تخلیه غیر مجاز پسماندهای صنعتی در اطراف روستاهای استان قم، چند سالیست ساکنان روستاها و دام هایشان را با خطر مرگ، تهدید می کند.
خبر حادثه را سربازی که در کلانتری روستا خدمت می کند، به نیروهای امدادی و آتشنشانی داده بود؛ او می گفت: در حال گشت زنی بودم که متوجه صدای پارس های مشکوک و پی در پی سگ های گله در میان مراتع روستا شدم؛ به سرعت خود را به سمت سگ ها رساندم و با چوپان و گوسفندان گرفتار در این گودال باتلاقی مواجه شدم و بلافاصله به آتشنشانی اطلاع دادم.
چهار گروه آتشنشان پس از تلاشی یک ساعته توانستند چوپان را از مرگی حتمی نجات دهند؛ هر چند همه بیست گوسفند گرفتار شده اش، تلف شده بودند.
فرمانده عملیات می گفت: این مواد آنقدر چسبناک است که حتی پس از نجات فرد یا حیوان، به راحتی از روی پوستش جدا نمی شود.
حرف هایش مرا به یاد گزارش های سالهای گذشته خود و همکارانم از تخلیه پسماندها در اطراف شهر سلفچگان انداخت؛ موضوعی که با وجود انعکاسش در بخش های مختلف خبر سراسری، همچنان به موضوعی بی اهمیت برای مسئولان جلوه می نمود.
در 5 سال گذشته بارها پیگیر موضوع تخلیه غیر مجاز پسماندهای صنعتی بودم؛ وخامت اوضاع پیش آمده در روزهای گذشته باعث شد، بار دیگر به همراه یکی از کارشناسان محیط زیست راهی بخش سلفچگان شوم؛ با اعضای شوراهای روستاهای جنداب و یکه باغ در مراتع بخش قرار ملاقات داشتم؛ رنگ سیاه و قرمز به جا مانده از تخلیه سرب و روغن بر روی تپه ها ، خود بهترین گواه برای ادامه دار بودن سریال کُشنده پسماندهای صنعتی بود.
گردن کُلفتان قانون گریز
آقای اسماعیل گل، مسئول شورای روستای جنداب می گفت: پانزده سالیست این پسماندها در کنار روستاها و مراتع ما تخلیه می شوند و خاک و پوشش گیاهی و آب مصرفی روستاها را آلوده می کنند؛ او در حالیکه به آقای جعفری، کارشناس محیط زیست نگاه می کرد ادامه داد: نمی دانم چرا این مواد در سایت 18 هکتاری سلفچگان تخلیه نمی شود؟
آقای جعفری در پاسخ به سوال او گفت: این سایت سالهاست دیگر جایی برای تخلیه پسماندهای صنعتی ندارد و اصلا از ابتدا هم جانمایی و زیر ساخت های مناسب را هم نداشت.
به اتفاق سری به این سایت زدیم؛ مکانی در بین یکی از بهترین مراتع سلفچگان، بدون حفاظ و نگهبان؛ در همان بدو ورود با کامیون هایی مواجه شدیم که هرکدام بین پانزده تا بیست تن پسماند که برخی پودرهای سیاه رنگ بودند و به راحتی توسط باد جابه جا می شدند و برخی هم مایع بودند و بوی شدید اسید می دادند، مواجه شدیم؛ یکی از راننده ها می گفت: ما مجوزی برای تخلیه نداریم فقط با دستور مدیر کارخانه، یک روز در میان، پسماندهای کارخانه را اینجا تخلیه می کنیم.
چند روز پس از این تماس بود که باز هم خبرهای ناگواری به گوشم رسید؛ این بار مسمومیت 20 نفر از اهالی دو روستای صادق آباد و دولت آباد بخش جعفرآباد که در اثر تخلیه پسماندها در رودخانه، مسموم شده بودند.
جلسات از ما، تلفات از شما
مشاهده نمونه های متعدد از گلایه های روستائیان از بوی بد، سرگیجه و سرفه های بی امان و گرفتاری دام ها در گودال های حاوی این مواد سمی که حالا تعدادشان در استان به بیش از 30 راس رسیده، مرا به سالن جلسات مسئولان مربوطه کشاند؛ ساختمانی که در آن، نه از بوی نامطبوع پسماندهای صنعتی خبری بود و نه از فریادهای بغض آلود روستائیان.
