آلوده شدن آب دهستان قمرود با پساب های شهری، خطریست که نه تنها ساکنان این منطقه بلکه جان جمعیت بیش از یک میلیون و 200 هزار نفری قم را تهدید می کند.
آقای محسنی از دهداران منطقه می گوید: روند لاک پشتی ساخت شبکه فاضلاب جدید و سرپوشیده کردن این کانال ها به بهانه کمبود اعتبار، همه را شاکی کرده؛ با هر کدامشان هم کلام شوید، اولین چیزی که می شنوید، انتقاد و اعتراض به وضعیت فاضلاب است؛ معضلی که همه بخش مرکزی را فلج کرده ؛ از شمال تا جنوبش، از غرب تا شرقش؛ ما به همه جا سر زدیم و نامه نوشتیم اما یا قول های تو خالی دریافت کردیم یا جواب سر بالا.
در جستجوی تصفیه خانه
شنیده بودم سه تصفیه خانه در استان وجود دارد که دو تای آن فعال است و آن یکی در سایه بی بی مهری مسئولان سال هاست با وجود نیاز شدید استان خاک می خورد؛ آنچه به دنبالش بودم در حدود سی کیلومتری شمال استان بود؛ با راهنمایی یکی از مسئولان آبفا متوجه شدیم، یک جاده خاکی از انتهای محله باجک3 ما را به آنجا می رساند؛ مسیر بیشتر از آنچه که فکر می کردم سخت و صعب العبور بود به حدی که اتاقک ماشین از دست انداز های جاده به صدا درآمده بود؛ بعد از یک ساعت و نیم رانندگی در بیابان برهوت ، حالا نرده های آبی رنگ تصفیه خانه، راه را به ما نشان می داد؛ از دربان تصفیه خانه سراغ کانال خروجی پساب را گرفتیم و فهمیدیم باید تصفیه خانه را دور بزنیم و از بستر اصلی رودخانه به آنجا برسیم؛ کار راحتی نبود و جاده ای وجود نداشت؛ مسیر سنگلاخ بود و رفتن مشکل؛ بالاخره بعد از تلاش بسیار به آنجا رسیدیم؛ دریچه ای بزرگ در دیوار پشتی تصفیه خانه، پساب فاضلاب شهری را به درون کانالی عریض و طویل که انتهایش در بیابان از نظر محو می شد هدایت می کرد؛ و ما از چگونگی تصفیه آن اطلاعی نداشتیم.
قمرود، محاصره در107 کیلومتر فاضلاب
تازه فهمیدم که این کانال به همراه بوی گند و همه سمومش، سیراب کننده زمین های گندم و جو و ذرت و علوفه های دامی بود.
متولیان بهداشت همچنان در خواب غفلت
وقت آن رسیده بود که با اهالی هم کلام شوم؛ سر صحبت را باز کردم و بحث را به پساب ها کشاندم؛ گلایه های سنگینی داشتند که حاکی از سال ها رنج و سختی بود؛ یکی از کشاورزان می گفت: به ما قول داده بودند که این جوی ها را که حداقل از وسط روستاها می گذرد سر پوشیده کنند ولی نه تنها این کار را نکردند بلکه ما فکر می کنیم حتی آن را درست تصفیه نمی کنند؛ بیشتر اهالی بیمار شده اند.
یکی دیگر از اهالی که زنی میانسال بود، با مادر پیرش به سوی ما آمد وگفت: نزدیک به 11 سال است که بیماری آسم من به خاطر بوی شدید این فاضلاب عود کرده و وخیم تر شده؛ حتی مادرم 10 روز به خاطر عفونتی که از آلودگی این آب گرفت در بیمارستان بستری شد.
گلایه ها و شکایت هایشان بی شمار بود؛ پدری می گفت: کودک چند ماهه ام به خاطر حساسیت به این آلودگی و بوی متعفن، مدت ها در بیمارستان بستری بود؛ نمی دانم چرا مسئولان صدای ما را نمی شوند و درد ما را چاره نمی کنند؟ آیا مسئولیت اصلی مسئولان چیزی غیر از حل مشکلات مردم است؟
همان جا با معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی قم تماس گرفتم؛ از دکتر ایزانلو در خصوص آخرین بازدیدش از این منطقه پرسیدم؛ او می گفت: ما آزمایش های مستمر داشته ایم و مشکلی در این خصوص آب منطقه را تهدید نمی کند.
از او خواستم مدارک آزمایش ها را در ملاقاتی حضوری نشانم دهد که در کمال تعجب گفت: « ما آنقدر سرمان شلوغ است که وقتی برای پاسخگویی به شما نداریم» و تماس را به آخر رساند.
