و اما بامیه ی مهران، با وجود قصه ی پر ماجرایی که از آن شنیدیم، داستان زیبای دیگری نیز با خودش به همراه دارد.
به گزارش خبرگزاری صدا سیما مرکز ایلام؛ "بامیه! بامیه! بامیه ی اعلای مهران! بیا بامیه ببر!" این حال و هوای غالبِ بازار میوه
یک شهروند ایلامی می گوید: بامیه مهران را به خاطر خوش طعم بودن و خوش پخت بودنش می خرم و تابستان ها سعی می کنم در هفته یک یا دو بار با بامیه بخوریم.
شهروند دیگری می گوید: ما حتی برای فصل زمستان هم بامیه می خریم و فریز می کنیم.
اما عده ای از گرانی قیمت بامیه گلایه مندند و از علت آن سوال می کنند.
(م- الف) بامیه کیلویی 25 هزار تومن است و خرید آن از توان مردم خارج شده است.
و برخی دیگر هم ... :
یکی از میوه فروشان بازار: به خاطر کمبود بامیه، قیمت ها بالا رفته است چون که ما خودمان هم گران می خریم.
در عین حال " زرین جوب" مدیر زراعت سازمان جهاد کشاورزی ایلام، سطح زیر کشت بامیه در استان را (185) هکتار عنوان می کند و می گوید: تا کنون (925) تن بامیه از مزارع کشاورزی استان برداشت داشته است و مشکلی از این نظر وجود ندارد.
اما ( رحمت- ج) یکی از مشتریانِ پر و پا قرصِ بامیه ی مهران می گوید: چرا نظارتی بر افزایش و تنوع قیمت بامیه وجود ندارد؟
شهروند دیگری در میان صحبت های وی می گوید: قیمت ها مغازه به مغازه فرق می کند. بامیه اینجا کیلویی 25 هزار تومان است مغازه ی بغل دستی 20 هزار تومان و مغازه دیگری 18000 تومان می دهد.
مدیر اداره کل تعزیرات حکومتی استان گفت:اداره کل تعزیرات حکومتی استان با انجام بازیدها و بازرسی ها با افراد متخلف برخورد قانونی خواهد کرد.
"علیرضا لطفی" از شهروندان خواست در صورت مشاهده هرگونه تخلفی با 135 تعزیرات حکومتی استان و 124سازمان صنعت ،معدن و تجارت استان تماس بگیرند و شکایت خود را اعلام کنند تا رسیدگی شود.
اما از تنوع قیمت ها که بگذریم، چیزی که در میان این چند نرخی ها خود را نشان می دهد، قیمت بالای این محصول پرتقاضا و کمبود آن در بازار است. بنابراین با مدیر جهاد کشاورزی مهران تماس تلفنی برقرار کردم تا از وضعیت سطح زیر کشت این محصول باخبر شویم.
"حسن مرادی" می گوید: 35 هکتار از اراضی کشاورزی مهران به کشت بامیه اختصاص یافته و 140 تن بامیه به ارزش 12 میلیارد ریال در شهرستان برداشت شده است.
دیگر لازم شد تا راهی شهرستان مهران و مزارعش شویم و ببینیم این گرانیِ قیمت از کجا آب می خورد.
مهران، بهارش به گرمیِ تابستان است. این را گفتم که بدانید گرمای تابستانش یعنی چه! در اوج این گرما زن و مرد پا به پای هم در مزارع مشغول به کار بودند.
" علیمراد کریمی" از کشاورزان منطقه می گوید: بیشتر کشاورزان مهرانی از جمله خودم، فصل تابستان، بخش زیادی از زمین های کشاورزیمان را به کشت بامیه اختصاص می دهیم.
حالا دیگر سوال ما در خصوص این که چرا با این وجود، باز هم کمبود بامیه وجود دارد و قیمت ها بالاست، پر رنگ تر می شود. اما برخی از مشتریانی که سر مزرعه خرید می کردند؛ کم، کم مرا به جواب رساندند.
در میان این خریداران افرادی بودند که از آن طرف مرز و از عراق آمده بودند. آن ها بامیه ها را به صورت بسته بندی شده داخل کارتن جاساز می کردند و با خود می بردند.
از کشاورز مهرانی سوال کردم که این افراد در روز چقدر بامیه می خرند؟
او گفت: بیشتر محصولشان را همین افراد می خرند و سود آن هم برای کشاورز بد نیست.
