امروز روز شیراز است.
روزی که تو را به شهر شاعرانهها دعوت میکند.
شهری که گرچه این روزها مسافری ندارد، اما با خیال ما پیوند خورده و میزبان رؤیاهای ماست.
شهری که، چون از دروازه قرآنش میگذری به جهانی از شعر و ادب و معرفت، سلامی دوباره خواهی کرد.
شهری که هم از «عصر باستان» نشانهها دارد و هم از «دوره اسلامی».
از نشانههای باستانی اش همین بس که: نامش در الواح عیلامی یافت شده و در تخت جمشید به صورتهای «تیرازیس» و «شیرازیس» آمده است؛ و از نشانههای اسلامی اش مسجد نصیرالملک، مسجد جامع عتیق و آرامگاه شاهچراغ است که یادگار صدها سال تلاش مذهبی گذشتگان بوده است.
این شهر در دوران صفاریان، بوییان و زندیان، پایتخت ایران بوده است.
شهر خوش باشی حافظ و سیر و سفر سعدی.
سعدی، چون از شیراز میرفت دلتنگش بود:
«آخرای باد صبا بویی اگر میآری سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست»
و حافظ، چون کنار رکن آباد مینشست برایش چنین میسرود:
«خوشا شیراز و وضع بیمثالش خداوندا نگه دار از زوالش»
این روزها، اما حال و روز ما شاید شبیه حافظ باشد که از سفر میترسید.
اما روزی میرسد که، چون سعدی بار سفر بربندیم و به شیرازی برسیم که آب و هوایش از دیرباز شاه بیت اشعار شاعران بوده است.
چنان که شهریار هم سرود:
سلامای شهر شیخ و خواجه شیراز سلامای مهد عشق و مدفن راز
شهری که، چون در درهای با کوههای زاگرس احاطه شده، هوایی خاص و معتدل دارد و به قول حافظ «خال رخ هفت کشور» است!
حالا بیست سال است که شیراز برای خودش روزی دارد و هفته ای.
هر ساله در این ایام، جشنوارههایی در این شهر برگزار میشد، ولی امسال کرونا شیراز را به فضای «مجازی» برد، اما «حقیقتش» همچنان باقی است.
شیرازیها حالا در فضای مجازی از شهرشان مینویسند.
مکانهای تاریخی اش در این فضا باز خوانی میشود و یادگارهایش اکنون در آلبوم خاطرات مسافران دست به دست میشود؛ و دلهای زیادی نغمه سر میدهند که:
بود آیا که دگر باره به شیراز رسم بار دیگر به مراد دل خود باز رسم
میترا لبافی؛