"سرمد "، تنها موسسه در استان اصفهان است که ، بدون در نظر گرفتن ملیت، قومیت، جنسیت، رنگ، نژاد و مذهب به کودکان کار و خانواده هایشان خدمات ارائه می کند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما ،مرکز اصفهان؛داستان هایشان هر یک کتابی است ، کتابی نوشته نشده از زندگی کودکانی که در کودکی بار سنگین زندگی را بر دوش می کشند .در تعدادشان مناقشه است یکی می گوید؛" 8 هزار نفرند" دیگری آمار 48 هزار نفری می دهد . و من می گویم:« تعدادشان، به تعداد دفعاتی است که در خیابان بر سر راهمان ایستاده اند و التماس کرده اند "بسته آدامسی" را بخریم ،یا اینکه شیشه اتومبیل مان را پاک کرده اند و برای سلامتی ما اسفند دود می کنند.
آقای سعید پور نیک نیکوکار اصفهانی می گوید:« به این تعداد آمار ها اعلام می کنند کودکانی که در کوره های آجر پزی شمال شهر کار می کنند را هم اضافه کنید.»
اصلا چه فرق می کند چه تعداد باشند؟ یا از کجا آمده اند؟آنها کودکان کاری هستند که خطر های بزرگ امروز و فردای اجتماع شهری در کمین آنهاست .
کودکار در شهرهای پر از آشوب
دخترک ایستاد تا چراغ قرمز شد و من هم ایستادم و او حرکت کرد تا به من رسید.گفت :«خانم تو را خدا این بسته آدامس را بخر» . پرسیدم :« از این بسته آدامس ها چندتا داری؟»؛ اگرچه داشتم می دیدم چهاربسته با طعم های لیمو ،استوایی ،هندوانه و نعنا داشت . دست ترک خورده اش را باز کرد و با سر به آدمس ها اشاره کرد و گفت :"همین ....
آدامس نمی خواستم .می خواستم به من اعتماد کند . با شادی و تعجب مصنوعی گفتم :«وای! من همه این آدامس ها را دوست دارم! همه اش را می خواهم !»
لبخند آرامی زد، جوری که خیلی احساس نکردم خوشحال شد و این مرا بیشتر کنجکاو می کرد. پرسیدم« اگر همه این آدامس ها را بخرم تو کارت تمام می شود ؟» آرام جوری که به سختی شنیده می شد گفت :«خانم بخرید !!!»
گفتم:« چند تا خواهر برادر هستید ؟»گفت :«میخری ؟!»
گفتم:« باید سوالهایم را جواب بدهی تا بخرم !»
راهش را کشید و رفت. صدایش زدم "برگرد "! میخرم ...
و برگشت. فهمیدم نباید چیزی بپرسم .. اما شم خبرنگاریم نمی گذاشت ساکت بمانم .گفتم نمی ترسی این وقت شب در خیابان دست فروشی می کنی ؟ حالا دیگر کلافه شده بود محکم گفت:« نه ...»و پول را گرفت یک آدامس به من داد و با سرعت دور شد.
اگر چه او هیچ پاسخی به من نداد اما من به پاسخ همه پرسش هایم رسیدم . او می ترسید حرف بزند یاد صحبت های محمد شریعتمداری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی افتادکم که گفته بود : «تعدادی از کودکان کار را گروه های مافیایی در خیابان هدایت می کنند .»"شاید این دختر هم جز همین گروه باشد.
از این ماجرا چند روزی نگذشته بود که عکس اش را در یکی از شبکه های اجتماعی دیدم . که زیر عکس نوشته بود ،
" دیشب اوباش برای تصاحب درآمد این کودک کار، با بنزین دختربچه را سوزاندند"داستان داشت عجیب می شد.
به میدان انقلاب رفتم تا خودم از نزدیک ماجرا بررسی کنم . داستان واقعی بود.
به گفته ی شاهدان عینی در محدوده میدان انقلاب، اوباش برای یک دختر بچه از کودکان کار مزاحمت ایجاد کردند آنها تلاش میکنند که درآمد روزانه ی این دختر بچه را به سرقت ببرند که با مقاومت این کودک روبه رو میشوند، اوباش بر روی دختر بچه بنزین میریزند و او را آتش میزنند، اما جوانمردان محلی به کمک دختر می آیند و این کودک را به بیمارستان می برند و درمان می کنند .پیگیری کردم اما نه پلیس از آن خبر داشت و نه بهزیستی ،گزارشی از این اتفاق به دست شان رسیده بود.
جوانان محلی می گفتند این رویداد دلخراش مسبوق به سابقه است،و تا کنون اوباش از چندین کودک کار دزدی کرده اند.
حدود سینزده ارگان مسئولیت ساماندهی کودکان کار را دارد از شهرداری گرفته تا پلیس ودانشگاه علوم پزشکی و بهزیستی ،که بیشتر کار را سازمان بهزیستی عهدار شده است.
بهزیستی متولی اصلی کودکان کار
سازمان بهزیستی استان اصفهان سالانه 200 تا 250 کودک کار را شناسایی می کند که در مرحله نخست با مصاحبه تخصصی و مشاوره و مددکاری اطلاعات در مورد وضعیت خانوادگی و اقتصادی و اجتماعی آنها جمعآوری میشود.
حالا در اطلاعات جمع آورش شده برخی از این کودکان به اجبار خانواده یا سرپرست به کار گمارده می شوند که به گفته ی ،مجتبی ناجی "معاون بهزیستی استان به کار گیری کودکان برای درآمد ، نوعی کودک آزاری است "او می گوید : «اگر فردی یا خانواده کودکی که زیر پانزده سال دارد را به کار بگیرند ، یکی از مصادیق کودکآزاری است.»
او از خانواده های می گوید، که گمان می کنند کار کردن کودک ، کمک به اقتصاد خانواده است در حالیکه مصداقی از کودک آزاری است.
دکتر ناجی اولویت نخست بهزیستی بازگشت کودکان خیابانی به خانواده می داند و می گوید : «چنانچه خانواده کودک نیازمند حمایتهای مثل خانوادههای بیسرپرست، طلاق، بدسرپرست و یا سرپرست از کارافتاده باشد باشد بهزیستی آنها را زیر پوشش قرار می دهد تا فرزند آنها بتواند به تحصیل خود ادامه داده و به دستفروشی در خیابان نپردازند.»
از دکتر ناجی معاون سازمان بهزیستی استان، در مورد کمک نیکوکاران به کودکان خیابان پرسیدم که او گفت :«در استان اصفهان موسسات خیریه و مردم نهاد زیادی به این سازمان برای کودکان خیابان کمک می کنند اما فقط یک موسسه است که توانسته بر اساس استاندارد ها و دستور العمل های بهریستی کودکان کار را شناسایی و کمک کند.»
سرمد ،سرآمد کمک به کودکان کار
سرمد نام این موسسه است که مخفف "سرای مهر دستان سپهر" است از سال 93 کارش را در اصفهان آغاز کرده است.
آقای سعید پور نیک به همراه خانم پروانه و پریسا زینلی این موسسه راه اندازی کردند حالا به گفته سعید پورنیک مدیر عامل این موسسه حدود200 نیکوکار شامل پزشک مشاور ،کار آموز معلم با انها همکاری می کنند.
50 مربی و روان شناس هم به طور رایگان آموزش های گوناگون به این کودکان می دهند . این موسسه سالانه به کمک نیکوکاران 120 کودک هر ماه حدود 550 هزار تومان کمک می کند اما از آن مهمتر خدمات پیشگیرانه و توانمند سازی اسن که ارائه می دهد .
در جنوب اصفهان ،خیابان هزار جیریب ساختمانی بزرگ است که می گویند نیکوکار اصفهانی آن را به این موسسه هدیه داده است و تا قبل از بخشیده شدن هر ماه یازده میلیون تومان اجاره بهای آن بوده است.
سرمد ،خانه امید
در این خانه ، مادر جوانی را دیدم که بعد از 10 سال زندگی به 26 سالگی رسیده و سه دختر دارد که خانم کیانا اصفهانی مددجویی این موسسه می گوید :« وقتی این خانواده را پیدا کردیم دختر کوچکتر که آن زمان شیر خواره بود از گرسنگی دستمال کاغذی می خورد ».
مادر جوان این خانواده می گوید:« هر سه کودکش دچار سوء تغذیه شدید بودند و مجبور بوده فاطیمای 10 ساله را برای تامین مخارج راهی خیابان کند ».اما درچند سالی که به خانه سر مد آمده نه تنها فاطیما کار نمی کند بلکه مدرسه میرود و در مسابقات کارته استانی نیز سه مدال گرفته است .»
چرا که موسسه سرمد مادر توانمند می کند و با آموزش رایگان فیروزه کوبی او را برای کار به کارگاهی معرفی می کند که بتواند هزینه های زندگی تامین کند البته موسسه نیز در طول ماههای کمک های مومنانه ای را به آنها هدیه می دهد.
.فاطیما بزرگترین کودک این خانواده می گوید:« دلش نمی خواهد هیچ وقت خانواده اش به مشکلات قبلی برگردند.»
دیانا و سارینا نیز دو دختر دیگر خانواده هستند دیانا شش سال دارد و سارینا چهار ساله است .سارینا می گوید:« دلش میخواهد یک عالمه پول داشته باشد تا دیانا غصه نخورد.»
اما آرزوی دیانا برایم عجیب بود او می گفت:« دلم میخواهد پدرم سلامت شود و دیگر نخوابد .»
از مادر ماجرای آرزوی دختر کوچک را پرسیدم مادر با اشک گفت:« پدر بچه ها معتاد است او بعد از مصرف نعشه می شود ..به بچه ها گفته ام پدر مریض است و به داروها این قدر می خوابد »گفتم هزینه تامین مواد را از کجا می آورد؟سرش را زیر انداخت و با خجالتی خاص گفت: «با گدایی .......
اما حالا خدا را شکر این موسسه به مادر آموزش فیروزه کوبی داده است و این خانم جوان از این مسیر در طول هزینه های زندگی را بدست می آورد .
درمان در دردها در سرمد
خانواده دیگر هم امروز به موسسه سرمد آمده اند داستان این خانواده که کودک کار دارند داستان کار کردن کودکی است که برای درمان خود و پدرش کار می کرده است . سمیه به دلیل ابتلا به یک بیماری دچار تومور مغزی شده و بعد با کمک موسسه در سه مرحله درمان شده است خانم زینلی یکی از اعضای هیت امنای این موسسه می گوید:« بیش از 60 میلیون تومان موسسه برای درمان این نوجوان کمک کرد»
مادر این دختر 13 ساله می گوید :«بخشی از هزینه ها راهم وام گرفتیم اما چون پدرش که کارگر ساختمانی است در حین آجر چینی چند سال قبل از ساختمان پرت شده است و نمی تواند کار کند.»
حالا مادر برای پرداخت وام ها می خواهد خیاطی کند و از موسسه وام 5 میلیونی گرفته است تا بتواند چرخ چرخ خیاطی اش اقتصاد خانواده را بگرداند.
آقای پورنیک مدیر عامل این موسسه میگویدتعداد زیادی پزشک با این موسسه همکاری می کنند و درمان بیماری دهان و دندان این کودکان رایگان است
سرمند ،آینده روشن کودکان کار
در میان ساسان و سهند را می بینم که برای دریافت کمک های مومنانه به موسسه آمده اند گویا نیکوکاری تمامی تولیدات باغ انگورش را به این موسسه آورده تا سهم کوچکی در کمک به این کودکان دارد.
ساسان عضو تیم نوجوانان سپاهان شده است و می گوید :«اگر این موسسه نبود من همچنان در کف خیابان ها بودم »او با یک ذوق وصف ناپذیری می گوید :«خدا را شکر این موسسه کمک کرد درس خواندم به تیم سپاهان معرفی شدم و دیگر بدبخت و بیچاره نیستم.»
سهند هم که در موسیقی پیشرفت خوبی داشته دارد در کلاس های نهضت آموزش می بیند او در طول سه سال توانسته 9 کلاس درس بخواند و امسال بر سرکلاس کلاسی می نشید که هم کلاسی هایش هم سن و سالهایش هستند.
سمین و سوسن و سعید هم سه از یک خانواده افغان هستند که در کنار آموزش تحصیلی هنر مینا کاری را یاد گرفته اند و دارند امرار معاش می کنند .سمین خواهر بزرگتر می گوید:«پدرشان در تصادف مرده است و مادر قطع نخاع شده و آنها محبور به کار هستندچون سه برادر کوچکتر و دو خواهر هستند.»
سعید هم می گوید :«مادربزرگمان از ما نگهداری می کند اما درآمدی ندارد.»
هرکودک اینجا داستانی دارد اما خدا را شکرنیکوکارانی هستند که به دور از کاغذ بازی های اداری درنهال کودکان را درختانی تنومند در مقابل باد ها و طوفان ها می کنند.
تغییر نگاه به کودکان کار
در حقیقت سرمد نگاهش به کودک کار تغییر یافته است به گفته سعید پور نیک در این موسسه 150 کودک به همراه خانواده هایشان کمک های فرهنگی اجتماعی و آموزشی اقتصادی دریافت می کنند.
در واقع این نظر آسیب شناسان اجتماعی است که موسسات حامی کار کودک باید همه مشکلات کودکان کار را در نظر بگیرند . و به گفته ی کوروش محمدی رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران « مؤسسات حامی کودک کار باید بپذیرند که با جامعهای روبرو هستند که نگرش نسبت به کودک کار منفی است.»
او بازگرداندن نگرش مردم کار سادهای نمی داند و می گوید : «هدف پیشگیرانه مهمترین هدف مؤسسات حامی کودک کار است چراکه بخشی از جامعه درگیر معضلات و آسیبهای اجتماعی و اقتصادی است و برای حفظ ارتباط سالم بین خود و فرزندانشان در معرض آسیب هستند.»
این جامعه شناس پیشگیری را کار اصلی موسسات می داند و می گوید :« یک انجمن حامی کودک کار اگر بتواند یک شهروند را قانع کند که به یک کودک کار مثل یک کاسب شخصیت دهد و احترام بگذارد، کار بزرگی در حوزه پیشگیری کرده است چراکه شخصیت کودک کار بسیار مهم است و باید حفظ شود.
نویسنده :لیلا اعظمی کتایونچه
عکس از : مجید اسماعیلیان