ساعت یک بامداد است و من همراه "کاترین" در میدان پیشقدم تبریز؛ ضلع منتهی به خیابان دانشگاه، محل استقرار بیمارستان های شهید مدنی و امام رضای تبریز ایستاده ام.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آذربایجان شرقی، "کاترین" 26 ساله و اصالتی آلمانی دارد، دو روزی است که به عنوان توریست وارد تبریز شده است.
فارغ از استفاده از آلات و ادوات موسیقی؛ طبل های یک متری و باندهای مجهز نیز، لرزه بر اندام خیابان انداخته اند.
نیم ساعتی است که صدای ممتد آژير آمبولانس درمیان صدای بلند طبل ها و باندها گم شد است؛ مداح هیأت اعلام می کند که راه را برای عبور آمبولانس باز کنید؛ تا، تجهیزات طبل کوبان از وسط خیابان جا به جا شود، مداح شفای بیماران را می خواهد و همه حضار، یک صدا آمین می گویند.
در حالی که آمبولانس از میان جمعیت، راهی برای عبور پیدا می کند، قلبم آرام است که برای شفای بیمار این آمبولانس نیز دعا کرده ام؛ اما نمی دانم چرا همراه بیمار چشمهایش اشکبار است و تکنسین اورژانس عصبی است و عجله دارد.
مظلوم و تشنه شهیدش کردند
"کاترین" از من می پرسد: این دسته چرا این جا ایستاده؟
می گویم: دسته عزاداری امام حسین است.
می پرسد: امام حسین کیست؟
می گویم: امام سوم شیعیان ، کسی که زیر بار ظلم نرفت.
می پرسد: چرا عزاداری می کنید؟
می گویم: چون مظلوم و تشنه شهیدش کردند.
می پرسد: چرا؟
می گویم: در جنگی نابرابر او و یارانش را شهید و اهل بیتش را اسیر کردند.
نباید نسبت به جامعه بی تفاوت بود
"کاترین" باز می پرسد: چرا جنگ کرد؟
می گویم: در طول تاریخ هدف امام حسین از قیام، احیای امر به معروف و نهی از منکر اعلام شده است.
سوالاتش تمامی ندارد، می گوید: امر به معروف و نهی از منکر دیگر چیست؟
جواب می دهم: یعنی نباید نسبت به جامعه بی تفاوت بود، به زبان ساده؛ باید مردم جامعه را به کارهای خوب تشویق و از کارهای زشت منع کرد؛ ما در فرهنگ دینی به این موضوع امر به معروف و نهی از منکر می گوییم.
باز می پرسد: امام حسین کدام معروف را امر و کدام منکری را نهی کرده است که اینگونه برای او سینه می زنید.
سر به نیزه شد، اما تن به ذلت نداد!
"کاترین" سوال معنا داری می پرسد: این کدام معروف و منکری بود که امام حسین برای امر و نهی آنها، از عزیزترین هایش دست شست.
این کدام معروف و منکری بود که امام حسین برای امر و نهی آنها، سر به نیزه شد، اما تن به ذلت نداد.
برای این سوالش پاسخی ندارم؛ ما خیلی چیزها را ندید گرفتیم، چشم پوشیدیم و گفتیم " به من چه! به ما چه"؛ بی آنکه نقدی بر بی تفاوتی های خود داشته باشیم.
فقط 24 ساعته گذشته از زندگی ام را مرور می کنم، اما حقیقت حسین را در هیچ کجای زندگی ام پیدا نمی کنم.
من همین صبح حقیقت حسین را نادیده گرفتم؛ وقتی بقالی محل، پنیر 450 گرمی را به اسم 500 گرم به پیرزنی غالب کرد و من سکوت کردم؛ و کاش فقط سکوت می کردم، ته دلم زرنگی بقال سر کوچه را تحسین کردم.
صبح امروز، در اداره هم، وقت کشی می کردم تا وقت اداری تمام شود، از مراسم عزاداری دیشب خسته بودم، اداره بهترین محل بود تا استراحت کنم.
اسم رشوه را عوض کرد تا مگر وجدانش آرام باشد
من صدای همکارم را هم شنیدم، وقتی به پیرمردی که از روستا آمده بود؛ می گفت: اگر می خواهی از این کاغذ بازی ها زود نتیجه بگیری، باید پول چایی بدهی، شاید اسم رشوه را عوض کرد تا مگر وجدانش آرام باشد؛ من اما حوصله اعتراض را نداشتم و با خودم گفتم: به من چه؟!
