"درخت گردو" روضه مصوری در سوگ هموطنان مظلوم شهرستان کردنشین سردشت از روستاهای غرب ایران در بمباران شیمیایی سال ۶۶ است؛ تلخترین روایتی که تاکنون از سالهای جنگ ساخته شده است یا میتوانست ساخته شود؛ سوژه جانکاه "شیمیایی شدن مردم بیگناه".
مهدویان در این فیلم علاوه بر تصویرگری تلخیهای ذاتی واقعه سردشت تا توانسته با استفاده از ظرفیتهای موسیقایی و تکنیک اسلوموشن از مخاطب گریه میگیرد.
فیلم، برگرفته از واقعیت و داستان زندگی مردی به نام ”اوس قادر“ است که در پی بمباران شیمیایی سردشت با ورود به آبادی همه را سرفه کنان و با صورتهایی ملتهب میبیند، ابتدا نمیداند چه بلایی سرشان آمده، اما کم کم شیمیایی عوارضش را نشان میدهد و مصائب و مشکلات او و دیگران رخٍ سرخ و تاول زده خود را عیان میکند.
این تراژدی به تمام معنا، فیلم ارزشمندی از جهت سوژه و فاخر از جهت چهره پردازی طراحی صحنه و لباس، موسیقی و صدابرداری و تدوین و قابل دفاع از جهت بازیگردانی و بازیهای درخشان پیمان معادی و چند نابازیگر خردسال و بازیگران زن فیلم است که تماشای آن به هر ایرانیای توصیه میشود، اما نواقصی هم دارد.
درخت گردو به دنبال بیان همه حقیقت نیست و تنها قسمتهایی از حقیقت ماجرای سردشت را روایت کرده، روایتی دارای لکنت که از ابتدا تا انتهایش را مونولوگهای مینا ساداتی پیش میبرد، نریشنی که بدون هیچ حب و بغضی و کاملا خنثی روایت میشود که البته توانسته ضعف فیلمنامه را پوشش دهد.
نقص دیگر فیلم، بازی مهران مدیری در کسوت یک پزشک است که نقش آفرینی اش هیچ ویژگی منحصر بفردی ندارد و چندین و چند علامت سوال بزرگ را در ذهن ایجاد میکند. از آن بدتر آنکه انتخاب سوال برانگیز او در این نقش، مخاطب را به یاد کاراکترهای طنز او میاندازد و تا حدودی از تمرکز بر داستان فیلم باز میدارد.
سکانس شادمانی دخترانی در انتهای فیلم نیز به همین اندازه بی ربط است که انتخاب مهران مدیری در این کاراکتر بی ربط است؛ گویی کارگردان خواسته بعد از حدود ۹۰ دقیقه تلخی بی امان با نمایش شادمانیهایی بی سبب مخاطب را راضی از سالن بیرون بفرستد.
به نظر میرسد مهدویان خواسته از غمگنانهترین سوژه جنگ بهره برداریهایی دیگر داشته باشد و بدون پرداختن به جنبههای مقاومت و دفاع، صرفا فیلمی تلخ و پر سوز و آه برای ارائه به جشنوارههای خارجی بسازد؛ ادعایی که ترکیب بازیگرانش هم موید همین نکته است. تا جایی که در قرائت کیفر خواست ”اوس قادر“ در دادگاه لاهه هم نهایت خونسردی و بی طرفی در برابر این غم بزرگ به چشم میخورد.
به نظر میرسد کارگردان تلاش کرده است همچون فیلم قبلی خود ”رد خون؛ که حق را به دو طرف قصه میدهد در درخت گردو هم اصل بی طرفی را برگزیدند که در نگاه خوشبینانه مخاطب خودش قضاوت کند و یا اینکه همه را راضی نگه دارد.
درخت گردو پنجمین فیلم محمد حسین مهدویان پس از ایستاده در غبار، ماجرای نیمروز، لاتاری و رد خون است. فیلمی که سودای سیمرغ در سر دارد و نوع روایت و انتخاب بازیگرانش نشان میدهد چشم به جشنوارههای جهانی دوخته است، هرچند خود و عواملش از بیان این حقیقت طفره میروند.