"هل من ناصر ینصرنی"
در سوگ حنجرهای بریده
امروز زمین با سوز دل، زمینیان را به اشک و حُزن فرا میخواند:ای اهل عالم حی علی العزا.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ مرکز اصفهان؛ عاشورا حکایتِ سرخِ ایستادگی و جوانمردی مردان خداست.
روایت نامردیِ لشکرِ اشقیاست و قرآنی که مظلومانه زیر سم اسبها پا مال سواران میشود.
عاشورا روایت مادرِ پهلو شکستهای است که عرش را میلرزاند آن هنگام که ندای غریبانه "یا بُنیّ" اش در قتلگاه پیچید!
عاشورا روایت سرزمین خونینی است که آفتاب را به نیزهها کردند و به واژه عطش معنایی دیگر بخشیدند!
روزی که سرزمینِ کربلا، سید شباب اهل الجنه را به مصافِ دشمن دید آن هم با همهی هستی اش!
با جان خویش و فرزندان و عزیزانش!
با دارو ندار و قدر و راستی اش!
تا تمامِ حق، تمام قد مقابل تمامِ باطل بایستد!
عاشوراست روزی که حربن یزید ریاحی با نگاه آسمانی سیدالشهدا راهِ آسمان به رویش گشوده شد ، روزِ حیرتِ آسمان ازهمراهی بی مانندِ ۷۲ گلِ پرپر.
روز سوختنِ گلهای باغ محمدی (ص) درعطشِ نامردی ها!
روز "ارباً اربا" شدن جوان رعنای حسین و افتادن دستهای علمداری که تشنهترین ساقی عالم است .
روزِ دلخونی فرات، شرمندگی آب، ایستادگی کاروان خورشید و دلهای سوختهای که تا ابد سوگوار میماند ، و امروز ماییم که از حسین (ع)، این مصباح هدایت و این سفینه نجات، طریق حقیقت را در مییابیم صراطی مستقیمی که در آن مصلحت جایی ندارد و برای حسینی شدن و حسینی ماندن و حسینی پر کشیدن دل کندن و گذشتن میطلبد ، گذشتن از بی راههها و کوره راهها و رسیدن به ارباب و دل کندن از مال و جان و آبرو برای یاری اش.
آری، تا دنیا دنیاست، نوای "هل من ناصر ینصرنی" مردِ بزرگِ عاشورا در گوش تاریخ میپیچید، آیا وقت آن نشده به این نغمهی آسمانیِ هدایت لبیک بگوییم؟
نگارنده:مرضیه قاسمی