انگار از روز ازل بر روی پیشانی سالهایی که در دوره نظام جمهوری اسلامی به عدد 8 ختم می شوند، این جور نوشته شده است که با اتفاقات تلخ توام باشند.
78 که رسید، اتفاقات کوی دانشگاه و تیر آن سال مثل گرد در چشم مردم فرو رفت. 88 هم که با ماجرای انتخابات و بلوای بزرگ آن سال سپری شد. شاید کمتر کسی فکر می کرد که 98 به حادثه خاصی ختم شود؛ خاصه اینکه در هشت ماه گذشته آب از آب تکان نخورده بود. اما اقدام ناگهانی دولت، آن هم در شب میلاد مبارک رسول(ص)، ملت را شدیدا بهت زده کرد و بنزین ِ ماجرای 98 شد.
اجازه دهید ماجرا را از حدود چند روز پیش برایتان نقل کنم؛ روزی که مدیر برنامه ریزی شرکت پخش فرآوردههای نفتی گفته بود: اگر روند مصرف بنزین با شتاب فعلی ادامه پیدا کند، در آینده نزدیک یا باید پالایشگاههای جدیدی بسازیم یا نیازمند واردات بنزین خواهیم شد.
فحوای کلام او این بود که روند مصرف بنزین ما را نیازمند واردات خواهد کرد.
امیر وکیل زاده، مدیرعامل شرکت پخش فرآوردههای نفتی هم با حضور در برنامه گفت و گوی ویژه خبری شبکه دو گفت: در مقایسه با پارسال، مصرف بنزین نه و هفت دهم درصد افزایش داشته است.
مسوولان گرچه در همه این سخنان از سهمیه بندی قطعی و حتمی خبری نمی دادند، اما همین سخنانشان این گونه وامی نمود که خبری در راه است که دیر یا زود به وقوع خواهد پیوست.
بامداد 24 آبان، شرکت پخش فرآورده های نفتی در اطلاعیه ای، خبر سهمیه بندی بنزین را رسما اعلام کرد.
شب شیرین میلاد رسول(ع) با این خبر خیره کننده در کام بسیاری از مردم تلختر از شرنگ شد. مردم شادی و شعف آن شب را به کل فراموش کردند؛ به طوری که لشکر غم و غصه به سرعت بر سرزمین دلهای برخی از آنها سیطره یافت و دیگ دل بعضی از آنها هم مملو از خشم و خشونت شدند. البته حق هم داشتند؛ شاید این سخنان نماینده مجلسشان را هنوز در خاطر داشتند؛ آنجا که رئیس کمیسیون عمران مجلس گفت: در پی رایزنیهای مجلس با دولت بنزین امسال گران نمیشود؛ چراکه گرانی بنزین مساوی با گرانی بسیاری کالاهای دیگر است.
یا این سخنان نماینده ای دیگر که گفته بود: در پی رایزنیهای مجلس با دولت، بنزین امسال گران نمیشود؛ چراکه گرانی بنزین مساوی با گرانی بسیاری کالاهای دیگر است و دولت نمیتواند جلوگیری از گرانی کالاهای دیگر را مدیریت کند؛ لذا مردم از این بابت خیالشان راحت باشد.
نگرانی از گرانی
پدرام می گفت چرا مردم ما مثل خارجیها بلد نیستند اعتراض کنند. در خارج وقتی چیزی گران می شود، مردم با نخریدن و تحریم آن کالا، قیمتها را به وضع قبلی و عادی برمی گردانند. اما در ایران کافی است زمزمه گرانی کالایی به گوش دورترین شهرها برسد، آن وقت است که مردم از پیر و جوان تا زن و مرد در دم مغازه ها و فروشگاهها صف می بندند و با این کار، بر روی دیوار گرانی سنگهای بیشتر می گذارند و مرتفعترش می کنند.
به گروه تلگرامی دیگری سر زدم. بحث بین اعضا داشت داغ داغ می شد که مدیر گروه، امکان چت را از دسترس خارج کرد و پیام فرستاد که این حالت، تا زمان آرام شدن ِ جو گروه باقی خواهد ماند. خلاصه آنکه در کوی و برزن و خانه و مسجد و میخانه، بنزین نقل محافل بود.
در فضای مجازی فراخوان داده شد که صبح شنبه، ساعت ۱۰ مردم به نشانه اعتراض، هرجا که هستند، خودروهای خود را خاموش کنند. این فراخوان دست به دست شد و گروه به گروه و کانال به کانال و فرد به فرد چرخید.
