در این مقاله تلاش شد تا با بهره گیری از ظرفیت های تحلیل گفتمان انتقادی، وجوهی از مناظره های امام صادق(ع) تحلیل شود. نگاهی به متغیرها و مقوله هایی که از تحلیل گفتمان انتقادی مناظره ها استخراج شده، نشان دهندة بهره گیری از واژگانی با بار ارزشی است که در حوزة عقاید دینی، امری طبیعی به نظر می رسد.
پژوهش خبری صدا وسیما:امام صادق(ع) نقشی ویژه در شکل دهی به مذهب فقهی شیعی دارند. بخش مهمی از نظریات امامیه دربارة امامت، از ناحیۀ امام صادق(ع) تبیین شده و آموزه های منقول از آن حضرت، اساس دیدگاه های این مذهب در عموم مسائل اعتقادی- از جمله مباحث مربوط به امامت- را تشکیل داده است(پاکتچی، 1389: 198). از این نظر، مذهب امام صادق(ع)، همان مذهب امام علی(ع) است که امامان دوازده گانه آن را حفظ کرده اند. به نظر می رسد انتساب این مذهب به شخص امام صادق(ع) و نامیدن آن به (مذهب جعفری)، برآمده از وضعیتی باشد که در آن مذاهب یکی پس از دیگری پدیدار می شدند و متداول ترین شیوه برای تمییز آنها از یکدیگر، انتساب آن به افرادی بوده است که بنیانگذار یا تدوینگر آن بودند. برخی از شواهد نشان می دهد که منتسب شدن این مذهب به امام صادق(ع)، در همان عصر حیات حضرت وجود داشته است(همان: 211).
رویارویی اندیشه ها و هجوم افکار و عقاید یونانی، هندی و ایرانی و گسترده شدن عالم اسلامی، ضرورت اثبات حقانیت اسلام به روایت امامیه را با بهره گیری از ظرفیت های مناظره پدیدار کرد.
«مناظره» واژه ای عربی و از ریشۀ نظر (دیدن با چشم) است. صاحب «مقاییس اللغه» ضمن اشاره به این معنا می افزاید که واژة ‹‹نظر››توسعۀ معنایی یافته و به معنای تدبر و تفکر در یک امر نیز به کار رفته است(حسینی میروصفی، 1384: 21). در لغت نامۀ دهخدا، واژة «مناظره» به معنای با هم نظر کردن، فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی و با هم بحث کردن است. دهخدا معادل فارسی این واژه را »هم ویژاری«؛ یعنی »با هم گفتگو کردن« قرار داده است. طبق این کتاب ، ‹‹مناظره››نظر از روی بصیرت و برای اظهار صواب است در باب نسبت موجود میان دو چیز. مناظره عبارت از توجه دو طرف بحث به اثبات نظر خود دربارة حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشن کردن حق و صواب است.1
از نظر اصطلاحی، مناظره نوعی گفتگو است که در آن دو طرف گفتگو می کوشند با بهره گیری از اصول پذیرفته شده، دیدگاه خود را اثبات و بطلان عقیدة طرف مقابل را آشکار کنند؛ به وجهی که وی نتواند آن را انکار کند. این امر به درستی در مناظره های امام با نمایندگان ادیان وفرَق آشکار است. در مناظره، طرفین به زیبایی سبک و اختصار در کلام اهتمام دارند و می کوشند تا عبارتهای آنان بیشترین معنای ممکن را به دوش کشد. بی شک مناظرات در تنوع فرهنگی و ترویج روح گفتگو بین علما مؤثر بوده است .
مناظرات بین دو شخص یا بین تعدادی از افراد برگزار می شود.(آذرشب، 1382: 205)
مناظره، ابزاری اقناعی در ارتباطات میان فردی با ماهیت تعاملی است که در بیشتر اوقات به سمت تبادلی شدن نیز سوق می یابد. به نظر می رسد در دیدگاه امامان معصوم(ع)، اقناع به منزلۀ بروز تغییر اندیشه ورانه ، آگاهانه و اختیاری در مخاطب است و ائمۀ هدی(ع) دیدی انسانی در جهت مصالح مخاطب به وی داشته اند.(سپنجی و مؤمن دوست ،1390: 24-22)
امام در برخورد با اندیشه وران با برهان و دلیل سخن می گوید و این ترجمان قرآن است که: ‹‹مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان مجادله کن››(نحل: 125). امام برهان کامل و حجت اﷲ است و در برخورد با مردمی که اهل استدلال و برهان نیستند، با موعظه و خطابه و با مخالفان، با جدال احسن به تبلیغ دین می پردازند.(هاشمی اردکانی و میرشاه جعفری، 1387: 10)
به هر حال، فضای مناظره عرصۀ مناسبی برای اثبات خود و نفی دیگری است؛ اما هدف از مناظره های امام، رسیدن به فهمی انتقادی و روشن از موضوع بحث و کمک به ارتقای خودآگاهیِ فرد شرکت کننده در مباحثه بوده است(همان). این مناظره ها فضایی فراهم آورد تا امام(ع) به اثبات حقانیت الوهیت در قبال مادی گری و الحاد، حقانیت اسلام نسبت به شرک، حقانیت شیعه در مقابل اهل سنّت و حقانیت مذهب امامت در قبال معتزله بپردازند.
این مقاله درصدد است تا با بهره گیری از تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک، به بررسی وجوه زبانی مناظره های امام ششم(ع) با نمایندگان ادیان و فرََق گوناگون بپردازد. متن مناظرات بررسی شده از کتاب الاحتجاج(طبرسی، 1381: 336-187) است.
ب) اصول و ویژگی های مناظره های امام صادق(ع)
دوران حیات امام صادق(ع) دوران معرکۀ آرا و عقاید در گسترة وسیع عالم اسلام است که دامنۀ آن به شرق و غرب جهان توسعه پیدا کرده بود. در این دوره، مکاتب مختلف فکری ادبی ظهور کردند: مکاتب نحوی بصره، کوفه و بغداد و مکاتب کلامی معتزله و اشاعره. همچنین ترجمۀ آثار یونانی، رومی، هندی و ایرانی؛ شکل گیری مکاتب فقهی حنبلی، شافعی و مالکی و گسترش شاخه های مختلف علوم طبیعی و فرقَ گوناگون در فضای نسبتاً بازِ ایجادشده، رونقی در علوم و فرهنگ اسلامی ایجاد کرد (آذرشب، 1392: 37-36). در عین حال، درگیری ها و منازعات بر سر قدرت در دوره انتقالی حاکمیت از امویان به عباسیان، فرصت مناسبی فراهم آورد تا امام صادق(ع) به تأسیس دانشگاه و مکتبی بزرگ با حضور هزاران شاگرد برای تبیین اسلام حقیقی همت گمارند. حضرت به علت اهمیت و کارایی شیوة بحث علمی و مناظره، از بحث با صاحبان و نمایندگان ادیان وفرَق مختلف، به ویژه در زمانهایی مانند ایام حج، استقبال می کردند؛ در کنار این، به تدریس مهارتها و شیوه های مناظره به دانشجویان خاص و اصحاب نزدیک خود می پرداختند و آنان را برای مقابلۀ علمی با جریانهای انحرافی تشویق و تشجیع می کردند. تربیت افرادی مانند هشام، که هارون الرشید زبان او را در نفوس مردم کارگرتر از هزار شمشیر می دانست، یا فردی مانند علی بن محمد بن نعمان بحلی کوفی، از دیگر برنامه های امام برای مقابله با افراد و گفتمانهای مقابل بود(سلیمان، 1384: 26-25). حضرت با شماری از متکلمان مذاهب و ادیان بحث و مناظره داشته و به اقتضای ماهیت مناظرات کلامی، در این مباحثات رویه ای متکلمانه اتخاذ کرده است.(پاکتچی، 1389: 199)
البته مورخان ادب عربی در دورة عباسی، توجه اندکی به مناظره های متکلمان، فقها و اصحاب ملل و نحل در این دوره کرده اند. برای نمونه، شوقی ضیف هیچ اشاره ای به مناظرات امام صادق(ع) ندارد و مناظرات هشام و مؤمن الطاق را نیز با تعبیر مناظرات شیعه غالی یاد می کند.(شوقی ضیف، 1982: 464-457)
در جمع بندی این بحث می توان گفت وجه ادبی مناظره، یکی از شاخه های نویسندگی است که در دورة امام صادق(ع) به علت آزادی نسبیِ فراهم آمده و گسترش جریانها و گرایش های گوناگون- در زمینه های مختلف اصول و فروع دین، فلسفه و کلام و حتی مسائل مربوط به زبان و نحو- به طور گسترده ای رواج یافت. البته بعد ادبی و بلاغی در مناظرات امام، فرع بر اصل استدلال و استحکام کلام است. با این حال، توجه به محتوای کلام، امام را از زیبایی آن غافل نمی ساخت؛ کما اینکه بلاغت، همان درستیِ معنا و رساندن مقصود است و لذا اقتصاد در بیان، به معنای عمق و ایجاز کلام است. بنابر این، تصور امام از بلاغت، تصوری متعهدانه است و در درجۀ اول، مضمون را مورد توجه قرار می دهد.(اختری و عابدی، 1384: 159)
در تشریح شیوة مناظرات امام صادق(ع) می توان گفت که ایشان در دفاع از اصل توحید- با الهام از قرآن کریم- راهبرد اثبات علت از راه معلول و توجه به صنع خداوند را در پیش می گرفتند و با استدلال عقلی و منطقی و با بهره گیری از واژگانِ کوتاه، گویا و مستدل به بیان براهین خود می پرداختند. حضرت گاه از کلام خصم بهره می گرفتند و الزامات و نتایج منطقیِ آن را بیان کرده، وی را به نادرستی ادعای خود واقف می کردند.(ر.ک: حسینی میروصفی، 1384: 240-218)
به طور کلی، الزام طرف مناظره با استفاده از دانسته های مردم، بهره گیری از تمثیل و تشبیه، برانگیختن نیروی خرد طرف مناظره، اثبات وجهۀ عقلانی احکام و اهمیت تفکر، اجازة پرسش و آزادی بحث، تأکید بر رعایت انصاف، تکیه بر دلایل متقن به جای استفاده از شیوة مغالطه، احترام و تکریم متقابل، بیان اصول و معیارهای کلی و عقلانی، استفاده از شیوة جدل برای ارشاد، هدایت نظم منطقی مباحث و سامانۀ علمی، و الزام طرف مقابل به پذیرش اشتباه خود، از مختصات مناظره های امام محسوب می شود.(تقی زاده و رضاداد، 1386: 122 -114) اصولِ استنتاجی مطرح شده در مناظره های حضرت، مؤید این امر است که خود مناظره و روند آن، برای ایجاد فهم مشترک از مسائل، آگاهی بخشی و ایجاد نگرش عقلانی است. همچنین روش مناظره های آن حضرت، بیشترین تأثیرات آموزشی را بر طرف مقابل می گذاشت. این روش بر سه پایه استوار بود: دعوت به پرسش، همگام شدن با مخاطب و هدایت مخاطب در مواقعی که با بن بست فکری مواجه می شود.(هاشمی اردکانی و میرشاه جعفری، 1387: 20)
ج) روش تحلیل گفتمان
دربارة به کارگیری روش های تحلیل گفتمان، دیدگاه واحدی وجود ندارد و برخی پژوهشگران بر وجوه سازگار و ناسازگار آن با اندیشۀ اسلامی پرداخته اند(بهروزی لک، 1388: 581-539)؛ اما به باور نگارنده، آنچه از انواع گوناگون تحلیل های گفتمانی می توان بهره گرفت و فاقد بسیاری از محدودیت های متصور در این روش است، تمرکز بر زبان متن، واژگان و فضای حاکم بر روابط واژگان است. از این رو، این مقاله با در نظر گرفتن برخی ملاحظه ها، از روش تحلیل انتقادی گفتمان بهره گرفته است.
مطالعۀ واحدهای کوچک تر از جمله، وظیفۀ دستور زبان و مطالعۀ واحدهای بزرگ تر از جمله، موضوع تحلیل گفتمان است. از نظر سارا میلز، گفتمان، جزء یا قطعۀ گسترش یافتۀ متن است که واجد شکلی از سازمان درونی، یکپارچگی یا انسجام است (میلز، 1382: 17). در رویکرد دیگر، گفتمان را بافتی تعریف می کند که پاره گفتارهای خاص در بستر آن به وقوع می پیوندند(مانند گفتمان مذهبی، گفتمان تبلیغات)؛ این بافتها یا زمینه های تولید متون، شاکله های درونی متون خاص تولید شده را تعیین خواهند کرد.(تاجیک، 1378: 84)
گفتمان، چارچوب و نظام معرفتی است که از طریق زبان اعمال می شود. گفتمان، ترکیب دانش و قدرت است: به عبارتی؛ گفتمان نوعی دانش و معرفت را تولید می کند که به استقرار و استمرار مناسبات قدرت بیاید. هر دانشی برخاسته از مناسبات قدرت و در عین حال، گسترش و تثبیت آن مناسبات است.
یکی از رویکردهای گفتمانی که به تحلیل رخدادهای اجتماعی- سیاسی می پردازد، تحلیل انتقادی گفتمان است. بنیاد تحلیل انتقادی گفتمان را می توان در زبان شناسی انتقادی یافت. تحلیلگران انتقادی گفتمان تلاش دارند تا درهم تنیدگی کنشهای گفتمانی- زبانی را با ساختهای سیاسی- اجتماعی در سطح گسترده ترِ قدرت و حاکمیت به تصویر کشند(آقاگل زاده، 1385: 147). تحلیل گفتمانِ انتقادی، خود را به لحاظ سیاسی بی طرف نمی داند(آن طور که علم اجتماعیِ اجتماعی عینیت گرا خود را بی طرف می داند)، بلکه خود را رویکردی انتقادی به شمار می آورد که به لحاظ سیاسی متعهد به تغییر است.(یورگنسن و فیلیپس، 1389: 115-110)
یکی از چهره های اصلی تحلیل انتقادی گفتمان، و ندایک1 است . فندایک در تحلیل انتقادی گفتمان ،مثلث جامعه، شناخت و گفتمان را ارائه داد که مبنای رویکرد متمایز وی؛ یعنی رویکرد اجتماعی- شناختی ، قرار گرفت. او گفتمان را در معنای عام، رویدادی ارتباطی در نظر می گیرد؛ مانند تعامل محاوره ای، متن نوشتاری، تصاویر و جنبه های نشانه شناختی و چندرسانه ایِ مرتبط با دلالت معنایی.
شناخت با شناخت فردی و اجتماعی، باورها و اهداف و همچنین ارزیابی ها و احساسات مرتبط است(سلطانی، 1384: 58). معانی به اشکال گوناگون در ساختارهای سطحی متون بیان می شوند؛ مواردی مانند »انسجام واژگان، عبارت ها و ساختار جمله، رده بندی های نحوی، نحوة چینش واژگان، آهنگ گفتمان ،سازه های گرافیکی و سازمان ابَرساختارها در طرح واره های رایج مانند ساختارهای روایت، استدلال یا گزارش های خبری از این دست هستند«(ون دایک ،1998: 45). بنابر این، بسیاری از سِاختارهای معنایی و عقاید ضمنی آنها از بررسی ساختارهای سطحی به وجود می آید. همزمان باید معانی به حاشیه رانده شده را نیز بررسی کرد و معانی ناشی از غیاب آنها را نیز مد نظر قرار داد.
یکی از مراحل اساسی در تحلیل گفتمان انتقادی، عملیاتی کردن مباحث نظری یا به عبارتی؛ تعیین متغیرها به منظور تحلیلِ متن و گفتمان است. مسئلۀ اصلی این است که: تحلیل گفتمان انتقادی چگونه ادعاهای نظریِ خود را به ابزارها و روش های تحلیلی تبدیل می کند؟ به طور خاص، میانجی گری میان نظریه ها و مفاهیم کلان و موارد و مصادیق ملموس و عینی- که هسته و کانون تحلیل در تحلیلِ گفتمان انتقادی را تشکیل می دهند- مورد تأکید است.
این پژوهش با استفاده از دیدگاهها و شیوة تحلیلی وِ ندایک سامان یافته است. متغیرها و مقوله هایی که وی در تحلیل گفتمان انتقادی و متون رسانه ای به کار برده، عبارتند از: واژگان؛ استعاره؛ کنایه؛ بزرگ نمایی؛ حسن تعبیر؛ تخفیف دادن و جابه جا کردن؛ منافع؛ نقل قول؛ ناگفته ها؛ چشم انداز(منظر)؛ انسجام کلی(درون مایه ها)؛ قطب بندی؛ پیش فرض ها؛ معانی ضمنی و تأکید ساختاری.
در این پژوهش، به منظور رعایت اختصار و با توجه به شأن امام معصوم (ع)- دوری از روش های غیر اخلاقی غیریت سازی- و تناسب با موقعیت ایشان، در تحلیل گفتمان مناظره های امام صادق(ع)، صرفاً از مقوله های واژگان، چشم انداز، استعاره، انسجام تاریخی، نقل قول، تأکید ساختاری، معانی ضمنی و قطب بندی بهره گرفته شده است.
یک) واژگان:1 واژگان نقش بسیار مهمی در گفتمان دارند. واژگان گوینده یا نویسنده، دقیقاً با قدرت ،موقعیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی او، یا به عبارت دقیق تر؛ با وزن اجتماعی او سنجیده می شود. اینکه فرد چه واژه یا کلمه ای را برای بیان مقصودش برمی گزیند، تا حد بسیار زیادی به موقعیت شخصی، اجتماعی و سیاسی او بستگی دارد. از آنجا که بخش عمده ای از این موقعیت، ایدئولوژی بنیاد است، تجلی واژه ها در گفتار و نوشتار، دیدگاه و عقاید وی را در خصوص موضوع مورد بحث نشان می دهد.
گونه های مختلف گفتمان با توجه به موضوع، هدف و عوامل دیگر، با انواع واژگانِ خاص تجانس دارد. تحلیل عناصر واژگانی، شناخته شده ترین راه مطالعۀ اندیشه هاست که ممکن است برای بیان قضاوت ارزشی به کار رود . فندایک می گوید: برخی از واژه ها به شکل طبیعی برای بیان یک نظر به کار می روند (مانند زشت، زیبا و غیره)؛ اما برخی دیگر به نظامهای ارزشی و معرفتیِ پنهان در پیش فرضها بستگی دارند
(مانند: مسلمان، کافر و غیره)(فن دایک ،1998: 31). واژگان انتخاب شده بیان کنندة ارزش ها و هنجار ها هستند و برای قضاوت ارزشی استفاده می شوند.
دو) استعاره:2 از استعاره به عنوان ابزاری برای انتقال معنا و درک بهتر مفاهیم و پدیده های ناشناخته و پیچیده بهره می برند. این ابزار زبان شناختی با محسوس کردن مفاهیم انتزاعی و پیچیده به فهم درست تر و بهتر آنها کمک می کند. مهم ترین کارکرد شناختی استعاره عبارت است از فراهم ساختن درک از یک مفهوم انتزاعی، از طریق مفهومی ملموس تر. در استعاره، رابطۀ میان چیزها از راه قیاس مطرح می شود. یکی از رایج ترین صور استعاره، تشبیه است.
سه) نقل قول:3 نقل نوشتار یا گفتار شخص حقیقی یا حقوقی، مستقیم یا غیر مستقیم، به منظور مستند کردنِکردن متن و مجاب کردن مخاطب.
چهار) چشم انداز(منظر:)4 هر متنی، از چشم انداز و منظری خاص سخن می گوید؛ چشم اندازهایی مانند حقانیت(حق)، ایمان(مؤمن) و غیره. با توجه به متن، می توان دریافت که نویسنده از چه منظری به قضایا می نگرد.
پنج) انسجام کلی( درون مایه های متن:)1 انسجام کلی از طریق آنچه سرفصل و درون مایه های متن می انگاریم، بیان می شود. سرفصل ها از نظر مفهومی خلاصۀ متن اند و مهم ترین اطلاعات آن را مشخص می کنند. از لحاظ نظری، سرفصل ها حکم کلان گزاره های معنایی را دارند.
شش) تأکید ساختاری: در متن، بر کنش ها و عقاید منفی ‹‹یگران››و کنش ها و عقاید مثبت ‹‹خود››تأکید می شود.
هفت) قطب بندی: آنچه در فحوای تمام ساختارهای گزارهِ ها شکل می گیرد، اولین راهبرد کلیِ بیانِ نگرش های مشترک گروه محور و ایدئولوژی ها از طریق مدلهای ذهنی است. این استراتژی، قطبی سازی نامیده می شود که بر توصیف مثبت درون گروهی و توصیف منفی برون گروهی استوار است.(همان: 33)
د) مقوله ها و متغیرها در مناظرات امام صادق(ع)
واژگان نقش بسیار مهمی در گفتمان دارند. واژگانی که معصومین(ع) به کار می برند دقیقاً با منزلت ،قدرت، موقعیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی ایشان تناسب دارد. تجلی واژه ها در گفتار و نوشتار، دیدگاه و عقاید امام را در مواجهه با مخالفان و نیز تشنگان هدایت نشان می دهد.
استدلالهای امام صادق(ع)، دایرة واژگان مورد بهره برداری ایشان را نشان می دهد. دقت در مناظرات و احتجاجات امام نشان می دهد که ایشان رویکردهای مختلفی در موقعیت های گوناگون داشته اند؛ اما رویکرد عقلی و استدلال مبتنی بر عقل، برای غیر معتقدان به اسلام، در کنار رویکرد نقلی ایشان در استناد به آیات و روایات صادره از رسول اعظم(ص) برای معتقدان به اسلام، دایرة واژگانی حضرت را بر عقل و نقل، متمرکز ساخته است. البته بسیاری از اوقات نیز پرسش های طرف مقابل، تا حد زیادی، نوع و دایرة واژگانِ پاسخ را تعیین می کرد؛ چنان که در مناظره با زندیق از واژگان عقلانی- چون درک، صانع، حواس پنج گانه، نفی، عدم، مخلوق، مصنوع، عاقل، انکار و حدوث و قدم عالم- استفاده کرده اند. همچنین در مناظره با عبدالملک ابوعبداﷲ مصری- که اعتقادی به خدا نداشت و ظاهراً دهری مسلک بود- به استدلالی که بعدها برهان نظم خوانده شد، توسل کردند؛ لذا دایرة واژگانی مورد استفادة ایشان در حوزة امور ملموس و محسوسی مانند زمین، آسمان، روز، شب، خوشید و ماه متمرکز شد و فرد دهری بعد از اینکه در استدلال درماند، مسلمان شد .امام در مناظره با ابن ابی العوجا نیز - که منکر خدا بود و طواف دور کعبه را به سخره گرفته بود- به تاریخچۀ آفرینش کعبه قبل از حیات در کرة زمین پرداختند و آن را نشانه ای برای عبودیت انسانها معرفی کردند؛ همچنین از واژگانی چون حدوث و قدم عالم بهره گرفتند. شناساندن خدا به خداناباوران کار دشواری است که امام با ادلۀ عقلی بدان پرداختند و ذات الهی را با صفاتی چون وحدانیت و حکمت شناساندند.
همچنان که گذشت، مهم ترین کارکرد شناختی استعاره عبارت است از فراهم ساختن درک از یک مفهوم انتزاعی از طریق مفهومی ملموس تر. در استعاره، رابطۀ میان چیزها از راه قیاس مطرح می شود. یکی از رایج ترین صور استعاره، تشبیه است. زبان عربی از جمله استعاری ترین زبانهای دنیاست. در دین اسلام که معجزه اش قرآن و اعجاز کلامی و بیانیِ آن است، بهترین و رساترین تمثیل ها و استعارات به کار رفته است و امام معصوم(ع)- به منزلۀ خزانه دار علم الهی- بیش از هر فرد دیگری بر زبان و بیان احاطه و اشراف دارند .
امام صادق(ع) نیز در مناظرات خود از قدرت و ظرفیت های استعاره بهره فراوان گرفته اند.
عبداﷲ دیصانیِ ملحد، در مناظره با امام از تمثیل تخم مرغ استفاده کرد و امام نیز همین تمثیل را بر ضد خود او به کار بردند. وی ابتدا در مناظره با هشام، شاگرد امام(ع)، از وی می پرسد: آیا خدای تو قاهر و تواناست؟ هشام جواب می دهد: بلی. دیصانی می گوید: آیا این خدای تو نمی تواند دنیا را در یک تخم مرغ جای دهد، به نحوی که نه تخم مرغ بزرگ شود نه دنیا کوچک؟ هشام درماند و از امام صادق(ع) کمک گرفت. امام اندازة چشم هشام را از او پرسید. هشام جواب داد که مرکز چشم من به اندازة یک عدس است. امام گفتند: به اطراف نگاه کن! چه می بینی؟ هشام گفت: آسمان و زمین و خانه ها و نهرها را می بینم. امام فرمودند: آنکه قادر است این همه را در چشم تو جای دهد، میتواند دنیا را در تخم مرغ جای دهد، به نحوی که بزرگ یا کوچک نشوند. هشام این پاسخ را به دیصانی می دهد و دیصانی خود به نزد امام می آید.
امام تخم مرغی را از کودکی عاریه می گیرد و به دیصانی می فرماید: این تخم مرغ، قلعه ای است که پوست کلفتی دارد و زیر آن پوست کلفت، پوست نازکی است؛ زیر پوست نازک طلایی است و روان. کسی نمیداند این تخم مرغ سالم است یا نه. اما اگر جوجه ای از آن بیرون آید، تو برای آن مدبری درک می کنی؟ اینجا دیصانی درماند و شهادتین را جاری کرده و مسلمان شد.
امام در مناظره با ابوحنیفه برای رد قیاس از نظر وی، تمثیل ها و مصداق هایِ مشخصی ذکر می کنند؛ مثلاً می پرسند: آیا قتل، گناه بزرگ تری است یا زنا؟ ابوحنیفه می گوید: قتل. امام می فرمایند: پس چرا برای قتل دو شاهد کافی است، ولی برای زنا چهار شاهد لازم است؟ در اینجا ابوحنیفه درمی ماند. یا می پرسند: زن قوی تر است یا مرد؟ ابوحنیفه می گوید: مرد. امام می فرماید: پس چرا ارث مرد دو برابر زن است؟ باز ابوحنیفه درمی ماند. امام می پرسند: نماز واجب تر و بزرگ تر است یا روزه؟ ابوحنیفه می گوید: نماز. امام می فرمایند: پس چرا نماز بر حائض واجب نیست و قضا ندارد، اما روزة وی باید قضا شود؟ در این موضع نیز ابوحنیفه پاسخی ندارد. چنین مثالهایی همچنان که برای اثبات عقیدة درست به کار می رود، برای انکار عقیده و استدلال غلط- مانند قیاس- نیز به کار رفته است.
فرد زندیقی در مناظره با امام، انسان را به چراغ قیاس می کند. وی می گوید: وقتی چراغ خاموش شد نورش برنمی گردد، پس چرا شما معتقدید وقتی انسان مرد، [در قیامت] روحش به بدنش برمی گردد؟ امام در پاسخ می فرمایند: این قیاس درست نبود؛ چون آتش در میان همۀ اجسام پنهان است. آتش در اجسام ثابت است و نور، رونده است. روح مثل چراغ نیست. جسم، قالب روح است. این روح بعد از مرگ در کنف فرشتۀ قبضه کننده است تا زمانی که انسان برانگیخته شود. در ادامه، امام برای شناساندن روح به تمثیل باد و مشک روی می آورند: روح به منزلۀ بادی است که در مشک باشد، گاهی که در مشک بدمند، به وزن خود مشک اضافه نمی کند و اگر هم باد خالی شود، از وزن خود مشک کاسته نمی شود.
