یادداشت روز؛
بر باد رفتن اهداف آمریکایی و صهیونیستی در منامه
نشست منامه سبب شد تا نقاب تزویر از چهره برخی کشورهای عربی بر داشته شود.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما؛ نشست منامه طی روزهای سهشنبه و چهارشنبه گذشته، با عنوان بخش اقتصادی طرح موسوم به «معامله قرن» و با هدف تأمین منابع مالی این طرح برگزار شد. این نشست که رسانههای غربی، عربی و عبری برای موفقانگاری آن بسیج شدند، بدون تحقق اهداف مشخص شده پایان یافت.
هدف اعلام شده و البته ادعائی، این نشست جذب سرمایه مورد نظر طرح معامله قرن بود، اما هدف اعلامنشده آن گردآوری سران کشورهای عربی در کنار مسئولان رژیم صهیونیستی با هدف بهرهبرداری سیاسی و رسانهای از آن بود. هر دو این گزارهها (جلب سرمایه و بهرهبرداری سیاسی و رسانهای) به فرجام دلخواه جارد کوشنر، مشاور ارشد و داماد دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و سرانجامِ موردنظر او، بهعنوان پدرخوانده معامله قرن، نرسید و بلکه به تعبیر روزنامه گاردین به صورت «نمایشی مضحکِ در خور تمسخر» به کار خود پایان داد.
بسیاری از اصحاب رسانه منتظر خروجی این نشست در قالب بیانیه پایانی بودند اما بهظاهر، بیبرنامگی و بیتدبیری، به حدی بود که پایان ابتری برای آن رقم زد و سبب ناخرسندی و بلکه عصبانیت پدرخوانده این طرح شد. کوشنر در سخنانی که در جلسه پایانی این طرح ایراد کرد به رهبران فلسطینی به علت مشارکت نکردن و بیاعتنائیشان به این نشست، حمله و آنها را متهم کرد که به فکر ملت خود نیستند.
به نظر میرسد با توجه به مشروعیت نداشتن این نشست بهعلت حضور نداشتن طرف و بلکه صاحبان اصلی ماجرا یعنی فلسطینیها در آن، هدف تعریفشده و البته اعلامنشده، آن بر چارچوب خطسیر عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی منطقه استوار بود و در این چارچوب، صهیونیستها با کمک عوامل عرب خود و با توسل به مؤلفههای رسانهای و تبلیغی، برای تبلیغ و ترویج این نشست بهعنوان خاستگاه عادیسازی و طبیعیانگاری روابط کشورهای عربی با تلآویو تلاش کردند.
حضور پر رنگ خبرنگاران و رسانههای صهیونیست در بحرین و جنجالآفرینی آنها در شبکههای اجتماعی و نیز حضور صهیونیستها و در صدر آنها جیسون گرینبلات، نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، در تنها کنیسه بحرین و دعا برای ماندگاری اسرائیل، پرده از این واقعیت برداشت.
بنابراین، هدف اصلی این نشست القای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بود، بهگونهای که این هدف سببساز تحقق اهداف جانبی دیگری نیز شود، اهدافی، چون بایگانی کردن نهایی پرونده فلسطین و آرمان فلسطینیها برای تشکیل کشور مستقل خود، سیطره بر قدس بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، دشمنانگاری ایران و ترسیم آن به عنوان دشمن شماره یک کشورها و ملتهای عربی و تصویرسازی از رژیم صهیونیستی بهعنوان «کشور» پذیرفته شده و بلکه دوست و متحد رژیمهای عربی.
واشنگتن با هماهنگی و تبانی رژیم صهیونیستی تلاش میکند تا برای نیل بههدف غایی که همان عادیسازی روابط و خط بطلان کشیدن بر حقوق حقه فلسطینیها، چون بازگشت به میهنشان است، به لحاظ سیاسی و مالی از رژیمهای مرتجع عربی نهایت بهرهبرداری را داشته باشد؛ بههمین علت، افزون بر جنبه سیاسی و تلاش برای عادی نشان دادن روابط این کشورها با رژیم صهیونیستی، درصدد است هزینه اجرایی کردن این طرح را نیز متوجه این کشورها بکند، کشورهایی، چون عربستان سعودی و امارات که به گفته دونالد ترامپ «برای نقشآفرینی دارای پول هستند».
