این روزها سه مجموعه نمایشی در شبکه نمایش خانگی عرضه شده است که به عقیده منتقدان این آثار ضعفهای جدی در محتوای فرهنگی و اجتماعی دارند.
«مانکن» یکی از این مجموعه هاست که ۱۶ هفتهای است، مهمان شبکه خانگی است.
اثری از حسین سهیلی زاده که پیش از این مجموعههای تلویزیونی، چون «ترانه مادری»، «دلنوازان» و «فاصله ها» را روانه آنتن رسانی ملی کرد و معمولا آثارش به علت روایت معضلات جامعه در قالبی هنرمندانه و جوان پسند با استقبال خوبی هم همراه میشود.
این کارگردان همواره چهرههای جوانی را به عرصه بازیگری در تلویزیون معرفی میکرد که اتفاقا موفق عمل میکردند و مجموعه تلویزیونی سهیلی زاده سکوی پرتابی برای آنها بود.
اما در «مانکن» این خبرها نیست. سهیلی زاده از چهرههایی با تجربه یا نام آشنا استفاده کرده و در نقشهای اصلی سریال این کارگردان، خبری از چهره جدید نیست.
این مجموعه، قصه پسری را روایت میکند که برای آزاد کردن پدرش که به علت بدهی مالی در بند است، حاضر به برهم زدن رابطه اش با دختر مورد علاقه خود میشود و با دختر عموی پدرش که وضع مالی خوبی دارد ازدواج میکند.
در مجموع، داستان این مجموعه روایتی از روابط نامشروع و الگو گرفته شده از مجموعههای بی محتوای شبکههای ماهوارهای فارسی زبان است که با فرهنگ غنی ایرانی اسلامی تناسبی ندارد.
اگر از مخاطبان «مانکن» از دغدغه و پیام این مجموعه بپرسیم فقط به جنبه سرگرمی آن اشاره میکنند.
به عقیده صاحبنظران، این مجموعه نمایشی، حرف جدی و دغدغه اساسی برای مخاطبش ندارد. تنها در بخشهایی از مجموعه ورود پول حرام به زندگی تقبیح میشود، اما در این حال شخصیتهای اثر، خودشان در داستان مرتکب فعل حرام میشوند.
از چهره پردازی غیرمتعارف تا طراحی لباس عجیب برخی از شخصیتها و روابط و مناسبات تعریف نشده میان افراد و... از نقدهای جدی است که منتقدان به این مجموعه وارد میکنند.
ابتدای این هفته قسمت پنجم «کرگدن» نیز به بازار آمد.
مجموعهای که در شکل و ساختار متفاوت است، در این مجموعه تلویزیونی که بی شباهت به مجموعه تلویزیونی «ممنوعه» نیست، گروهی از جوانان را داریم که به اصطلاح میخواهند در قالب یک گروه و عرضه مهارت هایشان، به پول و شهرت برسند.
نحوه زندگی شخصیتهای این مجموعه تلویزیونی به ندرت در جامعه دیده میشود. نوع روابط آنها و دغدغه هایشان، با برآیند جامعه سنخیت ندارد و این موضوع سبب شده است که سریال به دل مخاطبان ننشیند.
بازیهای ناهمگون و فیلمنامه ضعیف هم مواردی هستند که سبب شدند «کرگدن» سر و صدای زیادی نداشته باشد.
سریال «دل» منوچهر هادی هم با وجود سر و صدایی که پیش از به بازار آمدنش داشت، مخاطبان شبکه نمایش خانگی را ناامید کرد.
منتقدان، از انتخاب بازیگر تا موضوع این مجموعه تلویزیونی را از ضعفهای این مجموعه بیان میکنند. قصه «دل» با حامد بهداد و ساره بیات آغاز میشود. بازیگرانی که شاید سن و سالشان به شخصیتهای داستان نمیخورد و بازی ضعیف آنها از دید مخاطب مخفی نمیماند. داستان از آن جا آغاز میشود که داماد، خانهای مجلل و اشرافی را به عروس هدیه میدهد. کارشناسان میگویند؛ سبک زندگی به تصویر کشیده شده در این مجموعه فرسنگها با زندگی جامعه ایرانی فاصله دارد.
به عقیده صاحبنظران، آن چه که در سه مجموعه تلویزیونی نامبرده، مشترک است قصههای سطحی با موضوع عاشقانه، نگاه ابزاری به زن، تحقیر قشر ضعیف جامعه، کپی ضعیف از مجموعههای سخیف شبکههای ماهوارهای فارسی زبان و در کل ساده لوح انگاشتن مخاطبان است.
در این مجموعهای تلویزونی، یک زن قهرمان یا حتی قدری موفق نمیبینیم. همه زنها یا از طرف شخصی که دوستش دارند تحقیر و کنار گذاشته میشوند یا دچار گرفتاری و اضطرابند و یا ابزاری برای رسیدن دیگران به اهدافشان هستند.
در این مجموعه ها، یک قهرمان واقعی نداریم. تنها فضیلت «پول» است و نه به علم و دانش و نه به اخلاقیات بهایی داده میشود. نوع روابط به گونهای است که بسیاری از خانوادهها از دیدن این مجموعههای تلویزیونی با فرزندانشان، اِبا دارند و گویی کارگردانان و نویسندگان در جایی غیر از ایران زندگی میکنند. خانههای آنچنانی، ماشینهای گرانقیمت و زندگیها و مهمانیهای مجلل (لاکچری) هم چاشنی است برای رنگ بخشیدن به قصه بی جان مجموعهها و دل بردن از مخاطبی که با همین آثار پرزرق و برق بی مایه، به ناخودآگاه سطح سلیقه اش پایین آمده است.
بزرگترین پرسش دوستداران هنر این است که کارگردانانی، چون حسین سهیلی زاده و منوچهر هادی که در تلویزیون آبرویی برای خود کسب کرده اند با چه انگیزهای زیر بار چنین مجموعههای تلویزیونی سطحی و قصههای نخ نمایی میروند؟!، چه کسی حاضر میشود برای چنین آثاری که جنبه هنری ندارند سرمایه گذاری کند و اصلا چه نوع پولی به این گونه آثار تزریق میشود؟.