حضرت امام خمینی (ره) ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجری شمسی در شهرستان خمین در خانوادهای اهل علـم و هجرت و جهاد، دیده به جهان گشود
وی دوران کـودکـی و نـوجـوانی را تحت سرپرستی مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیته الـلـه خـوانسـاری بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش که بانـویی شجاع و حقجـو بـود سپری کرد، اما در سـن ۱۵ سالگی از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم شد.
اندکـی پـس از هجرت آیه الله العظمـی حاج شیخ عبد الکریـم حایری یزدی ـ رحـمه الله علیه ـ (نـوروز ۱۳۰۰ هـجـری شمسـی، مـطابق بـا رجب المـرجب ۱۳۴۰ هجـری قمـری) امام خمینی نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حـوزوی را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـی کرد.
روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادی و تربیت و محیط خانـوادگی و شرایط سیـاسی و اجـتماعی طـول دوران زندگی آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از نـوجـوانـی آغـاز و سیـر تکاملی آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحی و عـلمی ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـی و اجتماعی ایـران و جـوامع اسـلامـی از سـوی دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال ۱۳۴۰ و ۴۱ ماجرای انجمـنهای ایالـتی و ولایـتی فرصـتـی پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفای نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسری روحانیت و ملت ایـران در ۱۵ خـرداد سال ۱۳۴۲ با دو ویـژگـی برجستـه یعنی رهـبری واحد امام خمیـنی و اسلامـی بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـای قیام، سرآغـازی شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعدها تحت نام انقلاب اسلامی در جهان شناخـتـه و معرفـی شـد.
در چنینـی شرایطـی روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگنای هجـوم بی وقـفـه دولتهـای وقت و عـمال انگلیسی از یکـسو و دشمـنیهای غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوی دیگر قـرار داشت برای دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیت الـلـه العظمی حاج شیخ عـبدالـکریـم حایری بـه دعـوت علمای وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـی پـس از آن امـام خـمیـنی که با بـهـره گیری از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتی و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طی کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتی فعال داشت.
آیت الله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجستهای بـود کـه مـی تـوانست جانشین مناسبـی برای مـرحوم حایری و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوی شاگردان آیت الـلـه حایری و از جمله امام خـمیـنـی به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـت الـلـه بـروجردی برای هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینـی که با دقـت شـرایط سیاسـی جامعه و وضعیـت حـوزهها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـههای وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانی همچون آیـت الـلـه مـدرس تکـمیل میکرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـی و نجات از شـرایط ذلت باری که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روی کار آمدن رضا خان پدید آمده است، بیداری حوزههای عـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزهها و ارتبـاط معنـوی مـردم بـا روحـانیت مـی بـاشـد.
امام خمینی در تعقیب هدفهای ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکاری آیـت الـلـه مـرتضـی حایـری تهیـه کرد و بـه آیت الـلـه بـروجردی (ره) پیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت.
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـنـهای ایالتی و ولایتی کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـی یافت در ۱۶ مهـر ۱۳۴۱ ه - ش به تصـویب کـابیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادی انتخابات زنان پـوششـی برای مخفی نگـه داشـتـن هـدفـهای دیگر بـود.
حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقیـقا بـه منظور قانـونـی کـردن حضـور عناصر بهایـی در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نیـز اشاره شد پـشتیـبـانی شـاه از رژیـم صهیـونیـستـی در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایـتهای آمـریـکـا از شـاه بـود. نـفـوذ پیـروان مـسـلک استعـمـاری بهـائیت در قـوای سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـی بخشید. امام خمیـنـی به هـمراه عـلمای بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند.
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعی رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزههای علمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجی از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـای امام خمیـنـی به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یکـی از ایـن تلگرافها آمده بـود:
اینجانب مجددا به شما نصیحت میکنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـی گردن نهید و از عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علمای ملت و زعمای مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید و عـمـدا و بـدون مـوجب، مـمـلکت را به خطـر نیـنـدازید و الا علمای اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـودداری نخـواهنـد کـرد.
بدیـن ترتیـب ماجرای انجـمنهای ایـالـتی و ولایـتـی تجربـهای پیروز و گرانقدر برای ملت ایران بـویژه از آن جهـت بـود کـه طی آن ویـژگیـهـای شخصیتـی را شناخـتـنـد که از هر جهـت برای رهـبـری امت اسلام شایسته بـود. با
وجـود شکست شـاه در ماجـرای انجـمـنها، فـشـار آمریکـا بـرای انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه ۱۳۴۱ هجـری شمسی اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد. امام خمینی بار دیگـر مراجع و عـلمـای قـم را بـه نـشـست و چاره جویی دوباره فراخواند.