در این بین، نقشی که آمریکا برای بحرین تعریف کرده است، بیشتر به نقش یک خطشکن شباهت دارد، بهگونهای که ابزار واکنشسنج بهشمار میرود؛ زیرا بحرین به لحاظ سیاسی، بخشی از حاکمیت عربستان سعودی تعریف میشود و فاقد حاکمیت مستقل از عربستان است؛ به همین علت، هر زمان که نقشی برای عربستان طراحی شده باشد، نخست، اجرای آزمایشی آن به بحرین واگذار میشود تا در گام بعدی عربستان نقش تکمله آن را عهدهدار شود. علت برگزاری این نشست در منامه نیز در این چارچوب تفسیرپذیر است، افزون بر این، رژیم حاکم بحرین اکنون با بحران مشروعیت مواجه است و فاقد مقبولیت داخلی است و این نقطه ضعفی است که آمریکا از آن بهرهبرداری میکند. همچنین نباید از نظر دور داشت که رژیم حاکم بحرین هیچگونه تاثیرگذاری بر کشورها و ملتهای منطقه ندارد به همین علت است که نقشهایی، چون نقش سخنگویی برای رژیم صهیونیستی و دفاع از آن را ایفا میکند.
اظهارات خالد بن احمد آل خلیفه، وزیر امور خارجه آن، در گفتگو با رسانههای صهیونیستی، در دفاع تمامقد از رژیم صهیونیستی و توصیف آن بهعنوان یک «کشور که حق موجودیت دارد و دارای میراث تاریخی در منطقه است»، نیز در این چارچوب شایان توجه و اشاره است، همو که با تشبیه نشست منامه به معاهده صلح کمپ دیوید، به صورت تلویحی، بر ضرورت به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی دیگر کشورهای عربی تاکید کرد.
بنابر این، شواهد و نشانههای موجود در این نشست همگی دال بر این است که هدف اصلی عادیسازی با رژیم صهیونیستی و بهرسمیت شناختن آن بود و در این چارچوب، نقش تعیینشده برای بحرین، نقش تبلیغاتچی است، اما درگام بعدی، عربستان و امارات و چه بسا دیگر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس افزون بر تقبل کردن هزینه مالی این طرح، باید وارد عمل شوند و رژیم صهیونیستی را به گفته وزیر امور خارجه بحرین «به عنوان یک واقعیت موجود» به رسمیت بشناسند.
نکته درخور اشاره دیگر، اما آن است که نشست منامه در اهداف اعلامشده و اعلامنشده به سرانجامی نرسید و چه بسا عصبانیت کوشنر نیز گواه بر این مدعاست؛ زیرا بر اساس گمانهزنیهای مبتنی بر واقعیتهای موجود در سرزمینهای فلسطینی و منطقه، پوشش گسترده رسانهای این نشست برآیند عکسی برای طراحان آن از جمله بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی، خواهد داشت که سودای ثبت طولانیترین دوره نخستوزیری را به نام خود در سر میپروراند و مانند ترامپ اقداماتش جنبه تبلیغاتی و رسانهای به خود گرفته است؛ زیرا بر خلاف گمانهزنی صهیونیستها، نشست منامه سبب تقویت همگرایی و همفکری گروههای فلسطینی، به ویژه طیف مقاومت در غزه با طیف سیاسی در کرانه باختری شد و این بیگمان، در آینده در نوع موضعگیری و کنشگریهای گروههای مقاومت علیه رژیم صهیونیستی، نمود خواهد یافت و در نتیجه سبب عصبانیت بیشازپیش صهیونیستها و شهرکنشینها خواهد شد؛ به همین علت نیز آنها نتانیاهو را عامل همگرایی و تقویت فلسطینیها قلمداد خواهند کرد.
بنابراین، این نشست بر خلاف تبلیغات کنونی صهیونیستها، در دراز مدت، هیچ برآیند سیاسی و رسانهای برای رژیم صهیونیستی نخواهد داشت بلکه برآیند آن معطوف به فلسطینیها و تقویت جبهه مقاومت خواهد بود. از این رو، گمان میرود که طی روزهای آینده واشنگتن در مقام تنبیه تشکیلات خودگردان فلسطین برآید و برای برکناری برخی مسئولان آن از جمله محمود عباس، از ریاست تشیکلات خودگردان، به اتهامهای واهی، چون فساد و ناکارآمدی، اقدام کند.
درباره هدف اصلی این نشست یعنی عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی نیز افزون بر اینکه سبب تشدید شکاف و اختلاف موجود بین کشورهای عربی درباره موضوع فلسطین شد، سببساز آگاهی بیشازپیش ملتهای منطقه از رویکردهای رژیمهای عربی و در نتیجه افتادن نقاب از چهره برخی از آنها شد، همانهایی که همواره خود را مدافع فلسطین و حقوق فلسطینیها جلوه میدادند، اما اکنون، فلسطینیها و بهطور کلی ملتهای منطقه به ماهیت اصلی آنها پی بردند. اظهارات صریح مسئولان گروههای مقاومت اسلامی درباره این کشورها و اعتراضهایی که به عملکرد این رژیمها در برخی کشورهای منطقه صورت گرفت، بهخوبی از این واقعیت حکایت میکند.
نویسنده :جلال چراغی- کارشناس سیاسی و رسانهای منطقه