صبح آدینه سیزدهم دی ماه برای مردم با خبری غمانگیزوشوکه کننده آغاز شد "حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید".
به گزارش خبر گزاری صدا و سیما ی مرکز کرمان ،خبر کوتاه اما دل های بسیاری را لرزاند و اشکهای بیقرار برای کسی قراری نگذاشت .
از همان اول صبح مردم در گوشه گوشه کرمان نه ، تمام ایران جمع شدند و مجالس سوگواری برگزار کردند همه او را به یک نام میشناختند "حاج قاسم "
گویی یکی از افراد نزدیکشان فوت کرده و برایش عزاداری می کردند.
از چند روز پیش که طبق وصیت اوقرار شد در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شود، مردم به یکباره مهیای پذیرایی از جگرگوشه دیار کریمان شدند.
امروزمحشری در شهر کرمان برپا شده است به هر کسی که نگاه می کردم دیده هایش گریان وفغانش بلند بود.
مردی با صدای بلند می گوید :"خوش آمدی حاجی امروز روز وداع است ای دیده بان کشور به خانه ات خوش آمدی"
مردم از هر قشر و قومیت و از سراسر کشور نه ، از بسیاری کشورهای دیگر این جا جمع شده بودند با لباس های مشکی ، هرکسی به زبان حالش با او گفتگو می کرد.
هیچ دوربینی و قاب عکسی نمی توانست این صحنه های عاشقی را به تصویر بکشد .
ماشینی که حامل تابوت سرداراسلام بود نای حرکت نداشت ، گویی او هم از صحنه ها و تابلوهای زیبای عشق بازی مردم در شگفت شده بود .
پیرمردی که عکس حاج قاسم را به دست گرفته بود با خودش نجوایی داشت و میگفت : تو قهرمان یک نسل واسطوره این سرزمین هستی ، خیلی زود رفتی و کارهای ناتمامی هست که بر جای مانده اما راحت بخواب ای سردارحرم بی مدافع نمی ماند .
انصاری از همرزمانش را دیدم گفت : حاجی مرد صحنه کارزارهای سخت بود خطر رفیق وهمرزم او شده بود، اما هدف بزرگی داشت که هر سختی را برای او هموار میکرد ، در برابر دشمن اشداعلی الکفار بود .
اگر نبض زندگی دررگ امنیت می تپدو بسیارچشمانی درخواب اسوده ، بدانیم که شیرانی بیدارند، تا شغالان بیشه به جایی دست درازی نکنند و قلبی را لرزاند .
جوان شرکت کننده ای که دراین مراسم اشک امانش نمی داد ، از امنیت پایداری که شهید سلیمانی توانسته بود ایجاد کند می گفت ، و اینکه در اکثر کشورهای اطراف ما ناامنی بیداد میکند اما این آرامش کنونی را مدیون او هستیم .
در این محشرجمعیت چشمم به چند نفرازشرکت کنندگان سوریه ای که خودشان را به کرمان رسانده بودند افتاد .
انها کنارهمرزمان حاجقاسم ایستاده بودند وعزاداری می کردند .
یکی از آنها گفت : در طول جنگ سوریه چه چشمانی که آرام و قرار نداشت و چه لبها و دندانهای بچه هایی از ترس به خود می لرزید و امنیتی نداشتند، و این مرد بزرگ حامیان آنها شد وبا به خطر افکندن جانش امنیت ما را تأمین کرد .
کاری که دوست و دشمن موجب شد او را تحسین کند و احترام بگذارد.
نامش صدرالدین بود که اوهم ازعراق خودش را به اینجا رسانده ، فارسی را تا حدودی می دانست میگفت : چگونه سپاسگزارشهید سلیمانی نباشیم ، امروز حداقل کاری بود که می توانستم انجام دهم و برای مراسم او خودم را به اینجا رسانم
وقتی همه به ما پشت کردند و حتی از خانه خودم هم فرار کردم سردار سلیمانی بود که به داد ما رسید ، عامل وحدت بین شیعه و سنی و کرد و مسیحی شد تا بتوانیم در مقابل داعش بایستیم و نشان داد رهبری بزرگه و ناجی ما شد .
اگر روزگاری تنها حزب الله لبنان در جبهه مقاومت حضور داشت ، اما امروز حزبالله های زیادی ایجاد شده که در سراسر منطقه شکل گرفته ، این را ابوجعفر رزمنده یمنی این مراسم میگوید .
در طول مسیر با او همراه می شوم می گوید : سردار مدافع حریم اهل بیت و ملت ما بود، نفوذ کلام بسیاری داشت و ما در این سالها می دیدیم که ازهیچ فرد و دشمنی هراس نداشت ،گویی ترس از او واهمه دارد.
به یمن تلاش این شهید امروز ما شاهد بیداری ملت یمن ، ایجاد حشد الشعبی عراق ، لشکرفاطمیون افغانستان ، زینبیون پاکستان و ملت شکست ناپذیر سوریه هستیم، تاریخ از این ابرمرد ایرانی زیاد خواهد نوشت .
نگین شهدا
حالا تا گلزار شهدا فاصله زیادی نمانده به قول معروف سوزن به زمین نمی رسد ۴۰۰ خبرنگارازسراسر دنیا آمدند، ببینند، بپرسند وارسال کنند .
دنیا تازه فهمید که این مالک اشترایرانی کی بود ، چه کار می کرد و جایگاه مردمی او دردنیا تا کجاست .
گویی تاکنون چشم ها خواب بود و یا نخواستند اورا بشناسند .
کفتارهایی که می خواستند با شهادت حاج قاسم ما را گمراه کنند نمی دانستند که شهدا خورشیدی می شوند تا ما راه را گم نکنیم .
امروز دوست و دشمن حسرت تو را خوردند و به قول آن هنرمند که نوشت "سردارشهید ما حالا از زده او برای دشمن خطرناک تر شده" چرا که ایرانیان منسجم تر شدند ، راه را پیدا کرده ایم و آن را ادامه خواهیم داد .
حاجی تو نگین شهدا شدی واین یعنی نتیجه خدمت صادقانه به نظام و اسلام ، که پاداش آن شهادت بود.
امروزصحنه های زیبایی خلق شد که یاد جمله معروف حضرت زینب (س)افتادم "ما رایت الا جمیلا ".