بیش از دو ماه است که درهای حرم مطهر به روی زائران بسته است اما دل های عاشقان کریمه اهل بیت صحن و سرای دردانه موسی بن جعفر(ع) عالم است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ماه رمضان امسال صحن های حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها خالی ست؛ این روزها زائران از راه دور می ایستند سلامی می دهند و مرغ دلشان را راهی حرم می کنند؛ آن طرف درهای بسته اما خادمان حرم همچون سالهای گذشته در تلاش اند تا مراسمات ماه رمضان امسال مثل هر سال اما با شرایطی جدید برگزار شود.
راهی حرم می شوم؛ قرار است کمی از حال و هوای این روزهای حرم امن یار بنویسم؛ قبل از ورود به حرم عاشقان و دلدادگانی را می بینم که پشت درهای بسته ایستاده اند؛ عده ای زیر درخت نشسته اند و کمی آن طرف تر چند دختر جوان به دیوار حرم تکیه داده اند ؛ کتاب دعا در دست زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها را زمزمه می کنند؛ در حال ورودم یکی از دخترها به سمتم میآید؛ با چشمانی اشکبار التماس دعا دارد؛ میگوید نزدیک به دو ماه است که از بسته شدن درها میگذرد هر بار که دلتنگ می شوم میآیم و سر بر دیوار حرم تکیه میدهم دلتنگی هایم را از همینجا با بانو در میان می گذارم.
آتش مهمانسرای حرم گرم تر از هرسال
برای ورودم از چند روز قبل هماهنگی صورت گرفته بود با این وجود باز هم دقایقی را پشت در سپری کردم تا اجازه ورود پیدا کنم؛ چه انتظار شیرینی؛ پس از دو ماه قرار است قدم به صحن و سرای نورانی کریمه اهل بیت بگذارم؛ بالاخره از درب ۱۴ وارد حرم شدم؛ ابتدا به سمت مهمانسرا رفتم؛ قبل از ورودم مثل همه ی خادمان قسمت مهمانسرا، کادر درمانی حاضر در محل، سلامت مرا هم سنجید تب میزان اکسیژن خون و نبضم گرفته شد تا حضورم در انجا بدون خطر باشد چرا که قرار است در این آشپزخانه سالم ترین افطاری برای عاشقان بی بی آماده شود .
آشپزها از ساعت ۷ صبح آتش افطار حرم را روشن کرده بودند و با زبان روزه پای گرمای پخت و پز ایستاده بودند؛ در همان بدو ورود آنچه سر ذوقم می آورد زمزمه اشعار در وصف بانوی کرامت بود خادمان کلاه بر سر و دستکش به دست و ماسک به صورت با هم یکصدا می خواندند: بانوی ملک در قم یا حضرت معصومه یا حضرت معصومه...
آقای شیری مسؤل آشپزخانه بود و می گفت: حدود صد و بیست نفر خادم رسمی و افتخاری در مهمانسرای حرم در طبخ و توزیع غذای افطاری فعالیت می کنند و حدود بیست و سه هزار پرس غذای گرم و افطاری را آماده توزیع می کنند .
به سمت یکی از آشپزهای مسن رفتنم؛ حاج علی می گفت: بیست و هفت سال است ریزه خوار کریمه اهل بیت است؛ شاید زائران امسال نتوانند در حرم افطار کنند اما تمام تلاشمان را می کنیم امسال این غذای بهشتی را به دست عاشقانش در بیرون از حرم برسانیم .
همینطور که به حرف هایش گوش می دادم نگاهم به کم سن تر ها هم بود؛ آنهایی که ذوق و شوق خدمت را می شد در برق چشمانشان دید؛ به سمت یکی از آنها رفتم؛ عباس نام داشت و سی ساله بود؛ همینطور که عرق از پیشانی پاک می کرد و کمی ماسکش را جابه جا می کرد گفت: اینجا از هر سن و هر شغلی خادمان کنار هم در تلاش اند تا بهترین افطاری را آماده کنند؛ امسال سال دومیست که قسمت شد و من هم به جمعشان پیوستم خداروشکر که لیاقت خادمی حرم بی بی فاطمه معصومه را پیدا کردم .
آقای شیری می گفت حدودا ساعت دو افطاری ها اماده بسته بندی و توزیع می شوند؛ ساعت یک بود و فرصت داشتم تا به قسمت های دیگر حرم سر بزنم . پس از خداحافظی از پله های مهمانسرا بالا میروم و پا در صحن زیبای صاحب الزمان می گذارم؛ جایی که هر ساله سفره های افطار در آن پهن می شد اما امسال بخاطر ویروس کرونا خادمان در حال تعمیر و برطرف کردن کمبودهایش برای پذیرایی بهتر از زائران پس از اتمام کرونا بودند؛ این رو می شد از کیسه ها گچ و سیمان و کابل های برق و روشنایی کنار صحن فهمید.