بنابراین تصمیم گرفتم آن ها را تعقیب کنم، آن ها نزدیکی های مرز، بامیه های خریداری شده را از راه های فرعی به آن طرف مرز می برند.
اما این تمام ماجرا نبود. رییس صنعت، معدن و تجارت مهران در این باره می گوید: تعدادی از واحدهای صنفی غیرمجاز به منظور خروج بامیه از مرز و قاچاق آن، اقدام به بسته بندی این محصول، داخل کارتن کرده بودند که با انجام عملیات بازرسی از واحدهای صنفی مختلف، تعداد 12 واحد جریمه شدند.
"فرزاد مرادی" افزود: نظارت و بازرسی های مستمر و برخورد جدی با متخلفان و سودجویان موجب شده تا قاچاق بامیه در حال حاضر کنترل شود.
و اما بامیه ی مهران، با وجود قصه ی پر ماجرایی که از آن شنیدیم، داستان زیبای دیگری نیز با خودش به همراه دارد. از مرز که برمی گشتیم، چشمم به پیرمردی نحیف افتاد که با محاسنی سفید و چهره ای آفتاب سوخته با همسرش که او هم حسابی پیر و ضعیف شده بود، مشغول برداشت بامیه بود. از این که آن ها را تنها، در آن گرمای طاقت فرسا و غیرقابل تحمل در میان مزرعه دیدم بسیار متاثر شدم؛ بنابراین تصمیم گرفتم که با آن ها هم گفتگویی داشته باشم. از ماشین که پیاده شدم با کشاورزان همسایه اش سلام و احوالپرسی ای کردم و سراغ پیرمرد و پیرزن تنهایِ کشاورز را پرسیدم.
" بامیه کارِ مهرانی " می گوید: بچه هایش همه به خانه بخت رفته اند و در شهرهای مختلف زندگی می کنند. گاهی به پدرومادرشان سر می زنند اما نمی توانند کمک زیادی به آن ها بکنند.
پرسیدم اسمش چیست؟
گفت: اسمش "رحمان" است اما چون با وجود نزدیکی به عراق به خاطر پیری و شرایط جسمی اش نتوانسته به آرزوی بزرگش که رفتن به کربلاست برسد و هر سال مقداری از محصول بامیه اش را برای پذیرایی از زائران حرم امام حسین (ع) با کمک همسرش فریز می کند، او را "کربلایی رحمان" صدا می زنند.
اشک در چشمانم حلقه زده بود و با بغضی که در گلو داشتم رویم را سمت حرم امام حسین (ع ) برگرداندم و گفتم: "السلام علیک یا اباعبدالله الحسین"
به سراغ کربلایی رحمان رفتم و سر صحبت را با او باز کردم. با اطلاعاتی که از او به دست آورده بودم، از بزرگترین آرزویش پرسیدم و او با مکثی بغض آلود گفت: بزرگترین و آخرین آرزویم در روزهای باقی مانده ی عمرم زیارت حرم اربابم حسین و ابالفضل العباس (ع) است.
گفتم چرا فرزندانت شما را به کربلا نمی برند؟
و او در پاسخ گفت: آن ها هر کدام گرفتاری خاص خودشان را دارند و نمی توانند این کار را بکنند و گرنه دریغ نمی کنند.
حس و حال کربلایی رحمان و همسرش را که دیدم دیگر طاقت نیاوردم و همانجا با یکی از خیرین شهرم که نخواست اسمش فاش شود تماس گرفتم و او قول داد تا خودش شخصاً این عزیزان را به کربلا ببرد.
توصیف این که کربلایی رحمان و همسرش از شنیدن این خبر چقدر خوشحال شدند قابل بیان نیست و فقط از عهده ی دیدن و چشم ها برمی آید.
آری! اینجا پایتخت عاشقی ست. اربعین که نزدیک می شود؛ همه ی جنب و جوش ها، حس و حال ها با روزهای معمولی فرق می کند؛ حتی آن کشاورزی که در دمای بالای50 درجه ی مهران کار می کند و حتی حال و هوای آشپزخانه ی روستاییانش و بامیه هایی که این روزها با چاشنی عشق برداشت می شود. اینجا به معنای واقعی کلمه، پایتخت عاشقی ست. به امید دیدار شما در پایتخت عاشقی.
*** زهرا پور اسماعیل