گرچه همه به این مسئله اذعان دارند که "به متن معتبری از این توافق دسترسی وجود ندارد"؛ اما برای برخی افراد، دولتها و رسانه هایشان همین که دانستند قرار است یک روابط راهبردی شرقی – شرقی شکل بگیرد، کافی بوده تا یک برنامه گسترده برای ضربه زدن به این رابطه تدارک ببینند.
سابقه خبرسازیِ این روزها، درباره همکاری اقتصادی ایران و چین به سال ۹۴ بر میگردد. در جریان سفر رئیس جمهور چین به ایران یک سند همکاری راهبردی امضا شد؛ آقای روحانی رئیس جمهور در مراسم امضای این سند همکاری گفت: «ما امروز درباره روابط راهبردی و امضای یک سند ۲۵ ساله و همکاری اقتصادی ۶۰۰ میلیارد دلاری بحث کردیم».
البته به نظر میرسد، در همان سال ۹۴ که مصادف بود با اجرای برجام و چرخیدن نگاهها به سمت غرب، برای عملیاتی شدن این سند، قدمی برداشته نشد! تا اینکه در شهریور ۹۸ وزیر امور خارجه بعد از سفر به پکن اعلام کرد، ایران پیشنویس اولیه درباره سند ۲۵ ساله را به مقامات چینی ارائه میکند و در تاریخ سوم تیر ۹۹ سخنگوی دولت از تصویب این "پیش نویس" در هیئت دولت خبر داد.
متن پیش نویسِ سند، منتشر نشده و قرار هم نیست بشود. چون نهایی نیست و محرمانه ماندن چنین پیش نویسهایی در دنیا رسم است، چراکه انتشار آن در این مرحله میتواند باعث شود رقبا به اجرایی شدنش لطمه بزنند؛ به تعبیر ساده: "دشمن راحتتر میتواند دشمنی کنند".
آقای محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان درباره این توافق در مجلس شورای اسلامی، گفت: درباره قرارداد با چین، هنوز مذاکرات ادامه دارد و هیچ موضوع مخفی وجود ندارد و همه چیز کاملا شفاف است و انتشار جزئیات این قرارداد بعد از «توافق نهایی» خواهد بود.
گرچه همه به این مسئله اذعان دارند که "به متن معتبری از این توافق دسترسی وجود ندارد"؛ اما برای برخی افراد، دولتها و رسانه هایشان همین که دانستند قرار است یک روابط راهبردی شرقی – شرقی شکل بگیرد، کافی بوده تا یک برنامه گسترده برای ضربه زدن به این رابطه تدارک ببیند و با تحریک احساسات ملی ایرانیان آن را استعماری جلوه بدهند.
حساب توئیتر فارسی وزارت امور خارجه آمریکا، تقریبا اولین رسانهای بود که فضاسازی علیه این سند همکاری را کلید زد و نوشت: «ظریف اصرار میورزد که هیچ موضوع مخفی در مورد قرارداد با چین وجود ندارد. هیچ موضوع مخفی در مورد عهدنامهترکمنچای نیز وجود نداشت، به جز اینکه هزینه آن را مردم ایران پرداختند. قرارداد ایران و چین، یا همانترکمنچای دوم، به همان قیمت تمام میشود».
این دلسوزی آمریکایی برای استقلال و عزت ایرانی (!) طنز تلخی بود که از همان ابتدا از دلیل این حجم گسترده تبلیغات منفی علیه این همکاری اقتصادی پرده بر میداشت؛ پشت سر آمریکا، انواع گروهای ضد انقلاب، سلطنت طلب، آمریکا دوستان و رسانههای همسو با آنها بر طبل نفرت پراکنی بین ایران و چین کوبیدند.
عمده ادعاهای کذب درباره پیش نویس توافق همکاری بین ایران و چین حول این محورها میچرخد: «سند تهران و پکن برای سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چینیها در صنعت نفت و گاز و حمل و نقل ایران به توافق رسیده اند و شرکتهای چینی برای حضور در هر گونه پروژه انرژی ایران در اولویت قرار خواهند گرفت. پنج هزار نیروی امنیتی چینی برای حفاظت از منافع این کشور در ایران حاضر میشوند. چین میتواند بخشی از تولیدات نفت و گاز ایران را با تخفیف ۳۲ درصدی خریداری و پولش را حداکثر تا دو سال پرداخت کند و نهایتا اینکه جزیره کیش به مدت ۲۵ سال به چینیها واگذار شود».
ادعاهایی به گفته مقامات اجرایی کشورمان صحت ندارد و چنان که آقای محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهور اعلام کرده: «این خطی است که از خارج از کشور دنبال شده و اینگونه نیست».
چین سومین قدرت اقتصادی جهان بعد از ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپاست و با الگوی اقتصادی که در پیش گرفته پیش بینی میشود در دهههای آینده به رتبههای بالاتر از این هم برسد؛ به همین دلیل بسیاری از کشورها با این کشور قراردادهای راهبردی بلند مدت میبندند؛ از جمله روسیه با قرارداد راهبردی ۲۵ ساله به ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار.
حالا بعضیها میپرسند در چنین شرایطی چرا نرویم با قدرت اول و یا دوم اقتصادی دنیا وارد رابطه اقتصادی شویم؟ این سوال را تجربه به دست آمده در سالهای گذشته پاسخ میدهد: ایالات متحده در حدود ۴۰ سال گذشته سیاست خصمانه نسبت به کشورمان داشته و با "خصم" نمیتوان وارد رابطه همکاری شد؟! ضمن اینکه این روزها سیاست فشار حداکثری و تغییر رژیم در ایران هم دنبال میکنند و ثابت کرده اند زیر قراردادهای امضا کرده به ایران میزنند. حتی قبل از پیروزی انقلاب هم آمریکا نه نگاه یک شریک اقتصادی- سیاسی بلکه یک نگاه استعماری و نابرابر به ایران داشته است.
شرکای اروپایی آمریکا هم در سالهای گذشته و به طور ویژه در توافق برجام نشان داده اند به تعهداتشان پایبند نیستند و دربرابر آمریکا عملا استقلال رای ندارند و دوشادوش آمریکا تلاش میکنند، بگویند تنها راه پیش روی ایران زانو زدن مقابل غرب است.
حالا در چنین شرایطی، ایران بین خوشرویی شرق و ترش رویی غرب، شرق را انتخاب کرده؛ چراکه شرق توانسته برای ایران اعتماد ایجاد کند؛ پای امضاهای زده شده بماند و همکاری سیاسی اقتصادی را در عمل نشان دهد؛ به تعبیری ایران توانسته در یک یارگیری جهانی با قدرتهای شرقی شراکت سیاسی و اقتصادی "برابر" برقرار کند.
این یارگیری و شراکت با شرق آنقدر با اهمیت است که غرب با تمام به میدان آمده تا نگذارد این پیوند شرقی – شرقی قوت بگیرد و شیرینی منفعتش زیر زبان ایرانیان مزه کند؛ چرا که چنین پیوندی فشارهای غرب بر ایران را بی خاصیت کرده و نشان میدهند برای ایران بن بستی وجود ندارد.
حسنیه سادات شبیری؛
خبرنگار خبرگزاری صداوسیما