اوضاع وخیم تر می شود
صحبت هایش آنقدر برایم عجیب بود که بی اختیار دلهره ای در درونم به وجود آمد؛ چرا که اگر حرف هایش حقیقت داشت در نوع خود فاجعه ای بود کم نظیر.
همراه با او به چند دامداری سر زدیم و همه شان به اتفاق همان حرف ها را تایید کردند؛ حتی خودم شخصا به عنوان فروشنده دام های به کارد آمده و آلوده شده به همان قصابی مراجعه کردم؛ در کمال ناباوری دیدم که قصاب خواهان گوشت مورد نظر بود؛ از او پرسیدم که با لک های سفید روی گوشت مشکلی ندارد که در جواب گفت: خانم مشتری آنقدر دقت ندارد؛ شما چون آشنا هستید و از طرف آقای فلانی (همان دامدار معرف که نخواست نامش فاش شود) آمده اید جوابتان را می دهم؛ اگر تابلو باشد خودمان به یک کبابی برای چرخ کردن لای گوشت های دیگر می فروشیم؛ شما پولت را بگیر و به باقی امر کاری نداشته باش.
اعترافات تلخ شرکت آب و فاضلاب
برای اینکه دست پر سراغ مسولان برویم باید آب را آزمایش می کردیم؛ از اداره کل محیط زیست کمک خواستیم و فردای آن روز چند کارشناس برای نمونه گیری راهی محل شدند و جوابی که این سازمان بعد از یک هفته انتظار دلهره آور به ما داد همه وقایع را تایید می کرد؛ آب آلوده بود؛ آن هم نه یک ذره، بلکه چند برابر حد مجاز ؛ بلافاصله به شرکت آب و فاضلاب رفتیم و کل ماجرا را با آقای انصاری، مدیر نظارت کیفی آب و فاضلاب استان در میان گذاشتیم و منتظر پاسخ ماندیم؛ با کمال تعجب شنیدیم که گفت: خودمان می دانیم؛ مشکل از تصفیه آب نیست؛ برای اثبات ادعایم می توانم همین الان شما را به آنجا ببرم و آزمایش آب خروجی را نشانتان دهم.
گیج شده بودم؛ می خواستم بپرسم پس موضوع چیست که خودش فکرم را خواند و گفت: کمی پایین تر از کانال خروجی پساب، یک کانال دیگر هم به آن می پیوندد که به خاطر انبوه گیاهان و خارهای بستر رودخانه مشخص نیست و کاملا استتار شده؛ آن کانال حاوی آب های سطحی شهرداری است که در واقع آب جوهای شهر است که مملو از هر چیزی است که فکرش را بکنید.
او می گفت: این موضوع را در جلسه ای که با استاندار داشتیم مطرح کردم؛ شهردار قبول مسولیت نکرد، چرا که معتقد بود این آب فاضلاب است و تصفیه آن را وظیفه ما می دانست و ما هم با اعتقاد به اینکه این آب داخل شبکه نیست مسئولیتش را نپذیرفتیم؛ بنا شد با تامین اعتبار یک تصفیه خانه جدید برای آنجا ساخته شود که سال هاست این قول به جایی نرسیده و آن کانال همچنان آلودگی را با خودش به پایین دست شهر می برد.
نامحرمانی به نام خبرنگار
همه آنچه را که باید می دانستیم فهمیدیم؛ موضوع دهان به دهان در بین سازمان هایی که انگشت اتهام به سمتشان بود می چرخید و بالاخره حاج حسینی بخشدار مرکزی موضع گیری کرد و در جلسه ای که با آقای لاریجانی نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی داشت، دانشگاه علوم پزشکی را مقصر اصلی این مشکل دانست و از بی نظارتی آنان گلایه کرد.
دو روز بعد یک جلسه اضطراری با حضور فرماندار، نماینده بهداشت و دیگر ارگان های متولی بدون حضور خبرنگاران برگزار شد؛ آنچه از نتایج جلسه به دست ما رسید، این بود که این نشست، جلسه ای بود که درآن هر کدام از نهاد ها قصد داشته مسئولیت را از گردن خود باز کند؛ جلسه ای که جمله معروف « این موضوع باید در جلسات بعدی بیشتر بررسی شود» به پایان رسید!
روزها از پی هم می روند و آلودگی ها هر لحظه بیشتر خود را در جان و تن هم استانی هایم جا می کنند؛ و حالا در شرایطی این چنین، مسئولان با بی خیالی هر چه تمام، سکوت را ترجیح می دهند و رسیدگی را به جلسات بعد موکول می کنند؛ سکوتی که حکایت از وجدان هایی دارد که نه تنها در خواب غفلت فرو رفته اند، بلکه آلوده تر از پساب های تیره ای هستند که روز به روز آینده را برای ساکنان منطقه قمرود تیره تر می کند.
رییس جعفری _ خبرگزاری صدا و سیما_ قم