آقا "کامبیز" یک سالی است که بعنوان مشاور در اداره فعالیت می کند، فعالیت که چه عرض کنم، تخصصی ندارد، فقط ورود و خروج به اداره را ثبت می کند.
آخر برج؛ بیشترین درآمد و بیشترین اضافه کاری اداره به نام آقا "کامبیز" صادر می شود، آخر او داماد مدیر است و به نوعی ژن خوب محسوب می شود.
مدیر اداره هم می گوید: یک داماد که بیشتر ندارم، دارندگی و برازندگی.
آقا "کامبیز" هم چندان از این وضعیت ناراضی نیست، می گوید: حقم است، به من چه که چند جوان متخصص و کار بلد دنبال شغل هستند.
و من باز هم اسامی چند جوان متخصص در نوبت استخدام را از لیست خط می زنم و می گویم: " به ما چه"؟
" به من چه؛ به تو چه"؟
جعفر پسر خاله ام هم، عصر امروز که در ایستگاه اتوبوس دیدمش، کلی غیبت پس عمه اش را می کرد.
پسر عمه اش بهروز، چند وقتی است که بعد از کلی دوندگی موفق به خرید آپارتمان نقلی شده است،اما جعفر پایش را در یک کفش کرده که مشخص نیست بهروز این پول را از کجا آورده؟
جعفر گفت: "غیبت نیست، صحبت است؛ تو روش هم می گم".
و من با اینکه می دانستم غیبت پسرعمه اش را می کند، در تائید حرفهایش گفتم: شک نکن؛ قطعا دزدی کرده، وگرنه چرا من و تو نتواستیم؛ پس اندازی داشته باشیم.
من فراموش کردم، پیراهن سیاه کسی را به تن کرده ام که حق الناس ورد زبانش بود، او که حتی شب عاشورا به یاران خود می گوید: "هر کس به مردم بدهکاری دارد با ما نماند و برگردد"؛ یعنی بدهی و حق الناس توفیق شهادت و عاقبت بخیری را از انسان می گیرد.
من در اتوبوس دختری را دیدم که امام حسین را به مسلخ خون کشید؛ دختری با مانتویی جلو باز، که موهای مش شده اش از جلو و پشت روسری به چشم می خورد، ناخن هایش را هم طراحی کرده بود، از برق چشمان آرایش شده اش که بگذریم، رژ لب و رژ گونه های ماتش هم جلوه خاصی داشت.
تنها نبود؛ چند جوان خوش هیکل به فاصله اندکی از او تی شرت بدن نما پوشیده و زنجیر طلا بر گردن آویخته بودند و زیر چشمی به هم نگاه می کردند و می خندیدند.
زنی در اتوبوس اعتراض کرد، که حجب و حیا هم خوب چیزی است؟
و من زیر لب گفتم: کسی نیست بگوید: "به تو چه" مهم دل است؛ دل شان پاک است.
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان؛ من هم، از عشوه دختر خیلی خوشم آمد و فراموش کردم که آخرین نگاه نگران امام حسین، به خیمه ها و ناموسش بود.
حرام لقمگی، ما را تا کشتن پیشوا نیز پیش می برد
پیش از اینکه به هیأت بیایم، دوستم زنگ زد و از پرونده ای که در دستش داشت، صحبت کرد.
"منیره" وکیل پایه یک دادگستری است؛ او گفت: پرونده ی انحصار وراثتی را در دست دارد، که موکلش حق الوکاله خوبی قرار است بدهد، به شرطی که به دست بچه یتیم 10 ساله و مادرش چیزی نرسد.
او گفت: می داند حق با بچه یتیم است و نمی خواهد پرونده را قبول کند.
و من گفتم: بی خیال! مهم حق الوکاله توست؛ "به تو چه"؟!
و باز من رو سیاه بودم که فراموش کردم، آنها که در برابر امام حسین صف کشیدند، حرام لقمه بودند؛ و حرام لقمگی ما را تا کشتن پیشوا نیز پیش می برد.
