گزارشهای خبری ما خبرنگاران، همیشه اتفاقهای پشت صحنهای دارد که گاهی از خود گزارش جذابتر است. اتفاقهایی فرامتنی که میتواند برای شنونده جالب باشد و برای خود ما هم تجربه است.
پاسداشت صدمین سال تولد " عباس یمینی شریف " شاعر خوب بچهها بود.
مراسم در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. ما خبرنگاران فرهنگی خوب میدانیم که این انجمن معمولا چه برنامههای جدی و سنگینی دارد. اما این بار فضا متفاوت بود. شاید به خاطر این که عباس یمینی شریف، نغمه سرای کودکان بود و شاید به خاطر این که برگزار کننده این مراسم، شورای کتاب کودک بود و به همین علت، روح مراسم متفاوت بود. اجرای" شعبده بازی" و "نمایش فیلم" از وجوه خاصی بود که تصویری دیگر از انجمن آثار و مفاخر را نشان میداد.
اما آن چه در تهیه این گزارش به چشمم آمد و باعث شد این یادداشت را بنویسم پرداختن به زندگی یمینی شریف در قالب برنامه "شعبده بازی و طنز " بود.
من که پیش از این زندگی یمینی شریف را مطابق متنهای معمول و کلاسیک با همان کلیشههای همیشگی خوانده بودم، وقتی این نمایش را دیدم و تاثیر آن را بر تماشاچیان مشاهده کردم از خود پرسیدم: چرا درباره مفاخر ما کمتر از این اتفاقها میافتد و چرا برنامههای شاد و متنوعی که بتواند معرف آنها باشد ساخته نمیشود؟.
در نظر بگیرید برای نمونه تاکنون چقدر کتاب و فیلم متفاوت برای شکسپیر، در انواع گونههای طنز و جدی ساخته شده و درباره مفاخر ما چقدر کار شده است؟.
تمام برنامههایی که برای معرفی فردوسی رخ میدهد به شاهنامه خوانی منجر میشود و بقیه مفاخر هم وضع مشخصی ندارند. در واقع یا در برنامههای سنگین تلویزیونی یا در کتابهای ادبیات مدارس به آنها پرداخته میشود و یا کتابهای شبیه به هم ناشران که به صورت زندگینامه یا حکایتهای کوچک به چاپ میرسد.
اما ادبیات نمایشی ما کجاست؟
سینمای ما در این مورد چه کرده است؟
در واقع در جهان امروز بحث اصلی، فقط پرداختن به این بزرگان نیست، بلکه مهم شیوه کار است.
این موضوع را دستمایه سوالی قرار دادم و در پایان گزارش، از خانم نوش آفرین انصاری استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر سوال کردم که اهمیت پرداختن به یمینی شریف در قالب اجرای شعبده بازی در چیست و جواب جالب و تامل برانگیزی شنیدم: باید کلیشههای ذهنی را بشکنیم، جسارت کنیم و دست هنرمند را باز بگذاریم که گاهی با بزرگان شوخی کند، تنها در این صورت است که کودک و نوجوان و حتی بزرگسالانی که با انواع رسانههای متنوع و جذاب سر و کار دارند میتوانند مفاخر را بهتر بشناسند و برای شناخت شان وقت بگذارند.
نمایش شعبده بازی با موضوع یمینی شریف، شخصیت بانمکی داشت که گاهی به او به جای استاد میگفت:: عباس!
یعنی با نام کوچک صدایش میزد، گاهی اشتباهی در خانه سهراب را میزد و شاعر از پشت در شعری میخواند.
یک بار هم به جای استفاده از اسنپ و تپسی از الاغی تندرو استفاده میکرد تا مفاخر ایران را پیدا کند! که اینها همه یعنی لایه طنز یک قصه جذاب، که در خلال آن به جای این که به صورت رسمی ببنید شاعر در چه سالی و کجا متولد شده، با بیانی شیرین به همه این اطلاعات دست پیدا میکنید.
فکر میکنم شان بسیاری از بزرگان ایران این باشد که با نسلهای مختلف ارتباط برقرار کنند و از آن جا که هر کس فرزند زمان خویش است، برای ورود به جهان این بزرگان مقدمه طنز، یک ورودی خوب و دلنشین است.