تیم فوتبال امید و راهیابی به المپیک یک داستان بلند چند ده جلدی شده است؛ داستانی متنوع با چندین سرمربی.
یکی از ستارههای خاموش فدراسیون ۵ ستاره همین تیم امیدهاست، یک مقدار به عقب برگردیم، زمانیکه کرانچار کروات را سرمربی تیم کردند از حمید استیلی مدیر فنی تا روسای فدراسیون فوتبال و کمیته ملی المپیک، همه گفتند به به چه اتفاق خوش یمن و مبارکی! اینبار دیگر حتما با این مربی کاربلد المپیکی خواهیم شد، و همین آقایان هر جایی، فرصت را مغتنم شمردند و در حضور رسانهها از لزوم حمایت از آینده داران فوتبال گفتند و این موضوع که با یک برنامه ریزی بسیار مطلوب، قول خواهیم داد فوتبال ما هم پس از سالها رنگ المپیک را ببیند! اما همین آقایان وقتی دیدند توان پرداخت هزینههای سرمربی کروات را به بهانه گران شدن قیمت ارز ندارند، خیلی محترمانه در گوش کرانچار گفتند بیا قطع همکاری کنیم، چون ما پول نداریم! و این یعنی نبودن تفکر آینده نگری.
بعد از کلی گمانه زنی و اسم بردن از اسامی مختلف از قطبی و گل محمدی گرفته تا خداداد عزیزی، بالاخره قرعه به نام فرهاد مجیدی افتاد، همان ابتدا خیلیها اعتراض کردند که مجیدی سابقه مربی گری و تجربه اندوزی در این حوزه بسیار حساس را ندارد و صرف چند بازی که روی نیمکت نشسته است نمیتواند در تیم امیدها موفق شود، اما باز هم فدراسیون فوتبال و کمیته ملی المپیک از حمایت از او و تیم صحبت کردند! اما بدون هیچ گونه آینده نگری.
خلاصه که فرهاد هم نتوانست در این تیم دوام بیاورد و بیش از ۴ ماه در خدمت امیدها نبود، اصلا نه فرهاد و نه کرانچار هیچکدام مقصر نیستند، مقصر فقط امیدهای فوتبالی هستند که میخواهند به زور هم شده المپیکی شوند! مقصر مسئولان ورزشی هستند که بدون هیچگونه آگاهی و برنامه ریزی دم از موفقیت تیمی میزنند که هنوز بازیکنانش نمیدانند باید با اسم کدام سرمربی آشنا باشند و تا به یک نفر و کارهای تاکتیکی اش عادت میکنند، باز یک سرمربی جدید سر از تمرینات تیم در میآورد، تاریخچه این تیم نشان از آدمهای جورواجوری دارد؛ سکاندارانی که نتوانستند این کشتی را به ساحل آرامش برسانند.
دست آخر اینکه حالا قرار است حمید استیلی مدیر فنی تیم با کلی من بمیرم، تو بمیری تیم را تحویل بگیرد و اگر با این اوصاف امیدهای ما در مرحله پایانی رقابتهای گزینشی المپیک نتیجه بگیرند باید آن را یک معجزه بزرگ دانست.
بابک کاظمی خبرنگار تحریریه ورزشی خبرگزاری صدا و سیما |