با نزدیک شدن به ظهر شنبه، به ناگهان خبر رسید چند اتوبان اصفهان بسته و از قبل آن، نظم شهر شکسته و باعث ایجاد اختلال در رفت و آمدها شده است. برخی از والدین را دیدم که نگران و مضطربند. علت را که جویا شدم، معلومم شد که فرزندانشان در مدرسه یا خیابان اسیر مسیر شده اند. در خلال این اختلال، به ناگاه، با چند آتش سوزی و اجتماع چند ده نفره و فریادهای هنجارشکنانه، اعتراض، رنگ و رویی دیگر به خود گرفت. وقتی خورشید مسیر مغرب و پشت کوه را در پیش گرفت، آتش التهاب بیش از پیش شد. وحشت در دل مردم سایه افکنده بود؛ طوری که شب هنگام، دیگر خبری از تاکسی و اتوبوس و ... در خیابان نمیتوانستم بیابم. نبود وسیله نقلیه بدجور توی ذوق می زد.
یکشنبه نیز پا جا پای شنبه گذاشت. عصر آن روز، مسیر میدان بزرگمهر تا 25 آبان را با اتومبیل یکی از دوستان طی کردم. چون بارندگی و نبود خودرو در آن خیابان هم داستان شده بودند، مسیر حدود 40 دقیقه ای را در زمان کمتری پشت سر گذاشتیم. شهر در سکوتی سخت فرو رفته بود. به عمرم اصفهان را آن گونه مظلوم و سوت و کور ندیده بودم. ترس و لرز بر چهره شهر هویدا بود. ناخودآگاه حدیث پیامبر بزرگوار در ذهنم تکرار می شد؛ آنجا که فرمودند: دو نعمتند که تا از دست نروند، قدر دانسته نشوند؛ سلامت و امنیت.
خلاصه آنکه آن چند روز، با هر سختی که بود، گذشت. از واکنش مراجع عظام تقلید و گلایه از گرانی، تا سخنان گوناگون مسئولان، واکنشهای نخبگان و حتی مداحانی که اشعار تند و تیز خواندند و دیگرانی که سخنهای متفاوت راندند؛ تا قطع اینترنت و جلسات شورای امنیت ملی؛ تا ورود رهبر معظم انقلاب به عرصه و بیانِ سخنی فصل الخطابی، همه و همه در آن دو سه روز اتفاق افتاد.
ریشه ماجرا
الان که این مطالب را می نویسم، چند روزی است که آتشها فروکش کرده و گرد و خاک آن رویداد با باد وحدت از میان رفته است. تعارف نداریم؛ موضوع گران شدن بنزین، یک موضوع فراگیر است و به قول ما روزنامه نگاران، دربرگیری دارد. کمترین تغییر در آن، در سایر بخشهای زندگی مردم به طور مستقیم و غیرمستقیم اثر می گذارد. پس زیاد شدن قیمت آن، آن هم در این اوضاع اقتصادی موضوعی نبود که از کنار آن بتوان به سادگی گذشت. پس، تصمیم گرفتم اکنون که برچسب بنزین گران بر پیشانی سال 98 زده شده و اثرهایش را هم گذاشته است، در مورد التهاباتی که از قبل آن به پیکر کشور وارد شد، تامل و تحقیق کنم.
وارد صفحه فضای مجازی مصطفی نصراصفهانی، یکی از تفکرکنندگان در این باب شدم تا موضعش را بدانم. نوشته بود: «در میان همه مباحث مرتبط با افزایش شبانه قیمت بنزین، یک مورد بیشتر از همه برای من جلب توجه میکند و آن این است که واکنش مردم به جهش نرخ ارز به اندازه جهش قیمت بنزین شدید نبود. اما چرا واکنش در برابر رشد قیمت بنزین اینقدر شدید شد؟ پاسخ در «محسوس بودن» (Salience) تغییر است. اولین محاسبهای که در ذهن افراد میآید به این صورت است: «من فلان مقدار بنزین در ماه مصرف میکنم و اگر بخواهم آن را به قیمت جدید بخرم بهمان میزان به هزینههایم اضافه میشود». شخص بلافاصله کاهش رفاهش را تصور میکند و این باعث عصبانیتش میشود. با این همه، اثرات افزایش قیمت بنزین بر رفاه طبقات ضعیفتر (که احتمالا معترضان هم از همین طبقات هستند) اصلا قابل مقایسه با نابرابری ایجاد شده در اثر افزایش قیمت ارز نیست»!!
تیغ پیکان انتقاد او سراغ مردم را هم می گیرد: «مردم باید توجه کنند که برای به دست آوردن هر چیزی باید مبارزه کرد. همچنین نه تنها باید مبارزه کرد، بلکه باید هوشمندانه مبارزه کرد! شمایی که برای گران شدن بنزین به خیابان ریختهاید، باید به خاطر داشته باشید که این کاهش رفاه الان ایجاد نشده است، بلکه بخاطر تورم است. تورمی که دولت ولخرج و...و بانکها ایجاد کردهاند!»
