آن چه این روزها قلب هر ایرانی را در چنگ گرفته است و میفشرد، خونی است که سرکش و رستگار جهید.
آن چه این روزها در شعارها و دلنوشتهها میخوانی یاد حسین (ع) است و شهادتی که سر سلسله شهدا و سرداران تاریخ را یک به یک و قرن به قرن به هم وصل میکند و به امروز ما میرسد.
آن چه قلبهای تهی از یاد و نام حسین (ع) را تکان نمیدهد، جای خالی حماسه و رستگاری است؛ و چه بی حاصل بیابانی است قلبی که این معرفت را درک نمیکند.
چون شهادت، عَلَمی است که تا همیشه تاریخ بر فراز دلهای شکسته مظلومان افراشته است.
امروز در خیابان میشنوی که میخوانند:ای اهل حرم میر و علمدار نیامد!
و این همه بیراه نیست که تو را یاد آن طومار عظیم شهادت میاندازد که تاریخچه اش خون و سرافرازی است.
این همه بیراه نیست که امروز یک عُمر عاشقی ات را به یاد میآوری!
کسی که، چون بود و در کنارت بود به آهستگی نجوای مقاومتش را میشنیدی.
ولی امروز آن را فریاد میکشی؛ که او کسی جز شهید نیست!
و خونی جز خون به ناحق ریخته شده نیست.
حالا ما سر بر آستان شهادت چنان زار میگرییم بر درگاه کوه!
و در بین الحرمین معرفت! بر آستان حسین (ع) سر میگذاریم تا روحمان را قراری ببخشیم.
خداحافظ سردار!
به فرمانده سلامی دوباره خواهیم داد.