با پیشنهاد امام خمینی عیـد باسـتانـی نـوروز سـال ۱۳۴۲ در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاه تعـبیـر و هـمـسـویـی شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود. از سـوی دیگـر، شـاه در مـورد آمادگی جامـعـه ایـران بـرای انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما برای وی بسیار گران میآمد.
امام خمیـنی در اجـتماع مردم، بی پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـی جنایات و هـمـپیـمان بـا اسـرائیـل یاد مـی کـرد و مـردم را بـه قیام فرا مـی خـوانـد. او در سـخـنـرانی خـود در روز دوازده فـروردیـن ۱۳۴۲ شدیـدا از سـکـوت عـلمای قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود: امـروز سکـوت هـمـراهی بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد (۱۳ فروردیـن ۴۲) اعلامیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستی یعنی غارتگری منـتـشر ساخت.
راز تاثیر شگـفت پیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبانـش را که تا مرز جانـبازی پیـش مـی رفت بایـد در هـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت رای و صـداقت بـی شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد
«امام خمینی رهبر آزادگان جهان به ملکوت اعلی پیوست»
امام خمینی هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را که مـی بایــست ابـلاغ کنـد، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـرای تحقق هـمان هـدفها بـکار گرفته بـود. اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال ۱۳۶۸ خـود را در آماده ملاقات عزیزی میکرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هیچ قدرتی خـم نشده، و چشـمانش جز برای او گریه نکرده بـود. سرودههای عارفانه اش همه حاکی از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود؛ و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـرای او، و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـرای پیروانـش، فـرا مـی رسید. او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است: با دلی آرام و قلبـی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوی جایگاه ابــدی سفر میکنـم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و رحیـم میخـواهـم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهیها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.
شگفت آنکه امام خمینـی در یکـی از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است:
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم. سالها میگذرد حادثهها میآید.
ساعت ۲۰ / ۲۲ بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال ۱۳۶۸ لحظه وصال بـود. قــلبـی از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احیاء کرده بـود. بــه وسیله دوربین مخفـی که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهای بیماری و جریان عمل و لحظه لقای حق ضبط شده است. وقتی که گوشه هایـی از حالات معنوی و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایی در دلها بر افکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست. لبها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.
در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی درسن ۸۷ سالگی تحمل کرده بود و در حالی که چندیـن سرم به دستهای مبارکـش وصل بـود نافله شب میخـواند و قـرآن تلاوت مـی کرد. در ساعات آخر، طمئنینه و آرامشی ملکـوتـی داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـی کـرد و بـا چنیـن حــالتی بـود که روحـش به ملکـوت اعلی پرواز کرد. وقتی که خبر رحلت امــام منتشر شـد، گـویـی زلزلهای عظیـم رخ داده است، بغضها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـونهایـی کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـی آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد. هیچ قلـم و بیـانـی قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.
مـردم ایـران و مسلمانان انقلابی، حق داشتـند اینـچنیـن ضجه کـنند و صحنههایی پدید آورند که در تاریخ نمونهای بـدیـن حجم و عظـمت برای آن سراغ نداریـم. آنان کسـی را از دست داده بـودند کـه عـزت پـایمال شـده شان را بـازگـردانده بود، دست شاهان ستمگر ودستهای غارتگران آمریکایی و غربـی را از سرزمینشان کـوتاه کرده بود، اسلام را احیاء کـرده بــود، مسلمیـن را عــزت بـخـشیـده بـــود، جمهـوری اسلامـی را بـر پـا کـرده بـود، رو در روی همـه قـدرتهای جهـنمـی و شیـطانـی دنیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازی و طـرح کـودتا و آشـوب و فتنه داخلـی و خارجـی مقاومت کرده بود و ۸ سـال دفـاعی را فـرمانـدهـی کرده بـود که در جبهه مقابلـش دشمنـی قـرار داشت که آشکارا از سـوی هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـی شـد. مردم، رهبر محبـوب و مرجع دینـی خـود و منادی اسلام راستیـن را از دست داده بـودند.
شایـد کسانـی که قـادر به درک و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد، اگـر حالات مردم را در فیـلمهای مـراسـم تودیع و تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر امام خمینـی مشاهده کنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن را که در مقابل سنگینـی ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از کار ایستـاده بـود، بشنـوند و پیکرهایی که یکـی پـس از دیـگری از شـدت تـاثـر بیهوش شـده، بر روی دسـتها در امـواج جمعیت به سـوی درمانگاهها روانه میشـدند، در فیلمها و عکسها ببیننـد، در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند.
