امام محمد باقر (ع) فرمود: به خدا سوگند، اگر مرگ در این حال (امرار معاش) فرا رسد، درست در هنگامی فرا رسیده است که من به طاعت خدا مشغولم تا از دیگران بینیاز شوم.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از الکوثر، امام محمد باقر (علیهالسلام) پیشوای پنجم شیعیان، روز جمعه اول ماه رجب، سال 57 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. دهها سال پیش از تولد ایشان، نیای بزرگوارش پیامبر اکرم (صلالله علیه و آله) نام خود «محمد» را برای ابشان برگزیدند و به لقب «باقر» ملقب فرمودند.
امام باقر (ع) در میان خاندان پیامبر (ص) نخستین کسی بودند که هم پدر و هم مادر ایشان فاطمی و علوی بودند؛ زیرا پدر ایشان امام زینالعابدین (ع) فرزند امام حسین (ع) و مادرشان فاطمه (مکنی به ام عبدالله) دختر امام حسن مجتبی (ع) بود که از زنان بافضیلت و دانشمند بنیهاشم به حساب میآمد و امام صادق (ع) او را «صدیقه» لقب داده بود و میفرمود: در خاندان حضرت مجتبی (ع) هیچ زنی به پایه فضیلت او نمیرسید.
امام باقر (ع) و پیشگویی پیامبر (ص)
جابر بن عبدالله انصاری، از یاران پارسای رسول خدا (ص) بود. روزی پیامبر (ص) به او فرمودند: ای جابر تو زنده میمانی تا آنکه فرزندم «محمد بن علی بنالحسین علیهمالسلام» را که در تورات به «باقر» معروف است ملاقات کنی، چون او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان.
جابر پس از رحلت رسول خدا (ص) _ در حالیکه از شدت علاقهمندی و عشق به خاندان نبوت از همه گسسته و به اهل بیت علیهمالسلام پیوسته بود _ در مسجد پیغمبر (ص) مینشست و به امید دیدار پیشوای پنجم (ع) و در انتظار رسیدن آن لحظه موعود برای رساندن سلام رسول اکرم (ص) فریاد بر میآورد: «یا باقرالعلم» «یا باقرالعلم» ای شکافنده علم، ای شکافنده دانش.
مردم مدینه – که به این راز آگاه نبودند – میگفتند: جابر (بر اثر پیری و ضعف نیروی اندیشه) هذیان میگوید!
جابر در پاسخ آنان میگفت: نه به خدا هذیان نمیگویم اما از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «تو به زودی مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که نام او نام من و شمایل او شمایل من است، علم و دانش را میشکافد» من بر اساس پیشگویی پیامبر (ص) این سخن را بر زبان میآورم.
جابر، عمری طولانی یافت تا اینکه – طبق نقل امام صادق (ع) – روزی امام باقر (ع) نزد او رفتند و بر او سلام کردند. جابر جواب سلام را داد و چون نابینا بود، پرسید: چه کسی هستی؟ فرمودند: محمد بن علی بنالحسین. جابر گفت: فرزندم پیش بیا، امام (ع) نزدیک رفت. جابر دست امام (ع) را بوسید و خود را روی پای ایشان انداخت، بوسید و گفت: رسول خدا (ص) تو را سلام رسانده است... و از آن پس، جابر پیوسته خدمت امام (ع) میرسید و از محضر پر فیض ایشان استفاده میکرد.
ویژگیهای اخلاقی
امام محمد باقر (ع) از نظر رفتار و ویژگیهای اخلاقی – همانگونه که در کلام جابر آمده بود – آیینه تمامنمای رسول گرامی اسلام (ص) بودند. اینک به شمهای از شیوه زندگی و ویژگیهای اخلاقی آن امام بزرگوار اشاره میکنیم.
نیایش و ارتباط با خدا
امام باقر (ع) در عبادت و یاد خدا همچون پدرشان امام سجاد (ع) بودند. امام صادق (ع) در اینباره میفرمایند: پدرم همواره به یاد خدا بودند، در حال راه رفتن، غذا خوردن و حتی هنگام سخن گفتن با مردم ذکر خدا میگفتند.. (بدون اینکه لبهای گرامیشان بههم بخورد) میدیدم که زبانشان به ذکر «لا الله الا الله» در حرکت است. ما را جمع میکردند و دستور میدادند (پس از نماز صبح) تا هنگام طلوع خورشید به ذکر خدا بپردازیم؛ هر کدام از ما که میتوانست قرآن بخواند، او را به خواندن قرآن دستور میدادند و بقیه را به ذکر خدا وا میداشتند.
