اثر انفجار مین شهید شده اند، میگوید: سردار رضا اسدی که در دوران جنگ تحمیلی یک پایش را از دست داده بود، در حسرت جاماندن از قافلهی شهدا میسوخت؛ بنابراین بقیهی عمرش را در میدانهای مین سپری کرد و یک روز در حین رفتن به عملیات، با مین ضدخودرویی که بر اثر بارندگی به کف جادهی خاکی منطقه آمده بود، آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
رضا که حدود ۳ ماه از ازدواجش نگذشته بود، فرزند متولد نشده اش را گذاشت و رفت و بعدها پسر باباندیده اش با عمویی به نام جاسم، انس گرفت و گرمای محبت پدر را از دستان نوازشگر او لمس میکرد؛ تا این که یک روز او نیز در منطقهی سرنیِ مهران با برخورد یک مینِ عمل نکرده به شهادت رسید. علیرضا کم، کم بزرگتر میشد و جای خالی پدر را بیشتر احساس میکرد. عمومحمد، اما نمیتوانست غم چشمها و اندوه صورت او را ببیند و تاب بیاورد برای همین هم به بچههای خودش، "علی محمد" و "هنگامه" گفته بود که جلوی روی بردازادهی بابا ندیده اش او را عمو صدا بزنند تا مبادا علیرضا از این که هرگز این واژه را بر زبان نیاورده است، دلش به درد بیاید.
اما محمد هم در ادامه راه براداران شهیدش هرگز میدانهای مین را ترک نکرد تا این که او نیز یک روز به برادران شهیدش پیوست.
او ادامه میدهد: فرزندان محمد که در زمان حیات پدر، هیچ گاه او را بابا صدا نکرده بودند، حالا بر سر خاکش با مویه و اشکِ داغ، بارها و بارها او را بابا صدا میزدند، بدون این که حالا دیگر جوابی بشنوند.
مدیرکل دفتر امور امنیتی و انتظامی استانداری ایلام میگوید: از آغاز پاکسازی تا سال ۹۸ از میان مردم عادی ۳۳۴ نفر کشته، ۳۳۰ نفر قطع عضو و ۲۴۷ نفر هم به صورت سطحی زخمی شده اند.
اما آمارهای غیر رسمی و مشاهدات محلی چیزی بیشتر از این آمارها را روایت میکند. در میان آمارهای رسمی و غیر رسمی، کودکانی را میبینیم که نه جنگ را دیدهاند و نه اصلاً تصوری از آن دارند؛ آنها سالها بعد از جنگ به دنیا آمدهاند و تنها نامش را در کتابهای درسی و از زبان خاطرات بزرگترها شنیدهاند. خیلیها هنوز املای کلمه "جنگ" و "مین" را هم نیاموختهاند؛ اما بوی باروت و صدای انفجار مین را تجربه کرده اند و با زخمی که این دشمن پنهان بر تن و بدنشان گذاشته، زندگی را با معلولیت سپری میکنند.
زندگی در آغوش مخوف مین
امروز و با وجود گذشت سالها از دوران جنگ تحمیلی، صدای انفجارِ مین در کوچهها و زمینهای بازی برای مردم این دیار، صدایی آشنا است.
مجروح شدن ۵ دانشآموز با انفجار مین در مهران که در خاطرات اخبار مربوط به مین و مردم ایلام ثبت شده است.
به گفتهی بیرانوند مدیرکل اسبق آموزش و پرورش استان، چند نفر از دانشآموزانِ منطقه "کنجانچمِ" شهرستان مرزی مهران بعد از پایان ساعت درسی در خارج از مدرسه مشغول بازی شدند که با برخوردِ مین عمل نکردهی دوران جنگ، مجروح شدند.
این مدرسهی عشایری، تنها ۶ دانشآموز داشت که پنج نفر از آنها در انفجار مینِ به جا مانده از آن روزها مجروح شدند.
حتی کم نیستند کودکان و نوجوانانی که یا عشایر کوچرو هستند و یا روستایی اند و به دنبال چرای دامها به دل کوه میروند و با برخوردِ این دشمن خاموش و مخفی، جانشان را از دست میدهند.
جوهر نادری، مدیرکل دفتر امور امنیتی و انتظامی استانداری ایلام با بیان این که بیشتر مصدومین و آسیب دیدگان از مواد منفجرهی دوران جنگ تحمیلی از عشایر و روستاییان هستند، گفت: اولویت پاکسازی با محدودهی تردد عشایر و محل زندگی روستاییان و کشاورزان و نیز محدودهی طرحهای عمرانی و کشاورزی است.
همدستی مین، کرونا و فقر
اما این روزها که کرونا نانِ بسیاری از مشاغل را آجر کرده، در عصر یکی از روزهای گرم تیرماه، چهار جوان ایلامی برای جمع آوری عسل، به کوهستانهای مرزی مهران رفتند تا لقمه نانی برای خانواده اشان به دست بیاورند، غافل از اینکه قاتلی پنهان در زیر خاک کمین کرده است.
"امامعلی عبدی" برادر "چراغعلی" درباره روز حادثه میگوید: برادرم به همراه ۳ نفر از دوستانش برای تهیه عسل طبیعی راهی کوهستان شدند. بعد از آبتنی در داخل رودخانه "کنجانچم" راهی منطقه کلهقندی شدند که در طول مسیر پایشان روی مینهای باقی مانده از جنگ رفت و سه نفر از انها ازجمله برادرم در دم جان دادند و مهدی امیدی مجروح شد.
