به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما ؛ وزیر امور خارجه کشورمان گفت: محوریت قدرت از دست غرب خارج شده است و غرب دیگر بر جهان کنترل ندارد.
محمد جواد ظریف در اظهاراتی در موسسه مطالعات راهبردی و بین المللی در کوالالامپور مالزی گفت: افتخار بزرگی است که در موسسه راهبردی و بین المللی خوبی هستم و می توانم درباره روند فعلی در روابط بین المللی و در داخل جهان اسلام صحبت کنم.
وی گفت: من بسیار برای مالزی به خاطر دستاوردهایی که داشته و نقشی که نخست وزیر مهاتیر در مالزی و توسعه جهان اسلام ایفا کرده است،احترام می گذارم. من معتقدم این نمونه خوبی است که می تواند به لحاظ کار جدی، همکاری و تلاش واقعی برای کنار هم قرار دادن مردم به جای جدا کردن آنها از هم دنبال شود.
وی گفت: من می خواهم ایده هایی را درباره واقعیت ها در جهان ما مطرح کنم. من معتقدم روندهایی در عرصه بین المللی در حال به وجود آمدن است که ما توجه کافی به آن نداریم و به خاطر این توجه کافی نداشتن ما، افرادی می توانند از آن در جهت پیشبرد دستور العمل هایی بهره برداری کنند که به نفع ما نیست. اگر شما به صورت جدی به اوضاع بین المللی نگاه کنید، می بینید که ماهیت قدرت تغییر کرده است. تحولات در قرن گذشته، در حقیقت مرکزیت قدرت را از غرب به جاهای دیگری انتقال داده است. معنایش این نیست که غرب در حال افول است بلکه معنایش این است که دیگر بر جهان کنترل ندارد. ما در جهان پسا غرب هستیم و نیاز است که بپذیریم در جهان پسا غرب بسر می بریم.
وی گفت: با وجود این که ما در جهان پسا غرب هستیم، بسیاری از ما همچنان بر این باوریم که غرب محور قدرت همه چیز است. مرکزیت قدرت تغییر کرده است. عناصر سازنده قدرت تغییر کرده است. یک زمانی بود که قدرت به معنای توان نظامی بود. هر چه تانک های بیشتری داشتید، موشک های بیشتری داشتید، تسلیحات بیشتری داشتید، کشتی های بیشتری داشتید،در آن صورت قدرت بیشتری داشتید. سپس عنصر اقتصادی بود که به قدرت می افزود. هر چه اقتصاد بزرگ تر داشتید، نفوذ اقتصادی بیشتری داشتید، قدرت بیشتری داشتید. سپس مسئله نفوذ فرهنگی بود. فیلم های بهتری داشتید، هالیوود و بالیوود تاثیر گذارتری داشتید، قدرت بیشتری داشتید اما بعد از آن مفهوم قدرت تغییر کرد. قدرت دیگر در انحصار یک کشور نیست. حتی در زمینه امنیت، کشورها دیگر قدرت انحصاری ندارند. کنشگران غیردولتی علاوه بر این که تبدیل به بازیگران در علاوه بر عرصه سیاسی شدند بلکه وارد عرصه امنیتی هم شدند.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در ادامه سخنانش در موسسه مطالعات بین المللی و راهبردی مالزی در کوآلالامپور گفت: « لذا ما همه این موارد را در کنار یکدیگر قرار می دهیم و دنیای تازه ای را مشاهده می کنیم با مفاهیم نو، واقعیت های تازه ای که درحال پدیدار شدن است و هر موضوعی را در نظر بگیریم از ارتباطات گرفته تا امنیت حتی احساسات و عواطف بشری هم در حال جهانی شدن است. به همین علت است