هنگامیکه چشمشان به کعبه میافتاد، رنگ چهرهشان دگرگون میشد و اشک ایشان جاری میشد.
خادم امام باقر (ع) نقل میکند: با امام( ع) عازم حج شدیم. هنگامیکه امام (ع) داخل مسجدالحرام شدند، نگاهی به خانه خدا کردند و گریستند، چندانکه صدایشان به گریه بلند شد. سپس به طواف پرداختند و نزد مقام به نماز ایستادند. در سجده به اندازهای گریسته بودند که چون سر از سجده برداشتند، جای سجده ایشان تر شده بود.
تلاش جهت امرار معاش
محمد بن منکدر میگوید: فکر نمیکردم علی بنالحسین (ع) دارای جانشینی باشد که از نظر فضل و دانش به پای او برسد، تا اینکه فرزندش محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم. خواستم او را موعظه کنم اما او مرا موعظه کرد. اطرافیانش پرسیدند: چگونه تو را موعظه کرد؟ گفت: من در موقعی که هوا خیلی گرم بود به یکی از نقاط اطراف مدینه رفتم. محمد بن علی را که مردی تنومند بود، دیدم.
با خود گفتم، بروم و این مرد را که گویا از بزرگان قریش است و در این هوای گرم و با این حال در جستجوی دنیا است، موعظه کنم. نزدیک او رفتم و سلام کردم؛ او با زحمت و در حالیکه به شدت عرق میریخت، جواب سلامم را داد.
گفتم: خدا تو را صالح گرداند، مردی از بزرگان قریش (همچون شما) در چنین هوای گرمی در طلب دنیا میکوشد! اگر در این حالت، مرگ فرا رسد، چه میکنی؟ امام (ع) فرمود: «به خدا سوگند، اگر مرگ در این حال فرا رسد، درست در هنگامی فرا رسیده است که من به طاعت خدا مشغولم تا به این وسیله از تو و دیگران بینیاز شوم. از مرگ در آن هنگام بیمناکم که در حال سرپیچی از فرمان خدا برسد.
گفتم: رحمت خدا بر تو باد. من خواستم تو را موعظه کنم اما تو مرا پند دادی.
جود و بخشش
امام باقر (ع) با داشتن عائله سنگین و برخورداری از زندگی ساده و متوسط، در بذل و بخشش، از همگان پیشتازتر بودند.
امام صادق (ع) میفرمایند: ثروت پدرم از همه خاندانشان کمتر و مخارجشان از همه افزونتر بود؛ با این حال هر جمعه یک دینار صدقه میدادند.
حسن بن کثیر میگوید: از نیازمندی خود و بیتوجهی دوستانم، به امام باقر (ع) شکوه کردم. امام (ع) فرمودند: «بد برادری است آنکه در زمان بینیازیات تو را مراعات کند اما در هنگامه فقر و تهیدستی با تو قطع رابطه کند». سپس به غلام خود دستور دادند کیسهای که حاوی هفتصد درهم بود آورد و به ابن کثیر داد و فرمودند: این مبلغ را مصرف کن و هنگامیکه به پایان رسید، مرا در جریان بگذار.
عمرو بن دینار و عبدالله بن عبید نقل کردهاند: هرگاه با امام باقر (ع) ملاقات میکردیم به ما لباس و هزینه زندگی میدادند و میفرمودند: اینها را پیش از این برایتان آماده کردهایم.
روش امام باقر (ع) این بود که هرگاه برادرانشان به منزل ایشان میرفتند تا به آنان طعام، لباس نیکو و مبلغی پول نمیدادند، نمیگذاشتند خانهشان را ترک کنند.
