به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما، این نشریه در مقالهای به قلم مایکل اوهانلون و آدام تواردوفسکی نوشت: به نظر میرسد آمریکا خود را برای یک دوره طولانی از رقابتهای نظامی با قدرتهای بزرگ آماده میکند. از زمانی که روسیه منطقه کریمه را تصرف و در اوکراین دخالت نظامی کرد و چین نیز به سوی جزایر آن سوی دریای جنوبی چین در حالی حرکت کرد که مدعی تقریباً تمام آبراهههای اطراف آن بود، مقامات دفاعی آمریکا تصمیم گرفتند در روند طرح ریزی برای جنگ و تخصیص منابع نظامی، بر روی این دو کشور (روسیه و چین) بیش از کشورهای یاغی و سازمانهای تروریستی تمرکز کنند.
سومین راهبرد جبرانی دولت اوباما و استراتژی دفاع ملی دولت ترامپ با اولویت بندی صریح اهداف دفاعی، دنبال شده اند. پس از (گذشت) یک چهارم قرن بدون هیچ نگرانی عمدهای درباره رقابت قدرتهای بزرگ، خود را در دورهای مییابیم که به باور برخی، چه به درست و چه به اشتباه، طنین انداز جنگ سرد است.
چین و روسیه دیگر ایدئولوژی توسعه طلبانه مشترکی ندارند، اما ملاحظات سیاست واقع گرایانه آنان را با هم نزدیک میکند. هر دو در معرض انواع گوناگون تحریمهای آمریکا قرار دارند. همچنین هر دو کشور از دیدگاه برنامه ریزان دفاعی پنتاگون فعالیتهای جسورانه منطقهای دارند: روسیه بیشتر در اروپای شرقی و خاورمیانه و چین بیشتر در غرب اقیانوس آرام. در عین حال، هر دو تا حدودی در مناطقی دور همچون آمریکای لاتین و آفریقا فعالیت دارند. هر دو کشور روسیه و چین تصدیق میکنند که ایستادگی به تنهایی در مقابل یک نظام ائتلاف تثبیت شده، به سرکردگی آمریکا، بسیار دشوار است، چرا که هیچیک متحد واقعاً قدرتمندی ندارد.
با این همه، (این دو کشور) در کنار یکدیگر بر منطقه اوراسیا سلطه دارند و نقاط قوت آنها مکمل یکدیگر است. یکی از این دو کشور (روسیه)، سرزمینی وسیع است که دارای سلاحهای هستهای و هیدروکربن هاست، اما جمعیتی متوسط و رو به کاهش دارد. دیگری (چین)، یک ابرقدرت اقتصادی و دومین قدرت نظامی متعارف در اکثر معیارها است. برخی به این (موضوع) نگاه میکنند و نتیجه میگیرند چین و روسیه با گذشت زمان، متحدانی طبیعی خواهند شد. برخی دیگر نیز میگویند چنین ارزیابی، با توجه به بی اعتمادی متقابل و قطعاً مجاورتی که میتواند منجر به رقابت میان آن دو شود، بی معناست. واشنگتن چگونه میتواند این تناقض را حل کند؟ به پیشنهاد ما، بیشتر پاسخ در توضیح معنای ائتلاف نهفته است.
دست کم چهار راه برای نگریستن به این اصطلاح وجود دارد. نخستین (راه)، همکاری معاملاتی است که در آن، منافع حیاتی و اقتصادی بر هم منطبق هستند. فروش تسلیحات اغلب عنصر کلیدی در این نوع از ائتلاف است. دومین (راه) عمدتا همکاری نمادین در تمرینهای نظامی در سطح خرد یا آموزش نظامی مشترک است. سومین (راه) تمایل برای اشتراک اطلاعات، آرایش نیروها و انجام تمرینهای صلح آمیز و تحریکات علیه دشمنان مشترک است. چهارمین (راه) شامل معاهدات رسمی دفاعی با مرکزیت تعهدات دفاعی متقابل و کمک نظامی کم و بیش بی قید و شرط با نیروهای رزمی در صورت ورود هریک از طرفین به جنگ است.
(مورد) آخر چیزی است که آمریکا با نزدیکترین متحدان خود، چون ژاپن، کره جنوبی، و اغلب کشورها در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی دارد، اما این تنها راهی نیست که این اصطلاح در آن معنادار است. اگر (ائتلاف) را به این صورت تعریف کنیم، دو عنصر نخست آن اغلب تا حدودی خوش خیم هستند و غالبا در هر موقعیتی، جلوگیری از آن دشوار است. بنابراین، وظیفه واقعی سیاستگذاران آمریکایی، اجرای سیاست خارجی این کشور به گونه ایست که روابط امنیتی میان روسیه و چین در این حوزهها محدود بماند، بدون اینکه تا راه سوم پیشروی کند.
متأسفانه، هم اکنون مثالهایی وجود دارد که روسیه و چین به طور قابل توجهی بیش از این انجام داده اند، به خصوص در اروپای شرقی و غرب اقیانوس آرام. حتی در آفریقا، به نظر میرسد مسکو و پکن در حال کاوش راههای جدید همکاری فراتر از جبهههای مناقشه برانگیز اروپایی و آسیایی هستند. ماه گذشته، روسیه و چین یک رزمایش دریایی مشترک با آفریقای جنوبی در نزدیکی (شبه جزیره) دماغه امید نیک، انجام دادند؛ در تقاطعی استراتژیک که اقیانوس اطلس و هند به هم میرسند. ارتش آفریقای جنوبی این رزمایش را "یک عملیات نظامی اساسی و چندملیتی برای واکنش به تهدیدات امنیتی در دریا و مقابله با آن" توصیف کرده است. با منافع رو به رشد روسیه و چین در این قاره (آفریقا)، این پیامی بسیار روشن بود.
علاوه بر این، در حالی که چین پیش از این، نخستین پایگاه نظامی فرامرزی خود را در جیبوتی تا حدودی برای محافظت از منافعش در این قاره ایجاد کرده بود، روسیه نیز به دنبال این است که نقش آفرین بزرگ تری در آفریقا باشد، عمدتا از طریق فروش تسلیحات و تفاهم نامههای همکاری در بسیاری از زمینهها از آموزش نظامی گرفته تا فناوری هسته ای. به نظر محتمل میرسد که روسیه و چین به یافتن راههایی برای اعمال نفوذ و قدرت ترکیبی نظامی و اقتصادی در سراسر آفریقا ادامه دهند. با توجه به اینکه آمریکا و اروپا در این منطقه منافعی واقعی دارند، تفکر درباره راههایی برای عمل متقابل یا دست کم نظارت بر طراحیهای روسیه و چین، یکی از راههای تقویت جایگاه آنان در قاره (آفریقا) است.
در حالی که مسکو و پکن در اعمال فشار اقتصادی علیه ایران و کره شمالی با واشنگتن همکاری کرده اند، (این وضع) ممکن است تغییر کند اگر دولت ترامپ به برداشتن گامهای یک جانبهای ادامه دهد که اقتصاد چین و روسیه را بدون ایجاد مشروعیت گسترده تر، تنبیه کند. ارتباط میان روسیه و چین، مفروض نیست. (این ارتباط) تا حد زیادی در واکنش به عملکرد سیاست خارجی آمریکا، رشد میکند. واشنگتن باید هنگام اتخاد تصمیمهای دیپلماتیک، آرایش نیروها، و اعمال تحریم ها، این حقیقت را کاملا در ذهن داشته باشد و در غیر این صورت، در ماهها و سالهای پیش رو، در حکمروایی جهانی باید با آن دو کشور مشارکت کند.