مردمان را باید در روزهای سخت شناخت؛ روزهایی که در یک سوی عالم، چهره وحشی غرب را هویدا می کند و در سویی دیگر از خودگذشتگی بندگان مخلص خدا را به رخ جهانیان می کشد.
در محضر فرشته های زمینی
در ابتدا راهی بیمارستان شهید بهشتی شدم تا با اولین سوژه ی گزارشم مصاحبه ای داشته باشم؛ با شیر زنی که همسر شهید مدافع حرم است و خودش نیز از ابتدای شیوع ویروس کرونا مدافع سلامت شده .
پشت در قسمت مراقبت های ویژه منتظرش بودم؛ از آی سی یو بیرون آمد؛ با همان لباس هایی که لباس فضایی مینامندش؛ لبخند مهربانش پشت ماسک پنهان شده بود اما با چشمانش مهربانی و لبخند را به من هدیه داد؛ پیشانی اش آغشته به عرق خستگی 12 ساعته بود ؛ بعد از سلام و احوال پرسی و خدا قوت رفتیم در گوشه ای خلوت تا نفسی تازه کند و پاسخگوی سوالاتم باشد.
خانم دکتر مریم کاظمینی ابتدا یادی از همسرش، فدایی مدافع حرم ، شهید صهیب تبریزی کرد و گفت: او و همه مدافعان حرم داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) رفتند؛ جهاد آنها خیلی بزرگتر از کار امروز ماست.
او متخصص بیهوشی است و در تماس مستقیم با بیماران بد حال کرونایی؛ از او پرسیدم : چرا با وجود دو فرزند خردسال از روز اول در بیمارستان پا به کار است که در جواب گفت : این یک وظیفه است؛ درست مثل سربازی که مدت ها آموزش می بیند برای روز های جنگ ؛ و این درست مثل وضعیت امروز همه ی ما کادر درمانی هاست که سال ها درس خوانده ایم و آموزش دیده ایم تا در چنین بحران هایی حافظ جان مردم باشیم.
او تنها فرد فداکار خانواده اش نبود ؛ برادر بزرگترش جراح عمومی است که از همان روزهای اول انتشار ویروس کرونا در یکی از بیمارستان های تهران مشغول به خدمت است.
داستان برادر دومش اما کمی متفاوت تر است؛ او از طلاب جهادیست؛ علی کاظمینی 27 ساله از همان روزهای ابتدایی در کنار سایر طلاب جهادی در بیمارستان فرقانی قم مشغول به خدمت است؛ خانم دکتر می گفت برادرش به همراه طلاب جهادی هر سال برای کمک به مردم مناطق محروم می رفتند و ایام عید در قم نبودند اما امسال در قم ماندند تا در مسیر مبارزه با کرونا سهم کوچکی داشته باشند
ایثار و از خودگذشتگی یعنی همین که از یک خانواده ، سه نفر در خط مقدم دفاع از سلامت مردم هستند؛ از طرف مردم یک تقدیرنامه به او تقدیم کردم تا یادآور این نکته باشم که مردم قدرشناس ما همیشه قدردان زحمات آنان خواهند بود.
آرزویی که محقق شد...
همکار دیگرش که به سختی گریه اش را کنترل می کرد می گفت: جایش عجیب خالی است احمد آقا؛ سال های دفاع از وطن در جبهه ی نبرد حضور داشت و از آن سال ها با گاز های شیمیایی که راه نفسش را می گرفت درگیر بود و این روزها هم با تمام این احوال در خط مقدم جبهه سلامت در کنار مردم شهرش ماند؛ برای اینکه آرپیچی زن دیروز جبهههای دفاع از وطن را بهتر بشناسم سری به منزلشان زدم تا پای صحبت های خانوادهاش بنشینم .
در ابتدا پای صحبت برادر بزرگ تر نشستم؛ او از روزهای خیلی دور، از همان روز های دفاع مقدس گفت : با شروع جنگ برادرم حدود ۶ ماه برای دفاع از این آب و خاک راهی جبهه های غرب شد و بعد با رزمندگان لشکر محمد رسول الله به خوزستان رفت و در کربلای ۴ شیمیایی شد و آنقدر با آرپی چی در مقابل دشمن ایستاد که شنوایی گوش راستش را هم از دست داد.
پسر بزرگتر شهید می گفت: پدرم در تمام این سال ها اصلاً به دنبال سهم و سهم خواهی نبود او می گفت پدر من از نسل فرزندان مقاومت بود و نمی توانست در برابر رنج مردم بی تفاوت باشد.
صحبت کردن برای همسر شهید بسیار سخت بود و تنها یک جمله گفتن: از خدا خواستم صبر حضرت زینب را به من بدهد و خدا رو شکر همسر شهید مدافع سلامت شدم؛ و من از طرف مردم شهرم به پاس صبر و ایثارشان تقدیرنامه را تقدیمشان کردم .