به پیگیری اخبار علاقه مندم؛ خبر ساعت 21 از مذاکره با آمریکا می گوید: و من زیر لب می گویم: مگر می شود کسی در برابر ابرقدرتی مثل آمریکا مقاومت کند؟ و باز فراموش می کنم که امام حسین با اهل بیتش در برابر لشکر چند هزار نفری عمر سعد ایستاد.
خبر دوم در مورد ورشکستگی کارخانه های تولید داخلی و بیکاری جوانان است و من می گویم: این خبر به من چه ربطی دارد؟ "تا به کی" باید به تولید ایرانی اهمیت بدهیم، چرا باور نمی کنیم که در قبال اجناس خارجی توان رقابت نداریم.
ارباب چرا در گودال قتلگاه به خون غلتید؟
ما که در مسائل خرد جامعه راهبرد" به ما چه" و " تا کی" را در پیش گرفتیم و حق الناس را نادیده گرفتیم، قطعا در مسائل کلان خیلی بی تفاوت تر عمل کرده ایم و وضعیت فعلی جامعه موید این بد رفتاری ما در قبال امری است که نهی می شود.
من همه این کارها را کردم و حالا در گوشه ای از خیابان، برای مولا اشک می ریزم، غافل از اینکه بدانم، ارباب چرا در گودال قتلگاه به خون غلتید.
آری من حرفی برای گفتن ندارم؛ و سوالم این است، مبنای حرکتی که امر به معروف است و در مسیر خود از مدینه به کربلا پیام های متعددی مخابره می کند؛ چرا فقط در روضه تشنگی خلاصه می شود.
کسی که در مسیر حرکت خود نامه ای به مردم بصره می نویسد، و هدف قیام خود را این چنین اعلام می کند؛ "سنت جدم مرده و بدعت ها متولد شده اند و من برای امر به معروف و نهی از منکر و احیای سنت جدم قیام می کنم." و در نتیجه ی این حرکت، امر به معروفی در سطح کلان انجام می دهد.
با امام حسین بد کرده ایم
در همین افکار بودم که آقای طاهری از کارشناسان مسائل مذهبی را در میان هیأتی ها می بینم؛ او که دغدغه راه حسین را دارد.
تریبون هیأت را در دست گرفته و می گوید: ما نه تنها در تعریف و تفسیر امر به معروف و نهی از منکر، بلکه با امام حسین نیز بد کرده ایم.
به گفته آقای طاهری ظلم به امام حسین و راهش در طول سالها ادامه دار است؛ شخصی سازی، خرد کردن و نسبت دادن منافع شخصی، گروهی و جناحی به موضوع امر به معروف و نهی از منکر، یعنی خیانت در حق این فروع دین است.
ما فراموش می کنیم، امر به معروف مراتب دارد، که تذکر لسانی ابتدای آن است.
امام حسین در مسیر حرکت خود از مکه به کربلا برای قیام علیه حکومت ظلم و جور تذکر لسانی و دعوت عمومی می کند.
آقای طاهری ادامه می دهد: دعوت به اخلاق و شریعت در جامعه، مقابله با گرانفروشی و کم کاری کارگزاران، از مصادیق امر به معروف است، و در حالی که بارها در قرآن پیامبر "بشیرا و نذیرا" خطاب شده است؛ متاسفانه ما گاهی نهی از منکر را اولویت قرار داده ایم.
قوام و پویایی جامعه به این فرع فراموش شده بستگی دارد
آقای طاهری با اشاره به مصادیق تاریخی می گوید: قوام و پویایی جامعه به این فرع فراموش شده بستگی دارد؛ حتی در جوامع پیشرفته نیز موضوعات اجتماعی نظیر رشوه، عبور از چراغ قرمز با قبح اجتماعی مدیریت می شوند.
او در یک جمله احیای امر به معروف و نهی از منکر را بی تفاوت نبودن به جامعه و دین؛ و تامین منافع دنیوی دین تعریف می کند حال آنکه قداست برخی واژه ها از بین رفته است.
این کارشناس مسائل مذهبی با اشاره به اینکه عرضه دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر؛ دست روی این نکته می گذارد: اینکه امران امر به معروف باید عاملان به معروف نیز باشند، راهکار این موضوع الگو سازی است؛ حال آنکه افراد خود الگو پندار، نیز حال و روز خوبی ندارند.
