همه آرام و قرار این دل زیارت در اربعین است.
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز خوزستان؛ روی تابلو نوشته شده 600 کیلومتر تا کربلاء ، اینجا مرز چذابه است.جاده های منتهی به مرز چذابه این روزها مسیر عاشقان زائرن ابا عبدالله الحسین(ع) شده. ، اینجا آدمها به دو گروه تقسیم شده اند آنانکه مشایه اند و از جای جای ایران ، چذابه را برای وصل به کربلای حسین برگزیده اند و عده ای دیگر که در طول مسیر خیمه افراشته اند ،موکب زده اند و در مسیر نشته اند تا خدمت مشایه را بکنند.
هرچه می خواهی در دسترس است بهترین غذاها و گواراترین نوشیدنیها ،راهت را سد می کنند التماست می کنند ، اگر دعوتشان را استجابت کردی خوشحال و شادمانشان می کنی ریالی از تو نمی گیرند، تازه سپاسگذارت می شوند که بهانه ای شده ای که نامشان در لیست غلامان ابا عبدالله الحسین(ع) به ثبت برسد .
همه بی قراران، قرارشان کربلا است
اُم مهدی در یکی از این مواکب نان می پزد. او اهل هویزه است . نزدیکش می شوم ،از او می پرسم کی موکب را بر پا کردیید ،می گوید: اول صفر ، می پرسم روزی چند تا نان می پزید ،می گوید: دو هزار تا ،رویم نمی شود سوال آخری را بپرسم چون به ارادت و اخلاص و صدق درونی اُم مهدی و اُم مهدیها و ابومهدی هایی که اینجا خدمت می کنند شکی ندارم. اما می پرسم ،اُم مهدی خسته نشده ای روزی دو هزار قرص نان می پزی، چشمانش لبریز اشک می شود با گوشه شیله اش چشمانش را پاک می کند ، می گوید ما کاری نکردیم برای این زوار ،ای کاش می توانستم با آنها به کربلا بروم . رو به مشایه می کند و دستش را بر روی زانو های ناتوانش می کوبد و چند بیت شعر عربی را با سوز و ناله زمزمه میکند و اشک می ریزد. رو به مشایه فریاد میزند سلامم را به آقا امام حسین برسانید، بی قرار کربلایشم .
صدای نوحهای حاج باسم کربلایی که از گوشه گوشه موکبها به گوش می رسد حس و حالم را دگر گون می کند ((از راه دور آمده ام آقا ،با پای پیاده آمده ام ، با زینب و یتیمان بنی هاشم، تنهایشان نمی گذاریم ، تو هم ما را تنها نگذار و ناممان را در لیست غلامانت ثبت کن)).
طریق الحسین خروشان است
کاروان کاروان مشایه وارد مرز چذابه می شوند،راه در جریان است آرام و قرار ندارد چذابه، درست مثل دل مشایه هایی که پای در آن گذاشته اند .
کاروانی از تبریز ،آن طرف تر از همدان ،کرمان،بندر عباس شهرها و استانهای مختلف،اقوام مختلف مذاهب مختلف و همه به سمت مقصدی واحد، کربلای حسین(ع).
ایستاده در راه همه پیر و زن و مرد و کودک و جوان هر کس در حد استطاعت خود خدمت می کنند ، یکی چای می ریزد و دیگری اسپند دود می کند و یکی غذای مشایه را می دهد و دیگری رخت خوابشان را آماده کرده است، یکی جلوی موکب نشته است و با خوشامد گویی خستگی راه را از دوش زوار می زداید و فریاد می زند هله ......هله.....هله بالمشایه.
ابو علی موکب دار است. می گوید سرمایه من همین موکب است در طول سال روز شماری می کنم تا ماه صفر برسد و خدمت این زوار را بجا بیاوریم ،او می گوید این موکب و غلامی مشایه امام حسین کل سرمایه من در این دنیاست.
اینجا مدینه فاضله است اینجا از قوانین اقتصاد و قواعد اقتصادی و حب المال خبری نیست اینجا فقط حب الحسین است.
صدای نوحه حاج باسم کربلائی باز در گوشم طنین انداز می شود
برای پا بوست پیاده آمد ه ام آقا
اما دلم را جلوتر با کاروان یتیمان و زینبت(س) فرستاده ام آقا
،آمده ام به پابوست آقا .