پیچیدن نوای خوش قرآن از کنار ضریح
از شبستان امام خمینی که این روزها خالی از جمعیت است می گذرم و به سمت باب السلام ورودی سمت ضریح خواهران می روم؛ شبستان خالی است اما انگار پر از زائر است؛ می دانم که عاشقان بانو این روزها دلشان را روانه حرم کرده اند؛ کنار ضریح دو جایگاه مزین به گلهای رنگارنگ می بینم؛ قاریان قرار است از یک متری ضریح کلام خدا را به گوش شنوندگانش برسانند؛ از همان نزدیک می شد تکاپو و تلاش عوامل صدا و سیما برای ثبت و ضبط این لحظات را دید؛ کیفیت صدا و تصویر را چند بار امتحان می کنند ؛ به سمت یکی از آنها می روم؛ جوانیست بیست هفت ساله؛ امیرحسین خود را بعنوان دستیار تهیه معرفی کرد؛ او می گفت: حدودا چهل نفری هستیم که در دو نوبت ساعت ده و نیم ترتیل خوانی نوجوانان و ساعت دو و ربع سخنرانی و ترتیل خوانی بزرگسالان را بطور زنده به روی انتن می بریم؛ می گفت کنار ضریح برای اولین بار صفای خودش را دارد اما در حین ضبط برنامه گاهی به یاد جمعیت هرساله حرم می افتم.
مشغول تماشای عوامل صدا و سیما هستم که قاریان هدفون به گوش در حال زمزمه قرآن از راه می رسند . یکی از آنها روشندل است دست در دست همراهش به سمت ضریح می آید؛ از سال ۷۶ صدای قران خوانی اش در حرم پیچیده است؛ می گوید هر ویروس دیگری هم که بیاید یا هر مشکل دیگری که باشد نباید قرآن از زندگی مردم کم شود؛ شاید امسال مردم کنارمان نیستند اما می دانم که دلشان اینجا کنار ما و در حرم است .
به سراغ قاری دیگری می روم؛ اقای علم خواه خود و پسر نوجوانش هردو از قاریان قران هستند؛ او هم بست سال است تلاوت کننده کلام الهی در حرم است برایم از خالی بودن جای مردم می گوید؛ پسرش می گفت: گاهی که به ایات تکراری که سال قبل هم خوانده ام میر سم فکر میکنم بچه ها همزمان با من در حال خواندن هستند؛ جای خالیشان را می بینم؛ غصه می خورم اما باز هم به خواندنم ادامه می دهم و مطمئنم آنها هم در خانه همراه من در حال تلاوت قران هستند .
قاریان به جایگاه خود می روند و کارگردان اعلام شروع برنامه ترتیل خوانی را می دهد و قاریان شروع می کنند؛ ساعت دو و نیم است و به لحظه پخش افطار نزدیک می شویم از محل ضبط برنامه فاصله می گیرم و به سمت مهمانسرا میروم قرار است خادمین خود افطار را بین مردم پخش کنند .
تبرکی حرم بر سر سفره اهالی شهر
مهمانسرا حالا شلوغ تر از صبح است؛ شصت زن و مرد در حال بسته بندی غذای تبرکی حضرت هستند نان و پنیر خرما شیر و سوپ و غذای گرم قرار است؛ در قسمت های مختلف شهر و روستاهای اطراف پخش شود . به سراغ یکی از خادمان می روم؛ در حال آماده شدن برای خروج از حرم است؛ با همراهانش آدرس ها را دوباره مرور می کنند می گوید برای اینکه دلتنگی مان کم شود می خواهیم خود بسته ها را به مردم تحویل بدهیم؛ مثل هر سال که افطاری بانو را خود به دستشان می رساندیم ؛ من هم با آنها همراه می شوم مقصد منطقه پردیسان است ؛ چقدر لحظات شیرینی بود هر بار که درب هر خانه زده می شد و اهل خانه افطاری حرم را در دستان خادمان می دیدند؛ چشمانشان از شادی برق می زد گاهی این شادی همچون اشکی از گوشه چشمانشان جاری می شد. به سراغ یکی از آنها رفتم زنی حدودا چهل ساله بود؛ افطاری بی بی را به دست دختر خردسالش داد و گفت: هر سال قسمت نمی شد افطار حرم را بخورم چه خوشبختم که امسال بانو خودش برایم افطاری فرستاده است .
پخش افطاری ها تا لحظاتی قبل افطار ادامه داشت؛ صدای اذان که می پیچد با خودم می گویم حکمت آمدن این ویروس را فقط خدا می داند اینجا اما اهالی شهر به جای بی تحرکی و غصه خوردن در تلاش اند برای تقسیم مهربانی برای حال خوب و چه سعادتی که ما اهل قمیم و همسایه حضرت فاطمه معصومه بانویی که کرامت و مهربانی اش را با وجود بسته بودن درهای حرمش بین مردم شهر پخش میکند .
چند روز دیگر درهای صحن مطهر به روی مردم باز می شود و بار دیگر توفیق زیارت از فاصله ای نزدیکتر نصیب مردم می شود؛ درهایی که حدود دو ماه است به روی زائران بسته شده اما درهای رحمت ایزدی و الطاف خاندان اهل بیت عصمت و طهارت هرگز به روی مشتاقان بسته نخواهد شد.
زهره بیادی - خبرگزاری صدا و سیما- قم