در پژوهش تدوین اصطلاحنامه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش عنوان شده است که باید درک مشترک در اجرا کنندگان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ایجاد شود
در ابتدای این پژوهش عنوان شده است: «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نقش و اهمیت سرنوشتسازی در جریان تعلیم و تربیت کشور میتواند داشته باشد. اما، تحقق این نقش و اهمیت در گرو روشنسازی و بکارگیری صحیح سند است.»
همچنین در ادامه نیز اشاره شده است: شرط حداقلسازی تفسیرپذیری مفاهیم سند، تعریف دقیق آنها است فلذا ایجاد درک مشترک از سند بین بدنه کارشناسی و اجرایی سند از طریق تعریف اصطلاحات، گامی ضروری در مسیر اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به شمار میآید.
البته از آنجا که بسیاری از مخاطبان سند، علم و دانش تخصصی در زمینه مصطلحات به کار رفته در سند را ندارند و تحصیلات آنها در رشتههای مختلف است، مفاهیم غیرواضح، مورد اختلاف و ابهامآمیز در معانی میتواند مجموعه تدابیر و اقدامات مد نظر سند در جهت تحول بنیادین در آموزش و پرورش را به درستی هدایت و اجرایی کند و از ناسازواری و ناهمسانی آنها بکاهد. به همین منظور بایددر ابتدا با اصطلاحات کلیدی و بنیادی سند آشنا شویم و سپس نحوه کاربرد آن اصطلاحات را در متن سند دریابیم. باید روشن کرد که اصطلاحات و کلمات کلیدی و بنیادی سند دقیقاً به چه معنا استعمال میشوند و وقتی که مراد مصطلحات به کار رفته در سند روشن میشوند، خیلی از اختلافها در تفاسیر از بین خواهد رفت.
فلذا، تعاریف اصطلاحات به کار رفته در متن سند و مستندسازی آن میتواند به عنوان یک مرجع برای سازمانها و بدنه کارشناسی و اجرایی که به نحوی از انحاء با اجراء و کاربرد سند ارتباط دارند، مفید واقع شود.
در بخش دیگر این پژوهش اشاره شده هدف اصلی تحقیق ارائه تعریف روشن و مطلوب سیاقی اصطلاحات غیرواضح یا اختلافی به کار رفته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است و به همین منظور اهداف فرعی عبارتاند از:
۱- استخراج اصطلاحات غیرواضح یا اختلافی به کار رفته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش،
۲- ارائه معانی لغوی اصطلاحات غیرواضح یا اختلافی به کار رفته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش،
۳- ارائه معانی (تعریف) اصطلاحی اصطلاحات غیرواضح یا اختلافی به کار رفته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش؟،
۴- ارائه معانی (تعریف) روشن سیاقی اصطلاحات غیرواضح یا اختلافی به کار رفته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش.
در بخش مربوط به نوع و شیوه این پژوهش هم آمده است: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نوع توصیفی – تحلیلی بوده و به روش مفهومشناسی پلکانی و در دو گام انجام گرفته است.
در گام اول، اصطلاحات تفسیرپذیری که نیاز به تعریف و تبیین داشتند به روش مصاحبه گروه کانونی و به روش نمونهگیری هدفمند [با بهرهگیری از نظرات کارشناسان ستادی وزارت آموزش و پرورش (۳ نفر)، معلم و مدیر مدرسه (۴ نفر؛ ۲ نفر معلم و ۲ نفر مدیر)، کارشناسان کمیسیون تعلیم و تربیت (۲ نفر)، متخصص دانشگاهی حوزه تعلیم و تربیت (۲ نفر)]و به تعداد ۱۱۵ استخراج شدند.
در گام دوم، پس از جمعبندی دیدگاهها و تعیین اصطلاحات برای تعریف، به روش مفهومشناسی پلکانی به معناشناسی و تبیین آنها پرداخته شد، در این بخش به منظور تعریف لغوی مفاهیم، از کتب فرهنگ لغات و به منظور معانی و تعریف اصطلاحی آن، به روش نمونهگیری هدفمند منابع و اسناد علمی (کتب، مقالات، پایاننامهها، طرحهای پژوهشی) که برای تبیین اصطلاحات مورد نظر مناسب بودند، انتخاب و بر اساس آن تعریف اصطلاحات ارائه گشته است.
در بخش معانی و تعریف سیاقی اصطلاحات، علاوه بر استفاده از اسناد پشتیبان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و استفاده از رویکرد هممعنایی، به روش نمونهگیری هدفمند با ۷ نفر از صاحبنظران در عرصه اصطلاحات استخراج شده سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و افراد دخیل در تدوین آن سند که برای رسیدن به اهداف پژوهش مناسب بودند، مصاحبه و بعد از تحلیل محتوای آن، تعاریف سیاقی ارائه شد.
همچنین، برای اعتباربخشی و تأیید دقت علمی و ارزیابی فرایند تعاریف اصطلاحات، با استفاده از مفهوم قابلیت اعتماد، از راهبردهای متعددی نظیر؛ راهبرد کنترل اعضا، راهبرد خودبازبینی محقق، راهبرد کثرتگرایی (کثرتگرایی در دادهها، در پژوهشگر و در سطح تعاریف) و راهبرد مرور همتا استفاده شده است.
همچنین اشاره شده است: شرط حداقلسازی تفسیرپذیری مفاهیم سند، تعریف دقیق آنها است. لذا، ایجاد درک مشترک از سند بین بدنه کارشناسی و اجرایی سند از طریق تعریف اصطلاحات، گامی ضروری در مسیر اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به شمار میآید.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نقش و اهمیت سرنوشت سازی در جریان تعلیم و تربیت کشور میتواند داشته باشد و تحقق این نقش و اهمیت در گرو روشن سازی و بهکارگیری صحیح سند است.
با اینکه تلاشها، مداقهها و موشکافیهای شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای تخصصی حوزوی بر عمق و اتقان این سند بسیار مهم و بنیادی افزوده است (مبانی نظری سند تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران، ۱۷:۱۳۹۰)، اما برغم این تلاشها و مداقهها، نتوانسته است تصویری روشن از آنچه که مدنظر است، ارائه کند و لذا هنوز با چالش مواجه است.
نقدهای واردشده بر سند در این خصوص نشان میدهد که اصطلاحات کلیدی به کار رفته درسند تفسیرپذیر است و استعمال اصطلاحات بار فرهنگی و معنایی خاصی را القا میکند.
با توجه به اینکه اختلاف در مبادی و مبانی در تعریف و تفسیر افراد از اصطلاحات مؤثر است و هرکس بر اساس انتظارات و پیشفرضها و پیشدانستههای خود، برداشتهای مختلف و متفاوتی از آنها در ذهندارد، درک و فهم اصطلاحات به کار رفته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز مشمول این قاعده است و از آن مستثنی نیست و لذا ممکن است در تفهیم و تفاهم تخصصی آن ناهمسانی به وجود بیاید. درواقع، بدون داشتن تعریفی روشن از اصطلاحات بکار رفته در سند، شناخت سند غیرممکن است، زیرا هر اصطلاح در هر رشته، متن و سند، معنا و کاربرد خاصی از آن مد نظر است. این مسئله آنجا اهمیت خود را مییابد که فقدان درک و استنباط صحیح و مناسب از اصطلاحات و بهکارگیری آنها در معانی متعدد و متفاوت ممکن است مشکلات فراوانی را در مقام نظر و عمل در فرایند اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به وجود آورد.