تاریخ گواه این موضوع است، طیف های متدین و روشنفکر نسل های قبلی؛ الگوهای فاخری داشتند، اما در جوامعی که خلاء های معرفتی ایجاد شود، الگو ها تنزل پیدا می کنند، و سلبریتی ها بعنوان الگو مطرح و موج های منفی ایجاد می کنند.
این کارشناس مسائل مذهبی ادامه می دهد: سلبریتی ها نمی توانند الگوی امر به معروف ارائه دهند؛ الگوهای تنزل یافته، جامعه را از ثبات می اندازد و جامعه را به هر سو می کشد.
دشمن به دنبال شبیه سازی الگوهاست
آقای طاهری به تغییر ذائقه دینی به دست رسانه های مختلف و با ارائه بد هم اشاره کرده و می گوید: شیوه ارائه مفاهیم در رسانه های داخلی باید مورد بازنگری قرار گیرد.
او می گوید: برای مثال هالیوود که ویترینی جذاب از ارزش های مسیحیت اروپایی و نه مسحیت اصیل حضرت عیسی ارائه می دهد، شاید پشتوانه غنی نداشته باشد، اما خوب بلد است با ابزار رسانه، مفاهیمی مانند کریسمس، ژانویه، بابانوئل و هدیه های بابا نوئل را در گستره جهانی به خورد مردم بدهد.
شاید بتوان گفت، ظلم واقعی را ما در قبال امام حسین انجام دادیم، امام حسینی که هم اکنون در موتور جستجو گر گوگل ارائه می شود، هیچ شباهتی به امام حسین ما ندارد.
حتی عاشورا که به عنوان قله عاطفی و قله جریان امر به معروف و حمایت از جریان مظلوم می شناسیم در اینترنت چیزی خلاف حقیقت ارائه می شود.
این ها نشان می دهد که دشمن به دنبال شبیه سازی است می خواهد الگوها را شبیه سازی کند و این موضوع 50 درصد به دست عوام و 50 درصد به دست جریانات معاند محقق می شود.
آری ما حواسمان نیست، در طول تاریخ، دین را با دین شکست داده اند و می دهند.
تاریخ را که مرور کنی، عمق ظلم به امام حسین و راهش در برهه ای از تاریخ رو می شود؛ قمه زنان مراسم عاشورا که قمه را به اسم امام حسین برداشته بودند اما نمی دانستند هدف این امام مظلوم و شهید از قیام چه بود؛ و در فاصله کمی در میدان شهر، ثقه الاسلام را در روز عاشورا به دار آویختند.
در برخی مجلس عزاداری، امام حسین سکولار و امام حسین بی توجه به مسائل اجتماعی را ارائه می دهند شاید این نسخه به نفع شان باشد؛ و همین نسخه سکولار از امام حسین در جامعه است، که ثقه الاسلام را در اوج مظلومیت بالای دار می برد.
بیش از اینکه برای امام حسین هزینه کنیم؛ از امام حسین هزینه می کنیم
ما بیشتر از اینکه برای امام حسین هزینه کنیم، از امام حسین هزینه می کنیم، جامعه روز به روز به دور از محتوا و معرفت دینی به سمت مسائل و عزاداری های شکلی پیش می رود.
قیام سید الشهدا برای امر به معروف بود، در حرکت خود از مدینه به کوفه، حج را به جا نیاورده عزم سفر کرد تا بفماند، وقتی امر به معروف خدشه دار شود، حج و نماز و تمامی فروعات دین، ضربه خواهند خورد.
اما حسین می خواست دین راستین را ارائه دهد، و در این راه همه چیز را در طبق اخلاص گذاشت، شهید شد؛ و ما دلمان به شور و شعور حسینی خوش است.
قرآن بعنوان چراغ روشنگر مسلمانان، کجای زندگی ما قرار دارد، جز شروع مجالس و مراسم ختم؛ حال آنکه کل معروف قران است آن هم به تفسیر اهل بیت؛ دقت کنیم در دست داعش نیز قران وجود دارد.
من صحبت های دکتر محمد فتح الله زاده در چند روز گذشته در یکی از جلسات را نیز در ذهنم حلاجی می کنم.
