فرید زکریا در ابتدا گفت: با توجه به آنکه نتایج نظرسنجیهای انتخاباتی حاکی از افزایش مداوم محبوبیت «جو بایدن» رقیب انتخاباتی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا است، ترامپ که به شدت ناامید شده است، خود را به راهبردی انتخاباتی متعهد کرده است که محور آن، مقصر اعلام کردن چین و «شی جینپینگ» رئیس جمهور این کشور است.
ترامپ تا چندی پیش در سخنان خود از «شی» تقدیر و از او به عنوان رهبری قوی و باهوش یاد میکرد. اما پس از آنکه مشخص شد ترامپ، بحران شیوع بیماری کووید-۱۹ را در آمریکا به خوبی مدیریت نکرده است، و میزان محبوبیت وی رو به کاهش گذاشت، رویکرد وی مبنی بر تعریف و تقدیر از چین، عوض شد. به همین دلیل وی به رویکرد آشنای خود، مبنی بر مقصر دانستن خارجی ها، روی آورد. او محور کارزار انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۶ را مقصر دانستن مکزیک قرار داده بود. اکنون کارزار انتخاباتی سال ۲۰۲۰ وی، بر قربانی کردن چین متمرکز است.
هر چند چین در ابتدا، شیوع بیماری همه گیر کووید-۱۹ را در ووهان پنهان کرد و مقامات محلی، افشاگران را ساکت میکردند. اما مقامات چین اقدامات مثبتی نیز انجام دادند. آنها نقشه ژنهای ویروس کرونا را در تاریخ ۱۲ ژانویه، منتشر کردند. آنها همچنین متوجه شدند که در این مورد خاص، سانسور و پنهان کاری آنها باعث وخیمتر شدن بحران در عرصه بهداشت عمومی شده است؛ بنابراین حزب کمونیست چین اندکی بعد، پنهان کاری و تاخیر در ارسال گزارش درباره شیوع بیماری را ممنوع کرد.
به هر صورت، تا پایان ژانویه، سازمان جهانی بهداشت وضعیت فوق العاده بهداشت و سلامت را اعلام کرد، و بسیاری از کشورها برای مقابله با این وضعیت، اقدام کردند. اما آمریکا جزء این کشورها نبود. اگر ترامپ در آن زمان به درستی اقدام میکرد، اکنون وضعیت آمریکا این گونه نبود.
اما نکتهای که اینجا مطرح میشود، رویکرد ترامپ در مقصر دانستن چین نیست، بلکه کشیده شدن پای دموکراتها به این جریان است. دموکراتها در حال افتادن در دام مشابهی هستند. جمهوریخواهان چالشی را برای آمریکا رقم زده اند، تهدیدها را بیش از آنچه که هست جلوه داده اند، و دموکراتها را به سکوت در برابر این تهدید و حتی توطئه و مشارکت با دشمنان متهم میکنند.
اما دموکراتها به جای آنکه مقابله کنند، ترسیدند و به این جریان پیوستند. بایدن در واکنش به این اتهامات، تبلیغات خود را با موضوع حمله به چین آغاز کرد، که به لحاظ لحن و ماهیت نژادی، با تبلیغات ترامپ رقابت میکرد. کارزار تبلیغاتی بایدن به جای تاکید بر آنکه سیاست در قبال چین هم نیازمند تقابل و هم نیازمند همکاری خواهد بود، بازی را به ترامپ باخته است.
باید توجه داشت که این رویدادها تنها مربوط به زمان انتخابات نمیشود، و پیامدهای طولانی مدتی را خواهد داشت. دموکراتها طی دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، از کودتا و عملیات مخفیانه در سرتاسر جهان حمایت میکردند، زیرا میترسیدند برچسب "سستی در برابر شوروی" به آنها زده شود. آنها در دام جنگ ویتنام افتادند، زیرا جانسون نمیخواست با اتهامات جمهوریخواهان مبنی بر شکست در برابر کمونیسم روبرو شود. نسل جدید دموکراتها نیز در خصوص جنگ عراق هیچ مخالفتی نکردند، زیرا نمیخواستند در خصوص جنگ علیه تروریسم، افراد ضعیفی به نظر بیایند.
این حملات به چین، برای ترامپ معنادار است. زیرا او و طرفدارانش خواهان تضعیف نهادهای بین المللی، و پایان همکاریهای جهانی در خصوص مسائلی مانند تغییر آب و هوا هستند. آنها میدانند که جنگ سرد با چین، باعث نابودی جهانی شدن و نظم جهانی مبتنی بر قوانین خواهد شد. اما دموکراتها به چنین نظم جهانی باور دارند، و آن را به عنوان تحقق دیدگاه ویلسون و روزولت میدانند؛ دیدگاهی که منتهی به صلح و شکوفایی بی سابقه برای جهان طی ۷۰ سال گذشته شده است. بنابراین، اکنون چرا دموکراتها در تخریب و نابودی این نظم، مشارکت میکنند؟