در کلاس درس مولا (ع)
همیشه اعتقاد داشته و دارم که درباره همه چیز در درون دین مبین ما سخن به میان آمده است؛ خصوصا در باب حکومتداری و اداره کشور. پس سری به نهج البلاغه مولا علی زدم تا ببینم نظر ایشان درباره وقوع بحرانهای سرزمینی چیست؟ دولت باید در تصمیماتش چگونه عمل کند و اگر با اعتراض مردم مواجه شد، چه راهی پیش بگیرد؟
... وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ ...
... هرگاه مردم (بهدرست یا غلط) بر تو گمان ستمکارى داشتند، آشكارا عذرت را برایشان توضیح بده و با شفافیت و روشنگری ذهنیت آنان را اصلاح کن؛ چراكه این پاسخگو بودن، نفس تو را تربیت و رام میکند و سبب مهربانى و نرمى با مردم میشود و راهی است برای آنکه به هدفت در واداشتن آنها بر حق برسی(نهجالبلاغه، نامه ۵۳).
اما آیا این کتاب غریب و گرد و غبار گرفته، حتی یک بار تورق شده است تا محتوایش فهمیده شود؟ عمل به آن بماند برای عالمین و عاملین واقعی!
وقتی پله پله بالا نمی روی...
پای سخنان سردار یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشستم. نظرش این بود که : از دولتمردان انتظار می رفت که مردم را محرم می دانستند و در جریان اهداف خود برای گرانی بنزین می گذاشتند. اصل این جراحی باید در دولت قبل انجام می گرفت و پله پله گران می شد؛ نه آنکه این گونه عمل شود که با این اقدامات رو به رو شویم.
حسین ایمانی جاجرمی، جامعه شناس، نظر قابل تاملی در خصوص اتفاقات اخیر داشت. از نظر وی، در اتفاقات اخیر که پس از اعلام تغییرات قیمت بنزین روی داد، به نظر میرسد مراکز سیاست گذاری و تصمیمگیران کلیدی توجهی به تأثیرات این تغییرات بر مسائل این گروههای ساکن در حاشیه شهر که رفت و آمد و اتکای روزمرهای به شهر بزرگ دارند، نکرده اند. این در حالی است که برخلاف باور مرسوم که طبقه بالا را به سبب برخورداری از تعداد خودرو بیشتر در زمینه مصرف بیرویه بنزین مورد ملامت قرار میدهد، اتکای این گروهها به خودرو برای رفت و آمد و تأمین زندگی با استفاده از خودرو (مسافرکشی) خیلی بیشتر از طبقات بالاست. از سوی دیگر، تأثیر افزایش قیمت بنزین در طبقات بالا ناچیز و قابل چشم پوشی است؛ اما برای این طبقه ممکن است به سبب بر هم خوردن تعادلهای ظریف میان هزینهها و درآمد، سقوط بیش از پیش به ورطه فقر و بینوایی را به همراه داشته باشد.
چرا اغتشاشات را نمی توانیم «مردمی» بدانیم؟
با یکی از اساتید روانشناسی دانشگاه اصفهان تماس گرفتم. گفتم تحلیلتان را در این باب از منظر روانشناسانه بیان کنید. از من چند روزی مهلت خواست و گفت به دلیل پیچیدگی ماجرا، فعلا نمی تواند اظهار نظری محتوم بیان کند. چند روز بعد، باز هم به وی زنگ زدم. گرچه هنوز سفره تحقیقاتش جمع نشده بود، اما شمه ای از یافته هایش را برایم بیان کرد. مثلا گفت: تمام حرکاتی که به منصه ظهور رسید، سازمان یافته بود. تحصیل کردگان در آن نقش کمتری داشتند؛ چون شاید آنها می دانستند منبع ترغیب به آشوب چیست و آبشخور آن کجاست؛ پس عنان اختیارشان را به دست دیگران نسپردند.
وی گفت: این موضوع(بنزین) قابلیت تبدیل شدن به حرکت و خواسته ای مردمی را داشت؛ چون بنزین مربوط به همه(مردم) است. آنان که سوء استفاده کردند، دقیقا می دانستند که موضوع برای مردم بسیار مهم است و قابلیت مردمی شدن دارد.
از او در خصوص اعتراضات هم پرسیدم. گفت: اعتراضات اگر مردمی بود، با این سرعت از بین نمی رفت. پس می توان گفت که گروههای سازمان یافته پشت ماجرا بودند.
جور دیگر بین، جهان دیگر شود
گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
آری، چند روزی است هم که تنور انتخابات مجلس روشن شده است. آنانی که در آینده در مجلس می نشینند، در موضوعات گوناگون مثل همین بنزین که به زندگی ما مربوط است، می توانند نقش ایفا کنند. قوی و ضعیف بودنشان را مگر کسی جز «ما» تعیین می کند؟ پس بیایید به جای آنکه «درشت» انتخاب کنیم، «درست» انتخاب کنیم.