شنیده بودم هر سه ماه یکبار جلسه ای برای بررسی وضعیت انواع پسماندها در قم برگزار می شود؛ این، یکی از آن جلسات بود؛ اولین کارگروه مدیریت پسماند سال 98؛ جلسه بدون حضور خبرنگاران برگزار می شد اما من به عنوان تنها خبرنگار در این جلسه حاضر شدم.
همه از وخامت اوضاع با خبر بودند؛ ابتدا حیدری فرماندار قم از وضعیت اسفناک سایت 18 هکتاری سلفچگان گلایه کرد و گفت: اثرات مخرب این پسماندها تا 300 سال باقی می ماند و همچون بمبی شیمیایی، با کوچکترین جرقه منفجر می شود و روستاهای اطرافش را به جهنمی سوزان تبدیل می کند؛ او می گفت: باید هر چه سریعتر سایت جدیدی برای تخلیه پسماندها در نظر گرفته شود.
آقای موسوی، مدیر کل محیط زیست هم با اشاره به شناسایی محل های تخلیه می گفت: تا کنون نتوانسته ایم کارخانه داران متخلف را شناسایی کنیم؛ نیروی حفاظتی کافی هم برای دستگیری کامیونداران حامل پسماندها نداریم؛ ما به حمایت قوه قضاییه برای دستگیری متخلفان نیاز داریم.
طبق صورت جلسه های قبلی قرار بود اداره کل محیط زیست، مکانی را به عنوان سایت جدید برای تخلیه پسماندها معرفی کند؛ خانم روشن کارشناس محیط زیست ابتدا دو منطقه را ، که اولی در جاده قم گرمسار و دومی کنار سایت البرز ( محل تخلیه پسماندهای شهر قم) در جاده کوه سفید بود، معرفی کرد؛ دو نقطه ای که طبق توضیحات موسوی مدیر کل محیط زیست تحقیقاتش برای ده سال پیش بوده و تاکنون مطالعات جدیدی روی آنها صورت نگرفته است !
همین جا بود که بهشتی معاون عمرانی استانداری لب به سخن گشود و از بی نتیجه بودن کارگروه های مدیریت پسماند در 15 سال اخیر گفت؛ اینکه از سال 82 تاکنون این جلسات در استانداری برگزار می شود اما هیچ نتیجه ای در بر نداشته؛ او می گفت: باید رئیس سازمان محیط زیست کشور خود به موضوع ورود کند و پس از 15 سال فرصت سوزی و تلفات، چاره ای اساسی برای حل این مشکل بیندیشد.
بقیه مسولان مرتبط هم نظراتشان را بر روی دو نقطه پیشنهادی محیط زیست دادند و منطقه شناسایی شده در جاده گرمسار را به دلیل قرار گرفتن در کنار جاده پرتدد و مسافر خیز رد کردند؛ انتخاب سایت در کنار سایت البرز هم به تحقیقات بیشتر موکول شد.
ختم جلسه اعلام شد!
جلسه آن روز هم همچون جلسات 15 سال گذشته بدون کوچکترین دستاوردی به پایان رسید؛ جلساتی که قرار بود در پشت درهای بسته و زیر باد کولرهای گازی، مرهمی بنشانند بر این زخم کهنه، حالا یکی پس از دیگری برگزار می شدند و تنها دستاوردشان، پر پیمانه تر کردن بیلان کاری مدیران بود؛ مدیرانی که نه ساکن روستا بودند و نه دام هایشان در معرض آلودگی ها و گودال های مرگبار پسماندهای صنعتی؛ امید به آینده، چهره معصوم چوپان گرفتار در باتلاق و صدای بغض آلود زنان روستایی، تنها محرکانی بودند که انگیزه پیگیری های بعدی را همچنان در وجودم زنده نگه می داشتند؛ پیگیری هایی که شاید روزی به بار بنشیند و عاملان این جنایت انسانی و زیست محیطی را پای میز محاکمه بنشاند.
بیادی _ خبرگزاری صدا و سیما _ قم