که متجاوزان به شیوه هایی همچون ایجاد ترس و وحشت به استفاده از توان نظامی روی می آورند و می خواهند خیلی زود به پیروزی برسند. زیرا جنگ های طولانی سبب می شوند احساسات و عواطف مردم در کشورهای مختلف دنیا برانگیخته شود و در نتیجه جنگ در دراز مدت پایدار نمی ماند. اگر جنگی فراتر از دوره زمانی مشخصی ادامه پیدا کند، مردم دنیا شروع می کنند به ابراز همدردی با قربانیان و همین سبب می شود جنگ پایدار نماند. اگر بشر می توانست چنین واقعیت هایی را درک کند آنگاه فضا و محیطی که در آن زندگی می کند متفاوت می شد. همه می دانیم که به اصطلاح معامله قرن اساسا مبنایی ملکی و معاملاتی دارند و مثل این است که درحال خرید و فروش ملک هستید؛ نمی خواهم کسی را سرزنش کنم اما آن اندیشه و طرز تفکری که می خواهد گرینلند را از دانمارک بخرد ، به هر گونه رویداد بین المللی به چشم معاملات املاک و مستغلات می نگرد؛ لذا معامله قرن چیست؟ معمار معامله ی قرن می خواهد دور تا دور مقدس ترین مکان ها برای مسلمانان، مسیحیان و یهودیان هتل سازی کند و بر این باور است که به سادگی و با ساختن املاک مشکلات حل و فصل می شود. این چیزی است که در دنیا و در جهان اسلام در جریان است از فلسطین گرفته تا خلیج فارس، جایی که خارجی ها دارند می آیند تا برای ما امنیت برقرار کنند. مردی نوزادی را در آغوش داشت؛ نوزاد گریه می کرد؛ مرد قصه از قضا خیلی هم زشت و کریه منظر بود، در همین حال می خواست با بوسیدن و نوازش کردن، نوزاد را آرام کند! رهگذری دانا شاهد ماجرا بود؛ نزد او آمد و گفت: بچه رو بزار زمین! آرام میشه! گریه میکنه چون از تو می ترسه! اکنون حکایت آمریکاست؛ آمریکا عامل ناامنی و ناآرامی در خلیج فارس است؛ اکنون می خواهد با تشکیل ائتلاف در خلیج فارس امنیت برقرار سازد و کشورهای منطقه هم دنبالش راه افتاده اند زیرا رویدادهای جهانی را به درستی پیگیری نمی کنند و مسیر را گم کرده اند.
رویدادهای جهانی به ما می گوید هیچ کشوری به تنهایی نمی تواند امنیت را برقرار سازد. هیچ کشوری هم نمی تواند به قیمت ایجاد ناامنی برای دیگران، برای خود امنیت بخرد. آمریکا نمی تواند و نباید به خلیج فارس بیاید و ادعا کند می خواهد امنیت برقرار سازد در جایی که ایران بیش از 2500 کیلومتر مرزساحلی با خلیج فارس دارد، بخش شمالی تنگه هرمز در مالکیت ایران است و بیش از 2000 کیلومتر هم مرز ساحلی ایران با دریای عمان است و آمریکا تصور می کند با مستقر کردن چند فروند کشتی در این پهنه ی دریایی، نه تنها برای خود بلکه برای دیگران هم امنیت به ارمغان می آورد.
هنوز در این دوران و در جهان اسلام با افرادی روبرو هستیم که تصور می کنند می توانند امنیت را خریداری نمایند. کشورهایی هستند که فکر می کنند با نزدیک شدن به بنیامین نتانیاهو امنیت شان تضمین خواهد شد؛ این در حالی است که گنبد آهنین نتانیاهو حتی نمی تواند از اسرائیل در برابر چند سازمان محافظت کند. او چگونه می تواند برای شما در خلیج فارس امنیت برقرار سازد.