امـا آنـانکه عشـق را مـی شنـاسنـد و تجـربـه کـرده انـد، مشکلـی نـخواهند داشت. حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینی بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایی در سالگرد رحلتـش انتخاب کرده بـودند که:
عشق به خمینـی عشق به همه خوبیهاست.
روز چهاردهم ۱۳۶۸، مجلس خبرگان رهـبـر تشکیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینی تـوسـط حضرت آیت الله خامنهای که دو ساعت و نیـم طـول کشید، بحث و تبـادل نظر برای تعییـن جانشینـی امام خمینـی و رهبر انقلاب اسلامـی آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـه الله خامنهای (رئیـس جمهور وقت) که خود از شـاگـردان امـام خمینـی ـ سلام الله علیه ـ و از چهرههای درخشـان انقلاب اسلامـی و از یـاوران قیـام ۱۵ خـرداد بـودند و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازی کرده بودند، به اتفاق آرا برای ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شدند.
سالها بـود که غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشـور که از شکست دادن امـام مایـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ آرمان امـام را میدادند.
اما هـوشمندی ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهای ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلکه در واقع عصر امام خمینـی در پهـنهای وسیعـتر از گـذشـته آغاز شد. مگر اندیشه و خـوبی و معنویت و حقیقت میمیرد؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد میلیونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانی که از شهرها و روستاها آمـده بـودند، در محل مصلای بـزرگ تهـران اجتماع کردنـد تـا بـرای آخـریـن بـار با پیکر مطهر مـردی که بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و کرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار کرده و در دنیا نهـضتـی از خـدا خواهی و باز گشت به فطرت انسانی آغاز کرده بود، وداع کنند.
هیچ اثری از تشریـفات بـی روح مـرسـوم در مراسـم رسمی نبـود. همه چیز، بسیجی و مردمی وعاشقانه بـود. پیـکر پاک و سبز پوش امـام بـر بـالای بـلنـدی و در حلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینی میدرخشید. هر کس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه میکرد و اشک مـی ریخت. سـرتاسـر اتـوبان و راههای منتهی به مصلـی مملـو از جمیعت سیاهپوش بود.
پـرچمهای عزا بـر در و دیـوار شهر آویخته و آوای قرآن از تمام مساجد و مراکـز و ادارات و مـنازل به گـوش مـی رسیـد. شـب کـه فـرا رسیـد هزاران شمع به یاد مشعلـی که امـام افـروخـته است، در بیابـان مصلـی و تپه هـای اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده هـای داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلندای نـورانـی دوخته شـده بود.
فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمی مـی کـردنـد و بــر سـر و سینه مـی زدنـد فـضا را عـاشـورایـی کرده بـود.
بـاور اینـکـه دیـگر صدای دلنشیـن امام خمینـی را در حسینیه جماران نخـواهند شنید، طاقتـها را بـرده بـود. مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رساندند. در نخستین ساعت بامداد شانزده خــرداد، میـلـونهـا تـن به امامت آیت الله العظمـی گلپایگانی (ره) با چشمانی اشکبار برپیکر امام نماز گذاردند.
این گزارش به نقل از رادیو فرهنگ حاکی است؛ انبـوهی جمعیت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینی به کشـور در ۱۲ بهمـن ۱۳۵۷ و تـکـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیکر امام، از شگفـتیهای تـاریخ اسـت. خـبرگـزاریهای رسمـی جهـانـی جمعیت استقبال کننده را در سال ۱۳۵۷ تا ۶ میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا ۹ میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالی بـود که طی دوران ۱۱ سـاله حکومت امام خمینی بـواسطه اتحـاد کشـورها غربـی و شرقی در دشمنی با انـقلاب و تحمیل جنگ ۸ ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان، مردم ایـران سخـتیها و مشکلات فـراوانـی را تحـمـل کرده و عزیزان بی شماری را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـی بـایـست به ـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز چنیـن نشـد. نسل پرورش یـافـته در مکتب الـهی امام خمینی به ایـن فرمـوده امام ایـمان کامـل داشـت که:در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداکاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگی مقصـود و ارزشمندی وعلـو رتـبـه آن است، پـس از آنـکه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نیافت، طـی اطلاعیههای مـکرر از رادیـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند، مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد. برای مسئولیـن تـردیـدی نـبـود که هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقهمندان دیگر امـام کـه از شهـرهای دور راهـی تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع کننـده افـزوده خـواهـد شـد، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـه دشـواری انـجـام شـد کـه گـوشـه هـایـی از این مـراسـم بـوسیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـی نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـداری و نهضتـی دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا کـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر.