تصمیم امارات برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی واجد پختگی سیاسی نیست.
روز دوشنبه رسانه های عربستان سعودی و امارات عربی متحده، نخستین پرواز مستقیم و علنی بین تل آویو و ابوظبی را با برجسته سازی و بزرگ نمایی تمام پوشش داده و با کاربست واژه ها و جملات اغراق آمیز آن را اقدامی تاریخی و ماندگار در جهت برقراری صلح و ثبات در منطقه غرب آسیا توصیف و ترسیم کردند.
بسیاری از رسانه ها و تحلیلگران این پرسش را مطرح می کنند که امارات با علنی کردن روابط خود با رژیم صهیونیستی در مقطع زمانی کنونی به دنبال چه هدفی است و اساساً، چه دستاوردهایی به دست می آورد که سبب ساز تقویت جایگاه این کشور در سطح منطقه ای و بین المللی می شود؟
نخستین نکته ای که پیش از پاسخ به این پرسش باید در کانون توجه قرار گیرد این است که این تصمیم امارات به دلایلی که در ذیل ذکر می شود ، واجد آن پختگی سیاسی نیست که برخی رسانه ها پیشتر درباره محمد بن زاید بازنمایی می کردند؛ زیرا این گونه می نماید که این تصمیم فاقد عقلانیت و پختگی و نگرش سیاسی و آینده نگری برای وی باشد، مگر آنکه این احتمال رجحان داده شود که چنین تصمیمی به احتمال زیاد غیر ارادی بوده و بر بن زاید و دیگر مسئولان اماراتی تحمیل و دیکته شده است؛ زیرا با بررسی و تحلیل داده های موجود در این باره ، می توان گفت که امارات چیزی از این توافق سازش به دست نیاورده است و حتی رسانه های آن ها (عربستان و امارات) نیز چیزی برای ارائه در این باره ، ندارند و صرفاً در حال کوبیدن بر طبل بزرگ نمایی و برجسته سازی اند که با هدف اقناع سازی مخاطبین صورت می گیرد .
نخستین نکته ای که می توان درباره این گام امارات که دستاوردی از آن به دست نیاورده و بلکه از رهگذر آن دچار خسران و خسارت شده است، گفت این است که حاکمان امارات در نتیجه وجود تهدید و ترغیب احتمالی به چنین طرحی که در چارچوب طرح ها و سناریوهای آتی برای منطقه طراحی شده، مبادرت ورزیده اند. امارات از سال ها پیش به علت موقعیت اقتصادی، جغرافیایی، سیاسی، دینی و فرهنگی در کانون توجه آمریکا و رژیم صهیونیستی بود تا ضمن برآورده کردن اهداف کوتاه مدت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهونیستی و دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و نجات آن ها از شرایط ناگوار کنونی، بسترساز اجرای طرح هایی بلند مدت چون معامله قرن و در نتیجه فیصله دادن و مختومه اعلام کردن موضوع فلسطین و به تبع آن متمرکز شدن بر موضوع های دیگر مثل ایران و محور مقاومت باشد. بنابراین، امارات با توجه به فقدان مؤلفه های لازم برای یک کشور مستقل و با حاکمیت قدرتمند در عرف بین الملل، برای چنین گزاره ای در اولویت قرار گرفت؛ زیرا اساساً، توان مقابله با خواست و اراده قدرت های غربی و صهیونیست ها را ندارد. از سوی دیگر، این قدرت ها و در صدر آن ها آمریکا و در منطقه نیز رژیم صهیونیستی، وعده های پوشالی و تحقق ناپذیری به امارات دادند که چه بسا سبب ساز ترغیب آن برای این کار باشد بعلاوه آنکه خوراک توجیه سازی رسانه های آن ها نیز باشد.
اولین علتی که رسانه های وابسته به امارات و عربستان و مسئولان آن ها و نیز بسیاری از تحلیلگران به غلط بدان می پردازند و از آن به عنوان دستاوردی برای امارات یاد می کنند ، موضوع امنیت امارات است و اینکه این کشور به لحاظ دغدغه های امنیتی به چنین اقدامی روی آورد و پس از آن امنیت و ثبات آن تقویت خواهد شد. بر اساس این توجیه و انگاشت ناصواب که ابزار تبلیغی مسئولان غربی و صهیونیست ها برای هراس افکنی در بین کشورهای عربی به شمار می رود، امارات برای افزایش امنیت خود در برابر ایران به چنین، اقدامی روی آورد، غافل از آنکه این اقدام امارات سبب ساز تهدید علیه شهرهای شیشه ای و اقتصاد معطوف به تجارت و سرمایه گذاری خارجی آن خواهد شد و این شهرها را به عنوان اهدافی برای گروه ها و جریان اسلامی مختلف قرار خواهد داد، که انفجار اخیر در ابوظبی چه بسا آغازی برای چنین تحولاتی باشد.
بنابراین، رشد و توسعه تجارت و اقتصاد امارات متحده عربی و تبدیل شدن آن به یکی از قطب های اقتصادی منطقه، به علت پرهیز آن از ورود به کشمکش ها و چالش های منطقه ای بوده است، اما رویکرد اخیر امارات در قضیه یمن و اقدام کنونی آن سبب خواهد شد که امارات خود را به بخشی از درگیری ها و صف بندی های منطقه ای وارد کرد که برآیندی جز ناامنی و بی ثباتی بر آن و در نتیجه فرار سرمایه ها و از دست رفتن دستاوردهای اقتصادی آن نخواهد شد.
از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی با توجه به خوی خودخواهی و خودکامگی که دارد، حاضر نخواهد شد در عرصه امنیت در جهت منافع امارات گامی بردارد که سبب تقویت بنیه دفاعی آن در منطقه شود. در این باره ، اقدام آن برای جلوگیری از فروش جنگنده های اف- 35 آمریکا به امارات گواهی گویا بر این مدعاست، افزون بر اینکه بسیاری از روزنامه نگاران و تحلیلگران صهیونیست تأکید می کنند که اسرائیل نباید فناوری نظامی شایان توجهی به امارات بدهد.
دومین علتی که سران امارات برای توجیه سازی توافق سازش مطرح می کنند، افزایش تبادلات تجاری و گردشگری امارات با رژیم صهیونیستی و در نتیجه افزایش رشد و توسعه تجاری و اقتصادی آن خواهد شد که این علت نیز تحقق پذیر نمی نماید ؛ زیرا امارات در سایه تبدیل شدن به یکی از کانون های فعالیت صهیونیست ها علیه مسلمانان و ملت های عربی، نمی تواند به مرکزی تجاری یا گردشگری تبدیل شود. افزون بر اینکه چنین توافق سازشی، چه بسا سبب خواهد شد که برخی دولت های اسلامی تحت فشار افکار عمومی خود، از سطح تبادلات تجاری و اقتصادی و حتی سیاسی خود با امارات بکاهند و در نتیجه امارات در این باره ، نیز اگر زیان نکند، سود نخواهد کرد.
سومین علت درباره خسران بار بودن این توافق برای امارات، تشدید اختلاف های پیدا و پنهان آن با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به ویژه با عربستان در موضوعات مرزی و منطقه ای ، خواهد بود. اقدامات امارات و عربستان اکنون درباره یمن از رقابت به خصومت تبدیل شده و هر دو کشور طرح های تجاوزکارانه ای درباره یمن دنبال می کنند که در صورت افزایش اقدامات عامل فتنه (رژیم صهیونیستی) و حمایت آن از یکی از این دو طرف، سبب اختلاف آن ها خواهد شد که چه بسا بسترساز برخورد نظامی بین آن ها نیز شود.
...................................
بررسی و تحلیل// جلال چراغی