شهید احمد سلیم آبادی مسئول حمل و نقل بیمارستان کامکار در حین انتقال بیماران کرونایی به بیمارستان به ویروس کرونا مبتلا میشود و لقب اولین شهید سلامت استان را گرفت تا یادآور شود ، اول شدن در خط اول جنگ، هنر مردان خداست.
بهشت زمینی
اما مقصد بعدی من حوالی بلوار بعثت در بزرگراه امام علی بود؛ اسمش بهشت کوچک بود؛ جایی که باید با اصول وارد میشدیم؛ ابتدا روپوش بهداشتی را به تن کردیم و با ماسک و دستکش وارد محوطه مرکز شدیم؛ این رعایت نکات به این دلیل بود که از ابتدای گسترش ویروس کرونا افرادی که در داخل مرکز هستند کاملا در قرنطینه ی اختیاری به سر می برند و هیچ گونه مورد ابتلا به کرونا ثبت نشده ، برای همین باید این اصول را رعایت می کردیم تا خدایی نکرده ویروس از بیرون به داخل مرکز توانبخشی بهشت کوچک وارد نشود.
در مرکز توانبخشی بهشت حدود 70 دختر معلول جسمی و ذهنی نگهداری می شوندکه همگی در سلامت به سر می برند .
یکی از پرستاران مادر دو فرزند است و تا به امروز تنها از طریق ارتباط مجازی آن ها را دیده ؛ بسیار دلتنگ فرزندانش بود و می گفت : برای رضای خدا نتوانستم به خانه بروم و تنهایشان بگذارم؛ ما هم مثل کادر درمان وظیفه ی نگهداری از این کم توان های ذهنی و جسمی را داریم .
پرستار دیگری که دختری 25 ساله به نظر می رسید می گفت : من تنها فرزند خانواده هستم و این روزها برای پدر و مادرم دلتنگ و نگرانم، اما باید همگی کنار هم باشیم و هر کسی در هر شغلی هر چه در توان دارد انجام دهد .
ایران به همت و صبر و جهاد این پرستاران و مردم است که ایران مانده است و می ماند؛ کرونا با همه بدی ها و فاصله هایی که میان جسم ها انداخت، اما قلب ها را به هم نزدیک کرد و به همه ما یادآور شد چقدر برای هم مهم هستیم؛ تقدیر نامه ها را در یک کیسه ضد عفونی شده تقدیمشان کردم تا بعد از رهایی از کرونا آن را باز کنند و بدانند چقدر مدیون ازخودگذشتگی شان هستیم .
آغاز زندگی مشترک با طعم ایثار
قرار بعدی ام با دو دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی قم بود که قرار بود نهم فروردینماه مراسم عروسی خود را جشن بگیرند ؛ دانشجویانی که از روزهای اول تا هماکنون در لباس خدمت به بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان ماندند و شب عروسی را نیز بر بالین بیماران کرونایی گذراندند تا معنای تازهای به انسانیت و از خودگذشتگی در دفاع از سلامت جامعه ببخشند؛ رفتن و نشستن پای صحبت کادر درمان در بیمارستان ها این روزها دشوارتر از همیشه است ؛ چون هر لحظه باید مشغول باشند و لحظه ای برای استراحت ندارند .
این زوج با خنده و پر از نشاط از تصمیم عاشقانه شان گفتند که مراسم را لغو کردند و ترجیح دادند تا بجای در خانه ماندن به بیمارستان بیایند تا در کنار مردم لحظات همدلی را بگذرانند؛ هردو راضی بودند ؛ آقا داماد می گفت در همین بیمارستان با هم آشنا شدند و دل به محبت هم دادند و تصمیم داشتند در اولین فصل زیبای بهاری مراسم یکی شدنشان را جشن بگیرند اما کرونا معادلات زندگیشان را عوض کرد.
حافظه تاریخی و پر افتخار کشور قطعاً این همنوع دوستی و از جان گذشتگی فرزندان شجاعش را به درستی و با تواضع در خود ثبت و ماندگار خواهد کرد؛ مایه افتخار و مباهات همه ماست که وقتی جان و سلامت مردم کشور در خطر باشد، شیر زنان و شیر مردانی داشته باشیم که جانانه به یاری دیگران می آیند؛ ایثار و جان بر کفی در راه زنده ماندن انسانیت، صفتی است که از سینه شیرزنان این سرزمین، نسل به نسل به فرزندان میهن نوشانده شده تا برای همیشه تاریخ، عزت آفرین و ماندگار باشند.
کرمیانی – خبرنگار صداوسیما- قم