عبدی ادامه داد: برادرم کارگر روزمزد بود و شرایط مالی خوبی نداشت. "بیتا" و "عرشیا" یادگارهای برادرم تنها منبع درآمدشان یارانه است و در خانه کوچکی در روستای "اسلامیهی مهران" به سختی زندگی میکنند.
اما افراد بی بضاعتِ مرزنشین، نان را با چاشنی مین و قیمت جان تهیه میکنند و برای جمع آوری ضایعات جنگی به داخل و خارج از مرز میروند.
با توجه به این که روند پاکسازی میادین مین در کشور عراق به کندی صورت گرفته است، مردم برای به دست آوردن میزان بیشتری از ضایعات جنگی به صورت مخفیانه به خارج از مرز میروند و جان خود را از دست میدهند.
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، سازمان بین المللی ویژه کشف و خنثی سازی مینها و مواد منفجره اعلام کرده است: عراق یکی از بیشترین کشورهایی است که از مینهای زمینی و مواد منفجرهی باقی مانده از جنگها آسیب دیده است.
این سازمان تصریح کرد: مینها و مواد منفجره به دلیل چند دهه جنگ در عراق در مناطق مختلف این کشور وجود دارد و از اواخر دهه هشتادِ قرن گذشتهی میلادی تاکنون، جان تقریبا ۲۹ هزار عراقی را گرفته است.
شبکه تلویزیونی السومریه نیوز به نقل از این سازمان افزود: مساحت زمینهای آلوده به مین در عراق (۱۸۳۸) کیلومتر مربع است و مواد منفجره جدید کاشته شده توسط گروه تروریستی داعش، تلاشها را برای برچیدن آنها به تاخیر انداخته است.
سازمان بین المللی کشف و خنثی سازی مینها و مواد منفجره خاطرنشان کرد: عملیات پاکسازی مینها در مناطق مرزی میان عراق با ایران و سوریه و ترکیه متمرکز است و یک تیم از سازمان مین زدایی شامل شش نفر در منطقه کردستان عراق در حال فعالیت است که تا کنون ۱۶۸ کیلومتر مربع از مناطق آلوده را پاکسازی کرده است.
بنابر اعلام برخی از منابع خبری عراق، بیش از ۲۰۰ میلیون مترمربع از اراضی اقلیم کردستان عراق نیز آلوده به انواع مین است که پاکسازی آن نیازمند ۱۰ سال کار مداوم است.
بنابر اعلام برخی از مسئولان، کشور ایران بیش از ۸۰ درصد زمینهای آلوده به مین را پاکسازی کرده است.
آن طور که مدیرکل دفتر امور امنیتی و انتظامی استانداری میگوید: استان ایلام نیز با داشتن یک قرارگاه شامل ۲ گروه مکانیزه و ۴ گروه پاکسازی، یک میلیون و هفتاد و هشت هزار و ۷۱۹ هکتار از مناطق آلوده به مین را پاکسازی کرده که ۹۰۰ هزار هکتار مربوط به منطقهی دهلران و ۸۰۰ هزار هکتار نیز در حوزهی شهرستان مهران بوده است.
به گفتهی نادری؛ بیست و یک هزار و ۲۸۱ هکتار دیگر نیز از مناطق آلوده باقی مانده است.
وی تشریح کرد: توپوگرافی خاص منطقه، کوههای صعب العبور و تپه ماهورهای متعدد باعث شده تا روند پاکسازی به کندی صورت گیرد.
وی ادامه داد: از سال ۹۳ تا پایان سال گذشته بر اثر برخورد با مین و مواد منفجره در مجموع ۷ نفر کشته، ۶ نفر قطع عضو و ۶ نفر هم دچار زخم سطحی شده اند.
مدیرکل امنیتی، انتظامی استانداری ایلام با اشاره به کشفیات موردی در سال گذشته گفت: با انجام ۲۱۶ عملیات در مناطق مرزی مهران و دهلران بیش از ۱۱۰ مین و ۸۹۱ گلوله و ۹ بمب کشف شده است.
وی افزود: در سال گذشته جمع کشفیات موردی در مهران ۵۳۰ مورد و در دهلران نیز ۴۸۰ مورد بوده است.
سایهی شومی که هنوز ماندگار است
اما بنابر پیش بینی مرکز مین زدایی کشور، پاکسازیِ مناطق آلوده به مین ۱۰ سال دیگر طول خواهد کشید.
۱۰ سالی که مردم مناطق مرزی باید بر روی مین زندگی کنند و مشخص نیست که چه تعداد دیگر کشته و یا نقص عضو میشوند.
واقعیت این است که کاشت بذر مین در خاک کشورهای درگیر جنگ امری طبیعی ست، اما در دوران پسا جنگ سازمان ملل و جوامعی که شعارهای بشر دوستانه سر میدهند باید با کمک به این گونه کشورها، قلب زمین را از این بذر مسموم و کُشنده، پاک کنند.
به امید روزی که کودکان مناطق مرزی نیز بدون دلهره در شهر و دیار خود بازی کنند و کشاورزان و دامداران نیز بدون ترس و نگرانی به تولید و خودکفایی کشور عزیزمان ایران بیندیشند.
*** زهرا پور اسماعیل
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین
سر، دست، پا؛ یک عکس دست جمعی با مین