هندسه نوین قدرت جهانی در دهه دوم قرن بیست و یکم در حال دگرگونی است. دو قطبی دوران جنگ سرد پایان یافته است. عصر تک قطبی سالهای پایانی قرن بیستم هم دیده نمیشود. قدرتهای نوظهور اقتصادی در قالب «بریکس» دیگر قابل کتمان نیست.
چین که بسان اژدهایی سالیان دراز در شرق آسیا خفته بود به آرامی درحال بیدار شدن است. روسیه هم که با فروپاشی اندیشه الحادی کمونیسم، ۱۵ پاره شده بود به آرامی در رویای بازیابی قدرت پیشین است.
جمهوری اسلامی ایران هم در نظم نوین جهانی به دنبال کسب جایگاه بازیگری است. بازیگری که کفایت منطقی در برخورد با مولفههای بی ثبات ساز ملی، منطقهای و حتی بین المللی دارد. باور دوست و دشمن این است که نقش ایران را در در بازی سازی و بازیگردانی قابل کتمان نیست.
نظریه پردازان آمریکایی کانون برخورد ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران را در قالب طرح منطقه خاکستری (gray zone project) تحلیل میکنند. منطقه خاکستری واژهای است که تصمیم سازان آمریکایی برای ترسیم نزاع نوپدید گیتی بکار میبرند. جایی که نه جنگ فراگیر است و نه صلح بصورت کامل حاکم است.
جنگ ترکیبی، جنگ نامنظم، جنگ نامتقارن یا جنگ سیاسی هم نامهایی است که به جنگهای جدید میتوان اطلاق کرد. ارزیابی ایالات متحده آمریکا این هست که کسب منافع، گسترش نفوذ و افزایش قدرتش در کازارهای نوین با ایران به چالش کشیده است.
در نبردهای نوین از همه ابزارها در قالب جنگ نیابتی و حملات سایبری بهره گیری میشود، اما فقط بایستی زیر آستانه جنگ باشد. زمانی که پهپاد فوق پیشرفته آمریکا بر فراز جغرافیای سرزمینی ایران ساقط میشود، آمریکا پاسخ نمیدهد، زیرا نگران شروع جنگ فراگیر است.
بازیگران منطقه خاکستری از همه نیروها شامل نظامی، شبه نظامی و نیروهای تحت کنترل دولت بهره میگیرند. آمریکا هنگام استفاده از این نیروها ضد دولت – ملتها با در نظر گرفتن اصل غافلگیری میکوشد، عملیات در نهایت ابهام، پنهان کاری و انعطاف پذیری صورت گیرد.
مرکز بین المللی مطالعات راهبردی Center for Strategic and International Studies) CSIS) که مبدع پروژه منطقه خاکستری است، بهره گیری از نیروهای نیابتی، نبردهای اطلاعاتی، تطمیع سیاستمداران و شکل دادن به تنشهای مدنی را در زمره ویژگیهای کارزارهای نوین قلمداد کرده است.
اندیشمندان آمریکایی بر این باورند که روسیه، چین و ایران در کنار آمریکا از بازیگران اصلی عصر خاکستری هستند که البته این سه کشور به صورت تکی یا گروهی، تهدیدی برای آمریکا تلقی میشوند.
تهدیدات سایبری و بهره گیری از شبکههای اجتماعی برای دامن زدن به ناآرامیهای اجتماعی و استفاده از نیروهای نیابتی از دیگر مولفهها در جنگ نامتقارن است. چالشی که در برخورد با نیروهای نیابتی وجود دارد این هست که دیگر طرف مقابل به صورت آشکار، یک دولت نیست. ممکن است وابسته به دولتی باشد، اما به صورت نیابتی در لباس مبدل عمل میکند. رئیس جمهور دونالد ترامپ گرچه فاش میکند گروه تکفیری تروریستی داعش ساخته و پرداخته دولت باراک اوباماست، یا برخی گروههای اعتراضی و جنبشهای ظاهرا خودجوش از سوی کاخ سفید سازماندهی شده است، اما توجیه واکنش علنی به آمریکا ممکن است اندکی دشوار باشد.
غرب آسیا، نماد عینی منطقه خاکستری است که بازیگران این پروژه در آمریکا، وزارت خارجه، وزارت امنیت، آژانس توسعه بینالمللی، وزارت تجارت، کنگره، وزارت دفاع، وزارت دادگستری و وزارت خزانهداری است.
راه غلبه بر پروژه آمریکایی در عصر خاکستری، افزایش شفافیت، اقدامهای بازدارندگی، عمل زودهنگام و جسورانه است. اقدام یکپارچه محور همسو و ارسال مستمر پیامهای روشن خاص هم از دیگر مولفهها در این زمینه است.
جنگ روایتها، جنگ ارادهها و جنگ شناختی با هدف تاثیرگذاری بر دستگاه محاسباتی رقیب در این حوزه تعیین کننده است. بهر روی طرفی برنده نبرد و قهرمان عصر پساخاکستری خواهد بود که از توان گفتمانی بیشتری برای اقناع افکار عمومی برخوردار باشد.
توانی که با بهره گیری از رسانههای فراگیر و شبکههای مجازی میتواند با کمترین هزینه به سرعت فراگیر شود. سرمایه گذاری در این زمینه از جایگاه کانونی برخوردار است.
جمهوری اسلامی در این دوره هم پیامی نو برای افکار عمومی دارد و هم گوشهای فراوانی برای شنیدن در چهارگوشه دنیا هست پس با امید به آینده و بدون واهمه از جنجال امپراتوری رسانهای هزار توی دشمن که بعضا تردید افکن است باید گام برداشت و باذن الله این مسیری است که به تمدن نوین اسلامی منجر خواهد شد. ان شاءالله
حسن عابدینی کارشناس ارشد مسائل سیاسی |