دونالد ترامپ رییس جمهور جنجالی امریکا ، دور تازه ای از اتهامات ستیزه جویانه را از روزهای نخستین راهیابی به کاخ سفید بر ضد ایران کلید زد. رمزگشایی از اینکه چرا رهبران امریکا اغلب به ستیزه جویی گفتاری با ایران میپردازند ، کار دشواری نیست.
جیمی کارتر رییس جمهوری پیشین آمریکا سال ها پیش گفته بود : هر کس که در آمریکا نامزد رسیدن به مقامی باشد از اعضاء کنگره و سنا گرفته تا فرمانداران ایالات و حتی رییس جمهور نمیتواند چیزی را که برخلاف خواست اسرائیل است ،تایید کند.
سیاستمداران آمریکایی برای جامه عمل پوشاندن به این اصل معمولا به دو شیوه متوسل میشوند، یا به صورت مستقیم از سیاستهای اسراییل حمایت میکنند یا به لفاظی تند بر ضد دشمنان اسراییل روی میآورند.
ترامپ با انتقال سفارت از تل آویو به قدس و ضمیمه قلمداد کردن منطقه سوری جولان به اسراییل به اصل نخست سرسپردگی به صهیونیست های اشغالگر گردن نهاد. قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی و تلاش برای افزایش تحریم های اقتصادی بر ضد ایران هم در قالب پایبندی به اصل دوم است.
جرالد کوشنر داماد جویای نام ترامپ که یهودی زاده ای با گرایش صهیونیستی است و جان بولتون مشاور امنیت ملی که به سبب نزدیکی به گروهک تروریستی منافقین به سندرم ضد ایرانی مبتلاست در تند کردن لفاظی ها و چینش واژگان توئیت های رییس جمهورترامپ از جایگاه کانونی برخوردارند.
کوشنر و بولتون گرچه بصورت روزمره در گوش ترامپ نجوا می کنند اما بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی ، بن سلمان سعودی و بن زاید اماراتی هم سه ضلع دیگر مربع وسوسه برانگیز ضد ایرانی ترامپ اند. ولیعهدهای تازه به دوران رسیده گمان می کنند فقط با پاشیدن دلارهای نفتی می توان هندسه نوین قدرت را بدون در نظر گرفتن تاریخ ، جغرافیا و افکار عمومی بنا کرد.
هیات حاکمه امریکا گرچه در مواجهه با بحران ها، نخستین گزینه ای که به ذهنشان می رسد قوه قهریه است اما تجربه نشان می دهد که پنتاگون در دو صورت گزینه نظامی را روی میز می گذارد، نخست آنکه کشور هدف فاقد حکومت مرکزی مقتدر باشد و حالت دوم هم اینکه پیشتر خلع سلاح شده باشد.
تحریم اقتصادی ، انزوای سیاسی ، اختلاف افکنی داخلی ، شورش های اجتماعی ، کودتای فرهنگی و ... از دیگر گزینه هایی است که ایالات متحده برای فروپاشی حکمرانی رقبا یا دشمنان مد نظر قرار می دهد. حال انکه تحولات در غرب اسیا طی چهار دهه گذشته دچار یک پوست اندازی راهبردی شده است که در برابر تکانه های ناشی از این شگردها براحتی تسلیم نمی شود.
پرونده های غرب آسیا بسان ظروف مرتبطه چنان درهم تنیده است که چاره اندیشی برای یکی از پرونده های اصلی بدون در نظر گرفتن دیگری ممکن نیست. غرب آسیا جایی است که محور مقاومت افزون بر سه دهه در برابر شرارت پیشگان جناح غربی ، عربی و عبری به پیروزی های خیره کننده دست یافته است.
نبرد نامتقارن مقاومت ، زمان آتش افروزی نظام سلطه را از 33روزه در لبنان و 22روزه در غزه به کمتر از 48 ساعت رسانده است. این نقطه عطفی در معادلات منطقه ای است که پیامدهایی فراتر از تصور داشته است. برخی تحلیلگران در این چارچوب بر این باورند که شلیک موشک های مقاومت از غزه به عمق سرزمین های اشغالی سبب چالش امنیتی برای بی بی و صدمه دیدن چند نفتکش در الفجیره امارات و آتش گرفتن ایستگاه های انتقال نفت آرامکو در سعودی نیز موجب تغییر دستگاه محاسباتی دو بن ( سلمان و زاید ) شده است. موضوعی که بویژه آمران و عاملان قتل عام مردم مظلوم یمن را در استمرار تجاوزگری به تجدید نظر در رفتار وا خواهد داشت.
به هر روی مقاومت اسلامی با بهره گیری از نبرد نامتقارن به بازدارندگی راهبردی دست یافته است که بی تردید در کارزار اراده ها پیروز میدان خواهد شد ولو آنکه مربع شرارت پیشه غربی ، عربی ، عبری نخواهد.
دکتر حسن عابدینی
نویسنده و تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل