حضور 30 میلیون زائر در اربعین حسینی امسال و افزایش چشمگیر جمعیت نسبت به سال های گذشته نشان از آن دارد که قلوب آزادگان جهان در شُرُف آمادگی برای قیام عاشورایی منتقم خون حسین (ع) است.
به گواهی تاریخ، نخستین زائر قبر مطهر سیدالشهدا (ع) ، جابر بن عبدالله انصاریست؛ صحابی بزرگ رسول خدا با قلبی مالامال از عشق به سرور و سالار شهیدان و با پای پیاده مسیر بیش از 1400 کیلومتری مدینه تا کربلا را طی کرد تا بنیانگذار مکتبی شود که امروز بزرگترین گردهمایی جهان اسلام را رقم زده؛ ندای لبیک یا حسین جابر، در طی 14 قرن گذشته نسل به نسل به گوش دلدادگان اباعبدلله رسیده و امروز از حلقوم بیش از 30 میلیون زائر اربعینی به گوش جهانیان می رسد.
آغاز سفر...
امسال برای پنجمین بار توفیق حضور در این همایش با شکوه نصیبم شد؛ همچون قطره ای ناچیز، به دریای بیکران عاشقان حسین پیوستم و پا در مسیر عاشقی گذاشتم.
اربعین کلاس آموزشی منتظران ظهور
پس از خداحافظی از او و طی چند کیلومتر، زن و شوهری جوان نظرم را جلب کردند؛ پشت کوله مرد جوان نوشته شده بود: « به نیابت از رهبر عزیزم»؛ خود را به آنها رساندم و پس از سلام و احوالپرسی از حس و حال و نظرشان در خصوص پیاده روی اربعین پرسیدم؛ خانم جوان می گفت: ما چند سالیست که توفیق حضور در این گردهمایی بی نظیر را داریم؛ سالهای اولی که می آمدیم امکانات به اندازه امروز نبود اما به لطف خدا و نظر آقا هر سال بهتر از پارسال است و استقبال مردم هم سال به سال بیشتر می شود.
از آنها خداحافظی کردم؛ مشاهداتم می گفت که امسال تعداد جمعیت به طرز چشمگیری افزایش یافته بود و حتی نوع خدمت رسانی ها هم گسترده تر شده بود؛ یکی از این خدمات جدید پوشش مسیر با خدمات رایگان اینترنت بود؛ در بستر این خدمت جدید می توانستم هر از گاهی سری به دنیای مجازی بزنم و از آخرین اخبار و آمار اربعین مطلع شوم؛ وزیر کشور می گفت تعداد زائران از مرز دو میلیون نفر هم گذشته.
لحظه به لحظه و نقطه به نقطه مسیر پر بود از صحنه هایی که هر کدام دنیایی از معارف را در دل خود جای داده بود؛ امروز هر کسی که در این مسیر قدم گذاشته به تاسی از زینب کبری می تواند « ما رایت الا جمیلا» بگوید و به عاشق بودنش افتخار کند.
دیدن زیبایی های مسیر، سختی راه را برایم آسان کرده بود به گونه ای که اصلا متوجه گذر زمان نبودم؛ پلاک روی عمود ها عدد 345 را نشان می داد و من همچنان شوق ادامه مسیر داشتم.
همایشی که تجلی وحدت و همدلیست
او می گفت: در مسیر زن جوانی را دیدم که به دختران خردسالی که دستمال به دست مشغول خدمت به زائران بودند گل سر هدیه می داد و با زبان عربی می گفت: «من ایرانی ام و شما را خیلی دوست دارم»؛ بچه ها با شنیدن این جمله و دیدن گل سرها چنان ذوقی می کردند که باورکردنی نبود؛ اینها اتفاقات مبارکی است که در حال وقوع است.
از او تشکر کردم و به راهم ادامه دادم؛ روز در حال تمام شدن بود و هوا کمی خنک تر شده بود؛ امسال هوای عراق گرم تر از سالهای گذشته به نظر می رسید اما گرمای شور حسینی از آن بیشتر بود.
باید به دنبال معارف ناب اربعین بود
سفر ما هفت روزه بود و مشاهدات و شنیده ها فراتر از حد تصور؛ توصیف همه آن صحنه های زیبا چیزی نبود که در این چند سطر گزارش بگنجد.
بالاخره پس از پنج روز به کربلا رسیدیم؛ میعادگاه همه رهروان این مسیر که در آن نه رنگ و نژاد مطرح بود نه کوچکی و بزرگی و جنسیت و ملیت؛ اینجا همه نگاهها به سوی حرم بود و دلها روانه بین الحرمین.
در بدو ورود به کربلا موکبی عراقی نظرم را جلب کرد؛ مسئول موکب ابو مسلم نام داشت و کمی فارسی بلد بود؛ او با شور و هیجانی عجیب همچون مرغی پر کنده به دنبال زائران بود و از آنها می خواست مهمان موکبش باشند؛ با زبان عراقی و ایرانی به زائران می گفت: «هر غذایی میل داشته باشید در موکب نوکران شما مهیاست؛ از مرغ و کباب گرفته تا قیمه و آش و فلافل؛ حمام گرم است و جوراب تمیز به وفور در اختیار شماست؛ بر ما منت گذارید و افتخار نوکریتان را برای لحظاتی نصیب ما کنید».
لحن ملتماسانه اش بی اختیار اشک را از چشمانم سرازیر کرد؛ به سمتش رفتم و پس از سلام و احوالپرسی از علت این همه التماس پرسیدم؛ او می گفت من شیخ عشیره ام و شما می دانید که در عراق شیوخ جایگاه خاصی برای خود قائل اند اما ما با اهل بیت این حرفها را نداریم؛ پای حسین که در میان باشد همه ما نوکر نوکران اوئیم و همه جان و مال و هستیمان را فدای زائرانش می کنیم؛ او می گفت: هر سال به دنبال این هستم که نوع خدمت رسانی ام متناسب با علاقه و فرهنگ کشورهای مختلف باشد؛ مثلا در گذشته ما از صابون جامد در موکب ها استفاده می کردیم که متوجه شدیم ایرانی ها نسبت به این موضوع کمی حساسیت دارند، از این رو امسال صابون مایع در اختیار آنان گذاشته ایم که به آنان بگوئیم ما حتی به کوچکترین دغدغه های شما هم اهمیت می دهیم چرا که شما زائر حسینید و خاک پایتان طوطیای چشم ماست.
لبیک به حسین زمان، مهمترین ره آورد سفر اربعین
کم کم گنبدهای زیبای حرمین از دور نمایان شد و هر چه به بین الحرمین نزدیک تر می شدیم شور و حرارت زائران به طرز زائدالوصفی بیشتر می شد؛ نگاهم همچون میلیون زائر دلداده به گنبد زیبای حسین و قمربنی هاشم بود؛ با خود می گفتم در کربلا صدها امامزاده مدفون هستند که خورشید وجود امام آنها را در پرتو خود محو کرده اما امامزاده ای همچون حضرت عباس(ع) چه جایگاهی دارد که در کنار این خورشید تابان می درخشد و دلربایی می کند!
ذهنم متلاطم از دیده ها و شنیده های چند روز گذشته بود؛ با خود در اندیشه بودم که این همه زیبایی و شور و شعور را در کجای دنیا می توان دید؛ در کجای این کره خاکی سراغ دارید که 30 میلیون نفر با پای پیاده، بدون چشمداشت کمک های دولتی، با بذل جان و مال، پا در سفری طاقت فرسا بگذارند که در آن نه از هتل های چند ستاره خبریست، نه مکان های توریستی جذاب؛ اینجا مغناطیس حسین حرف اول را می زند؛ مغناطیسی که استاد دانشگاههای بزرگ دنیا را از آن سوی عالم و از میان پر قو به گوشه خیاباهای خاکی کربلا می کشاند تا به یزیدیان زمان ثابت کند اگر چه خاک سردی می آورد اما خاک کربلا که آغشته به خون خداست، حرارتی در قلوب آزادگان جهان بر پا کرده که تا ابد خاموش نخواهد شد؛ به راستی اگر این حرارت و شور و شعور و همدلی و یکرنگی زائران اربعین همچون سوغاتی ارزشمند ره آورد سفر چند روزه این زائران به دیار و کاشانه شان باشد، تحقق مدینه فاضله آخرالزمان و برپایی حکومت منجی عالم بشریت به حقیقتی دست یافتی در روزها و ماههای آینده تبدیل خواهد شد؛ السلام علیک یا اباالشهدا، آجرک الله یا بقیه الله.
جواد محمودی _ خبرگزاری صدا و سیما _ قم