در یکی از مناظره های حضرت، ابن ابی العوجا با استناد به آیۀ قرآن که ‹‹هرگاه پوست تنشان بپزد، پوستى دیگرشان دهیم، تا عذاب خدا را بچشند››‹نساء: 56)، اشکال می کند که: پوستی که گناه کرده به آتش می سوزد، اما پوست تازه در جهنم به چه گناهی در آتش می سوزد؟ امام از تمثیل خشت استفاده می کنند که اگر فردی آن را در هم شکند و باز آن را گل کند و دوباره خشت بزند، اصل این خشت ثابت است و خشت جدیدی نیست؛ لذا اصل پوستی که می سوزد یکی است. این پوست دوباره ترمیم می شود و دوباره می سوزد تا طعم عذاب الهی را بچشد؛ هرچند اصل، عذاب روح است و جسم یک وسیله است .گفتنی است که در یکی از مناظرات امام رضا(ع) نیز یکی از مدعیان این اشکال را مطرح می کند و حضرت همین پاسخ را می دهند.
امام صادق(ع) در مناظره با زندیق مصری، خدا را به نور تشبیه می کنند. در مناظرة دیگری با وی، در جواب به اینکه چرا خدا دیده نمی شود، از تمثیل ساختمان هم استفاده می کنند؛ حضرت برای اثبات آفرینندة عالم می فرمایند: وقتی به ساختمان مرتفعی می نگری، ابتدا پی به سازندة آن، هر چند ندیده باشی نمیبری؟ در این هنگام، زندیق پاسخی نمی یابد. این فرد در مناظره با امام، آیاتی از قرآن را دال بر جسمانی بودن خداوند دانسته بود (طه: 5). امام در پاسخ وی، نیاز خدا به مکان یا هر چیزی از مخلوقات را نفی کردند؛ یعنی استدلال تمثیلی رقیب را با استدلال عقلی پاسخ گفتند. امام برای اثبات واحد بودن خداوند و کثرت نامهای خدا نیز از تمثیل استفاده کردند: نان، نامی است برای خوردنی، آب نامی است برای نوشیدنی، لباس نامی است برای پوشیدنی و آتش نامی است برای سوزاننده؛ خدا واحد است اما نام ها کثیرند؛ هر کدام از نامها را باید معبودی باشد، ولی خدا خود معنایی است که این نامها بر او دلالت می کند و همه غیر خود او باشند.(طبرسی، 1381: 194)
امام در اثبات قیامت هم قصۀ اصحاب کهف و یکی از پیامبران (حزقیل) را مثال می زنند که قرن ها بعد از مرگ به دنیا برگشته بود (همان: 227). امام در رد مدعای ابن ابی العوجاء در فلسفۀ حج و طواف کعبه که این کار را لغو می دانست، می فرمایند: این خانه که خدا خلق خود را توسط آن به پرستش واداشته، بدین جهت است تا فرمانبری ایشان را بیازماید و به تعظیم و زیارت تشویق کند. خداوند، کعبه را مرکز پیامبران و قبلۀ نمازگزاران ساخته؛ کعبه، شعبه ای است از رضوان الهی و راهی است برای آمرزش و غفران او. (همان: 198) زندیقی از امام پرسیده بود چرا در قرآن آمده است که بهشتیان از میوة بهشت می خورند و به محض خورده شدن، آن به همان شکل و هیئت سابق برگردانده می شود؟ امام در پاسخ خود از تمثیل چراغ استفاده می کنند که فردی از آن آتشی می گیرد، بی آنکه از نور آن کم شود. وی در ادامه می پرسد که: چگونه حوریان بهشتی از پشت جامه های هفتادگانه دیده می شوند؟ امام با استفاده از تمثیل آب می فرمایند: مانند سکه های نقره که در آبی صاف حتی به عمق یک نیزه دیده می شوند.(همان: 251-250)
چشم انداز امام به موضوعات و پرسش های مطرح در مناظرات، چشم انداز حجت خداست که وظیفۀ هدایت خلق و آشکار کردن علم خود را ادا می کند. امام می فرمایند: ‹‹ما معتقدیم که زمین از حجت خدا خالی نمی ماند و حجت جز از پشت انبیا نیست... و ایشان افراد برگزیده و پاک جوهرند... خداوند ایشان را در چنان موضعی قرار داد که از لحاظ درجه و شرف بالاترین است. پس هرکه خزانه دار علم الهی و امین غیب و اسرار و حجت بر خلق و ترجمان و لسان خدا شد، جز این صفات را ندارد. حجت خدا با علمی که نزد اوست و از رسول خدا(ص) به ارث برده است، جانشین پیامبر می شود››.(همان: 205 -204)
امام در ادامه تصریح می کنند که علم حجت خدا به تنهایی بیشتر از امکاناتی است که مردم برای بقای خود دارند. لذا در پاسخ زندیقی که تکلیف مردم را در برابر این حجت خدا پرسیده بود، فرمودند: باید به او اقتدا شود؛ در این صورت خیرات یکی بعد از دیگری از ایشان سر بزند.(همان: 206)
امام(ع) بارها میراث خود- میراثی به جزعلم- از پیامبر(ص) را چونان سندی بر حقانیت خود دانسته اند؛ میراثی چون سلاح، پرچم و زره پیامبر. ایشان این استدلال را برای اثبات نادرستی ادعای مخالفت امامت به کار می بردند(همان: 303-302). امام پیوسته می گفتند که علم ما مربوط به گذشته و آینده است؛ در مصحف فاطمه(س) (که نزد امام است) ،تمام پیش آمدهای آینده مذکور بوده و اسامی تمام حاکمان تا روز قیامت ثبت شده است.(همان: 304)
انسجام کلی از طریق آنچه سرفصل و درون مایه های متن می انگاریم، بیان می شود. سرفصل ها از نظر مفهومی، خلاصۀ متن اند و مهم ترین اطلاعات آن را مشخص می کنند. از لحاظ نظری، سرفصل ها حکم کلان گزاره های معنایی را دارند. نقطۀ آغاز و انجام مناظرات امام به نحوی است که سرفصل ها و مهم ترین اطلاعات، با نظم و ترتیب بیان می شوند و با همراه کردن طرف مناظره، مسیر مناظره را تا به بن بست کشاندن وی، هدایت می کنند. استدلال عقلی و نقلی، بهره گیری از تمثیل و پرسش و سند گرفتن از طرف مناظره ،در مجموع به مناظرات امام انسجام و استحکام می بخشد. در پیش گرفتن مناظرة تک به تک از سوی امام ،باعث تمرکز فرد در ارائۀ پیام و مانع از طرح مسائل جانبی از سوی ناظران می شد. همچنین، ارائۀ منبع و مرجع معتبر در طرح سؤال و پاسخ، نیاز اصلی مناظرة علمی، مستدل و منسجم است که امام به آن ملتزم بودند؛ امام رضا(ع) نیز این شیوه را در پیش گرفتند.(سپنجی و مؤمن دوست، 1390: 21)
با توجه به محاجۀ طرف های امام، نقل قول های ایشان متفاوت است. طبیعی است که در محاجه با مسلمانان غیر شیعه، امام از سر آموزش به شاگردان خود، استناد به آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص) را در اولویت می گذاشتند؛ اما با نمایندگان دیگر ادیان یا منکران خداوند، به ادلۀ عقلی استناد می جستند. بنابر این، بیشترین نقل قول های امام از آیات قرآن است؛ به ویژه در مقایسه با امام رضا(ع) که با نمایندگان ادیان ابراهیمی مناظرات بیشتری داشته و لذا به کتب آسمانی آنها استناد بیشتری می کردند(ر.ک: مجیدی 1392). امام صادق(ع) در مناظره با نمایندگان دیگر فرَق، بیشتر به کتاب آسمانی مسلمانان استناد داده اند؛ یا اگر غیر مسلمانانی برای تخطئۀ آیات قرآن، برخی فرازهای کلام الهی را مورد استفاده قرار می دادند، امام با ادلۀ عقلی و نقلی یا استناد به دیگر آیات، پاسخ آنها را می دادند. برای مثال، وقتی زندیقی این آیه را که »خداى رحمان بر عرش استیلا دارد«(طه: 5)، دال بر مکان مند بودن خدا می دانست، امام به این آیه استنناد کردند که:
»کرسى او آسمان ها و زمین را در بر دارد«(بقره: 255). یا برای تفسیر آیۀ »چشم ها او را نمى بینند و او بینندگان را مى بیند«(انعام: 103)، برای توضیح مفهوم بصر که به معنای فهم است، آیۀ 104 سورة انعام را نقل کردند: »از سوى پروردگارتان براى شما نشانه هاى روشن آمد. هر که از روى بصیرت مى نگرد به سود اوست«.(طبرسی، 1381: 202)
امام صادق(ع) در نفی گمراهان و خطاب به ابن ابی العوجاء می فرمایند: هر که خدا گمراهش ساخته و دلش را کور نموده است، حق بر او تلخ می آید و آن را شیرین نداند؛ و در نهایت، شیطان دوستش شده و او را به وادی فلاکت افکند و از آنجا خارجش نسازد(همان: 198). در اینجا امام به روشنی بر حقانیت خود تأکید کرده و به ابن ابی العوجاء می فرمایند: اگر حق آن باشد که تو می گویی- هرچند نیست- ما و شما همگی رستگاریم، اما اگر حق چنان باشد که ما می گوییم- و چنان هم هست- ما رستگاریم و تو هلاک.(همان: 200)
امام در مناظره با سعد یمنی که مدعی بود از عالمان ستاره شناس است، با پرسشهایی او را به جهل خود آگاه می کند. سعد اقرار می کند که عالم مدینه از عالم یمن برتر بوده و سخن امام درست است.(همان: 256)
امام در برابر منسوبان و بستگان مدعی امامت نیز در صدد اثبات حقانیت خود برآمدند. ایشان در برابر دعوی زید بن علی و برخی نوادگان امام حسن(ع) مجبور به اثبات حقانیت خود بودند. زیدیان مدعی بودند که شمشیر رسول خدا(ص) که نشانۀ میراث آنان و حقانیت راه آنان است، نزد آنهاست. امام در رد ادعای آنان می فرمایند: اگر راست می گویید، این شمشیر چه نشانه ای دارد؟ همانا شمشیر، خوُد، پرچم و زره پیامبر(ص)، الواح و عصای موسی(ع) و طشت قربانی او و انگشتر سلیمان(ع) نزد من است. همانا داستان سلاح پیامبر مانند داستان تابوت است در بنی اسرائیل، و این سلاح به هر که از خانوادة ما رسد، امامت به او داده می شود.(همان: 303-302)
استراتژی قطبی سازی، بر توصیف مثبت درون گروهی و توصیف منفی برون گروهی دلالت دارد. دقت در مناظرات امام، دوقطبی حق و باطل را نشان می دهد. در بسیاری از موارد، امام با باطل ساختنِ مدعیات منکران اسلامِ حقیقی، بر حقانیت خودشان تأکید می کردند. اثبات حقانیت اسلام در برابر ملحدان و مدعیان دیگر ادیان، اثبات حقانیت مذهب امامیه در برابر دیگر فرق- که اوج آن در محاجه با ابوحنیفه متجلی است- و حتی اثبات حقانیت خود در برابر دیگر مدعیان امامت- مانند زیدیان- مناظرات امام را به عرصۀ اثبات حقانیت تشیع حقیقیِ جعفری در برابر دیگر مذاهب بدل ساخت. حضرت بارها و بدون واهمه، بر نادرستی سنتّ مخالفان تأکید داشتند؛ اما در مواردی، به برخی از یاران خود شیوة توریه را برای حفظ جان تأیید می کردند.(همان: 297)
امام صادق(ع)در بیانات خود، ایمان، یقین و استحکام باور خود نسبت به وحدانیت خدای متعال را به طرف های مناظره تفهیم می کردند. به طور مثال، در مناظره با زندیق مصری فرمودند: ما هرگز در باب خدا شک نداریم(همان: 196). نیز در برابر ابن ابی العوجاء فرمودند: هر که خدا گمراهش ساخته و دلش را کور نموده، حق بر او تلخ آید؛ و در نهایت، شیطان دوستش شده و او را به هلاکت می افکند(همان: 198). در همین مناظره، امام به طرف مقابل می فرمایند: اگر حق با تو باشد- و ما به عبث طواف کعبه می کنیم- که نیست، ما و شما همگی رستگاریم؛ و اگر حق با ما باشد، ما رستگاریم و تو هلاک(همان: 200). امام در ادامۀ اثبات خود و نفی دیگران، بر حجت بودن معصومین(ع) تأکید می کنند و می فرمایند: امکاناتی که مردم برای بقای خود دارند، بسیار کمتر از چیزهایی است که حجت های الهی از علم پیامبر در دست دارند.(همان: 205)
حضرت در مناظره با زندیق می فرمایند: شریف، فرد پرهیزکار است و وضیع، فرد گناهکار. امام در احتجاجات خود با فرد زندیق، دوگانه های ایمان و کفر، عالم و جاهل و سعادت و شقاوت را از هم متمایز ساختند(همان: 244). ایشان از سعید بن ابی الخضیب که با ابن ابی لیلی قاضی از یمن خدمت امام رسیده بود ،پرسیدند: به چه وسیله ای قضاوت می کنی؟ وی می گوید: از احادیث پیامبر(ص) و شیخین استفاده می کنم .امام صادق(ع) می فرمایند: چطور بر غیر قضای علی(ع) که پیامبر(ص) ایشان را از همه بالاتر می دانست قضاوت می کنی؟(همان: 257). حضرت در جای دیگر اظهار می دارند: اگر دو حدیث مشهور باشد که یکی مطابق قرآن و سنّت و مخالف عامه باشد و دیگری مخالف قرآن و سنّت و موافق عامه باشد، باید آنچه موافق قرآن و سنّت و مخالف عامه است پذیرفته شود؛ یا وقتی دو فقیه، مدعی به دست آوردن حکم از قرآن و سنّت باشند و یکی حکمش موافق عامه و دیگری مخالف عامه باشد، امام حکم به حق بودن حکم مخالف عامه می دهند(همان: 265). در احتجاج امام(ع) با ابوحنیفه، بعد از پرسشهای متعدد امام از وی و درماندگی ابوحنیفه در اظهار پاسخ، حضرت به وی می فرمایند: تو پنداری بر اساس کتاب خدا فتوا می دهی ،در حالی که از اهل آن نیستی، و پنداری که صاحب قیاسی، حال آنکه نخست فرد قیاس گر، ابلیس ملعون بود. وقتی ابوحنیفه قول داد که دیگر قیاس نکند، امام به وی فرمود: هرگز! بی شک حب ریاست تو را رها نخواهد ساخت؛ همان طور که پیشینیانت را رها نساخت.(همان: 275-274)
هـ) نتیجه گیری
بازخوانیِ سنّت امام صادق(ع) در مناظره و احتجاج با مدعیان- از مکاتب و ادیان گوناگون- برای نسل حاضر درس آموز است. مناظره های حضرت با مدعیان علم و دانش، کلاس درسی آموزنده برای مواجهۀ علمی و مؤمنانه با صاحبان عقاید و آرای مخالف است؛ مواجهه ای در جهت تثبیت و تحکیم نظریات علمی ،در عین حفظ ایمان و اعتقاد استوار به مبانی اسلام. مکتب و دانشگاه علمی ای که امام صادق(ع) پایه گذار آن بود، جلوة بارز فضای باز و آزادی اندیشه و در عین حال، عرصه ای جدی برای دفاع از حریم اسلام و اهل بیت(ع) و مذهب امامیه است.
در این مقاله تلاش شد تا با بهره گیری از ظرفیت های تحلیل گفتمان انتقادی، وجوهی از مناظره های امام صادق(ع) تحلیل شود. نگاهی به متغیرها و مقوله هایی که از تحلیل گفتمان انتقادی مناظره ها استخراج شده، نشان دهندة بهره گیری از واژگانی با بار ارزشی است که در حوزة عقاید دینی، امری طبیعی به نظر می رسد.
اما نکتۀ مهم آن است که امام از کاربرد واژگانی که خود برسازندة معنا برای آنها بوده و با بهره گیری از آنها در صدد تخطئه یا تحقیر و منکوب سازی خصم برآیند، پرهیز فرمودند؛ و اقتضای عصمت امام نیز همین است. اثبات خود و نفی دیگران، انسجام در کلام و بیان، و بهره گیری فراوان از تشبیه و استعاره، از دیگر فنون و توانایی های زبانی در مناظره های امام با دیگران بود.
از کاوش در مناظرات و احتجاجات امام صادق(ع)، می توان نکاتی برای رسیدن به برخی الزامات و بایسته ها در مسیر تقویت، غنی سازی، پویایی و کارامدیِ کرسی های نقد و فضای آزاداندیشی، شناسایی کرد:
پژوهش خبری // پژوهشگر: دکتر حسن مجیدی
** این مقاله در فصلنامه مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی 71 / سال بیست و یکم، شمارة دوم / تابستان 1396 چاپ شده است.
-----------------------------------------------------------------
منابع
دایره المعارف بزرگ اسلامی.