بردباری
فردی نصرانی خطاب به امام باقر (ع) گفت: تو بقر هستی. امام (ع) با ملایمت و خونسردی فرمودند: من باقر هستم. آن فرد (که همچنان بر اسائه ادب، مصر بود) گفت: تو پسر زنی آشپز هستی. امام (ع) بار دیگر با ملایمت و نرمی به او فرمودند: آشپزی حرفه او بود (و این ننگ نیست). نصرانی همچنان به گفتار ناهنجار خود ادامه داد و مادر امام (ع) را به نسبتی ناروا متهم ساخت. امام (ع) با ملاطفت به او فرمودند: اگر راست میگویی، خدا او را بیامرزد وگرنه خدا تو را بیامرزد. مرد نصرانی از دیدن این برخورد امام (ع)، به اشتباه خود پیبرد و اسلام آورد.
صبر و شکیبایی
گروهی نزد امام باقر (ع) رفتند. در همان هنگام یکی از فرزندان آن حضرت مریض بود و آثار حزن و اندوه در سیمای مبارک امام (ع) نمودار بود اما چیزی نمیگفتند. مهمانان از دیدن این حالت، با یکدیگر به گفتگو پرداختند و از نگرانی شدید امام (ع) درباره فرزندشان، سخن گفتند. مدتی نگذشت که کودک فوت کرد و صدای گریه از درون خانه بلند شد. در این هنگام امام (ع) با چهرهای گشاده از اتاق بیرون آمدند. هنگامیکه آنان از علت پدید آمدن آن حالت غیرمنتظره از امام (ع) پرسیدند، ایشان فرمودند: «ما دوست داریم کسیکه مورد علاقه ما است، در عافیت و سلامت باشد اما چون فرمان خدا رسد، نسبت به آنچه او دوست میدارد تسلیم هستیم.»
هیبت امام (ع)
در همان سالیکه امام باقر (ع) به مکه مشرف شدند و با هشام بن عبدالملک برخورد کردند، مردم به جانب امام (ع) هجوم میبردند و مسائل و مشکلات خود را از آن حضرت میپرسیدند. عکرمه گفت: این شخص که سیمای دانشمندان دارد، کیست؟ من (هماکنون) میروم و او را آزمایش میکنم. سپس نزد امام (ع) رفت. هنگامیکه در برابر ایشان قرار گرفت، به لرزه افتاد و تعادل خود را از دست داد. با شگفتی به امام (ع) عرض کرد: ای فرزند پیامبر (ص)، من در مجالس متعددی در مقابل ابن عباس و دیگران نشستهام اما چنین حالتی که اینک به من دست داده، هرگز برایم پیش نیامده است. امام باقر (ع) فرمودند: «وای بر تو ای بنده شامیان، تو در برابر خانههایی قرار گرفتهای که با اذن پروردگار، رفعت پیدا کرده و در آنها نام خدا ذکر میشود».
امام باقر (ع) از دیدگاه دانشمندان
آوازه وسعت علوم پیشوای پنجم شیعیان (ع) آنچنان اقطار کشور اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقرالعلوم» که از جانب پیامبر (ص) به ایشان داده شده بود، تحقق عینی پیدا کرد؛ به گونهای که دانشمندان بزرگ ایشان را با همین ویژگی یاد میکردند.
«عبدالله بن عطا» یکی از شخصیتهای برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام (ع) میگوید: من هرگز دانشمندان اسلامی را در هیچ محفل و مجمعی کوچکتر از محفل محمد بن علی (ع) ندیدم. من «حکم بن عیینه» را با همه شخصیت و مقام علمی او در محضر امام محمد باقر (ع) همچون کودکی دیدم که در برابر استادی عالیمقام، زانوی ادب بر زمین زده و شیفته و مجذوب کلام و شخصیت ایشان شده است.
جابر بن یزید جعفی، هرگاه از امام باقر (ع) حدیثی نقل میکرد، میگفت: خبر داد مرا وصی اوصیا و وارث علوم انبیاء، محمد بن علیالحسین (ع).
محمد بن مسلم میگوید: هرگز مطلبی به ذهنم خطور نکرد مگر اینکه از امام باقر (ع) سؤال کردم و پاسخ سؤالات من از آن حضرت بالغ بر سی هزار حدیث شد.
ابن حجر عسقلانی، یکی از دانشمندان عامه، مینویسد: محمد باقر (ع) به اندازهای رموز و اسرار علوم را آشکار ساخت و حقایق، احکام، حکمتها و لطایف را بیان کرد که جز کوردلان و منحرفان، کسی نمیتواند آن را انکار کند. از اینرو، به شکافنده و جمعآورنده علوم و برفرازنده پرچم دانش، لقب یافته است.