اگر نقشه و تصویر ادراکی خود را از نظام بین الملل دگرگون نسازیم، آنانی که از الگوی تاریخ گذشته روابط بین الملل یا همان ذهنیت دوران جنگ سرد استفاده می کردند بسیار خرسند خواهد شد زیرا بدین ترتیب خواهند توانست سلطه خود را همیشگی کنند. تنها کافی است کمی فکر کنیم؛ آیا او (نتانیاهو) می تواند امنیت خودش را تامین کند؟ آیا آمریکا از این توانمندی برخودار است که امنیت شهروندان خود را تامین نماید؟ چگونه می توانیم از آمریکا امنیت خریداری کنیم؟ البته که ترامپ دوست دارد آن کشورها را بدوشد! او با همین نام آنان را می خواند: "گاوهای شیری"! آیا این چیزی است که دوست دارید بشنوید؟ هنگامی که سناتور لیندسی گراهام (نماینده جمهوریخواه کارولینای جنوبی در مجلس سنای آمریکا) می گوید اگر حمایت های ما نبود کشورهای عربی در عرض یک دقیقه شروع می کردند فارسی صحبت کردن! این مرا آزار می دهد، شرمسار می شوم. چنین ادعایی تنفرآمیز و شرم آور است؛ اما این بهایی است که آنان به علت ماندن و گرفتار شدن در گذشته ی دنیا دارند می پردازند. چرا که تصور می کنند امنیت را می توان از بیرون خرید؛ یا اینگونه می اندیشند که هر کسی خارج از منطقه یا حوزه شما قرار داشته باشد می تواند برایتان امنیت برقرار کند؛ یا تصور به اینکه می توانید مشروعیت را از خارج خریداری کنید. جهان اسلام وکشورهای در حال توسعه باید درک و شناختی را که از گذشته دارند دگرگون سازند و به این بیاندیشند که هر منطقه ای به تنهایی می تواند امنیت خود را تامین کند؛ و تنها خودمان هستیم که باید شرایط را برای پیشرفت کشورهامان فراهم آوریم؛ این به معنی انزوا طلبی یا غرب ستیزی یا مخالفت با هیچ چیز دیگری نیست بلکه بدین معنی است که قدرت و توان خود را به رسمیت بشناسیم و نقش خودمان را بازیابی کنیم؛ این را بپذیریم که اندیشه و تفکر را نمی توان از جایی خرید؛ عزت و سربلندی را نمی توان خرید؛ امنیت را نمی توان خرید؛ توسعه و پیشرفت را هم نمی توان خریداری کرد. البته می توانیم همکاری کنیم تا به پیشرفت برسیم؛ از کامل سازی یکدیگر بهره مند شویم. اما باید این را درک کنیم که امنیت پایدار، پیشرفت دائمی، رشد پایدار و حرکت پایدار رو به جلو نخواهیم داشت مگر آنکه به خوداتکایی برسیم.
ایران در 40 سال گذشته در تحریم بوده است؛ هشت سال قربانی جنگی تحمیلی؛ هنگامی که صدام به ایران حمله کرد همه کشورها به کمک او شتافتند و ما تنها یک سال داشتیم (یک سال از عمر انقلاب اسلامی ایران می گذشت)؛ البته تمدن ما هفت هزار سال قدمت دارد اما دولت انقلابی نوپا یک ساله بود. آنها تصور می کردند ظرف یک هفته می توانند بر ما غلبه کنند اما ما استوار ایستادیم. در طول جنگ تحمیلی، عربستان سعودی 75 میلیارد دلار به صدام کمک کرد؛ هربار ما یک دستگاه تانک غنیمت می گرفتیم خیلی زود تانک دیگری جایگزین می کردند؛ انگلیسی ها تانک های چیفتن در اختیار آنها قرار دادند؛ فرانسه موشک های اگزوست و جنگنده های میراژ به صدام داد؛ حتی ادوات و تجهیزاتی را که نمی توانستند به او بفروشند به صورت اجاره ای در اختیارش قرار می دادند؛ شوروی سابق جنگنده های میگ به ارتش صدام می داد؛ دوستان چینی ما به آنها موشک می دادند؛ آلمان به صدام سلاح شیمیایی می فروخت، آمریکا با هواپیماهای تجسسی آواکس هر گونه جابجایی نیروی های نظامی ایران را در اختیار ارتش عراق قرارمی داد؛ اکنون کجا هستند؟ صدام کجاست؟ او با پول هایی که عربستان بخشید تسلیحات خریداری کرد و همان تسلیحات را ضد کویت به کار گرفت. این مفهوم خرید امنیت است. اما استوار ایستاده ایم؛ 40 سال تحریم را پشت سر گذاشتیم. جالب اینجاست که آنها هیچ سلاحی به ما ندادند تا از خودمان دفاع کنیم.