او که از حال روز این روزهای برخی از هیأت مذهبی نگران است، می گفت: این روزها ما خیلی از منکرات را به نام امام حسین تمام می کنیم؛ بزرگترین آن غلو در مقام اهل بیت است، اهل بیت خدا نیستند،بهترین بشر هستند.
او بارها یادآور شده است: اعمال و اشعار سخیف، قلاده بستن ها، رقابت هیات های مذهبی، چشم و هم چشمی و عزاداری های تجملاتی هم از دیگر مصادیق منکرات است؛ ما مجاب نیستم به اسم محبت امام حسین هر کاری بکنیم.
مصیبت امام حسین، عظیم ترین مصیبتهاست
این تحلیل گر تشکل های دینی استان می گفت: برخی هیأت مذهبی ما کارکرد های اجتماعی خود را از دست داده اند و بیشتر به هیاتی سکولار می مانند، آیا امام حسین سکولار بود؟
او صحبت هایش را اینچنین تکمیل کرد: ما در همین شب های محرم بسیاری از منکرات را به نام امام حسین توسعه می دهیم، شکی نیست؛ مصیبت امام حسین، عظیم ترین مصیبتهاست و عزاداری امام حسین باید پر سر و صدا باشد، چرا که امام حسین را در میان همهمه شهید کردند؛ اما راه بندان خیابان ها و اذیت رساندن به مردم در قاموس امام حسین تعریف نشده است.
دکتر فتح الله زاده معتقد بود: ماه محرم، فقط ماه عزا و غم نیست، ماه خود شناسی و امام شناسی و زمان شناسی هم است، مقوله هایی که قصور در آنها، خوارج و توابین را به وجود آورد.
به خاطر دارم، او در این جلسه این سوال را مطرح کرد: امر به معروف و نهی از منکر را همتراز با نماز، روزه، حج، جهاد، خمس و زکات؛ در چارچوب فروع دین رتبه بندی می کنند؛ اما چرا در جامعه اینقدر مهجور است.
و در پاسخ به این سوال نیز گفت: بی اعتنایی به این فریضه دینی، شخصیت انسانی را دچار تزلزل می کند، و دل مردگی در جامعه ایجاد می شود؛ و این دل مردگی است که تمییز حق از باطل را مشکل می کند.
هر وقت مسیرت از مولا جدا شد؛ حقیقت سر از نیزه در خواهد آورد
آری فرقی نمی کند؛ 1400 سال پیش باشد یا امروز؛ وقتی در غدیر راه را گم کردیم، در چند قدمی آن، کربلا را قتلگاه مولا کردیم.
مگر نه این است که کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا؛ یعنی هر وقت مسیرت را از مولا جدا ساختی، یعنی در چند قدمی تاریخ؛ حقیقتی را در گودال به خون غلتان خواهی کرد و حقیقت سر از نیزه در خواهد آورد.
وقتی ما هر روز که می گذرد از "ولی" دور می شویم؛ پس این توان را داریم که هر روز حسین را تشنه لب، پای مسلخ خون بکشیم.
سر امام حسین زمانی سر نیزه رفت که جمعیتی پیشتر، قرآن صامت بر سر نیزه را باور، و قرآن ناطق را انکار کردند.
چرا بیم کوفی شدن نداریم؟
شاید کوفیان مصداق ولی نشناسی باشند، تا در هر زمان و مکانی، برای سر به نیزه شدن ولی خود کل بکشند و پای کوبی کنند؛ چرا بیم کوفی شدن نداریم؟
من که عشق امام حسین را در سینه دارم باید به کاترین و سوال های بی جواب او پاسخ دهم؛ نه در حرف که باید در عمل عشق به امام حسین را نشان دهم.
" امام حسین" حقیقت محض است و آن کس که خون بهای او خداست و ثارالله است؛ به چه بهایی او را هر روز در قتلگاه تشنه تر از قبل سر می بریم؟
امام حسین، امام زمان خود بود الگویی ماندگار برای تمام اعصار، در عصر خود، قیامی کرد که در تاریخ ماندگار شد؛ ما در قبال هدف این قیام که همان امر به معروف و نهی از منکر است چه کرده ایم؟
به راستی! اگر امام حسین امروز بود، به چه چیزی امر می کرد و از چه چیزی باز می داشت؟
گزارش مکتوب: اعظم قربانی