به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صدا و سیما؛ حوالی ساعت 19 از در شماره 25 مصلی وارد شدیم. از دور دو خانواده با سبدی در دست فرزندانشان پیش می آمدند. دو برادر به اتفاق همسر و فرزندانشان در نخستین ساعاتی که درِ نمایشگاه بین المللی قرآن کریم به روی مردم باز شده بود به این ضیافت قرآنی آمده بودند.
برادر کوچکتر می گفت: حیف است شب های ماه مبارک رمضان را دور هم نباشیم و از نیکی و نیک سیرتی نگوییم. جلوتر که آمدم چشمم به یک چادر کوچک خورد. یک نوجوان و دو خردسال که با هم بازی می کردند. پسر بزرگتر گفت: مادرانمان برای بازدید از غرفه عفاف و حجاب به داخل نمایشگاه رفته اند و من به عنوان پسر خاله بزرگ دو قلوهای خاله ام موظف شدم با آنها بازی کنم. دیدن کتاب هایی با موضوع زندگی پیامبران در کنار چادر کوچکشان نشان می داد خودشان هم در نمایشگاه گشتی زده و کتاب های مورد علاقه شان را خریده بودند و حالا نوبت به خرید مادران و بازی آنها رسیده بود.
کمی آن طرف تر و حوالی درِ اصلی نمایشگاه جمعیت بیشتر بود. جمعی با دوستان و عده ای با خانواده آمده بودند. از آنجایی که کودک و نوجوان و محصولات فرهنگی با موضوع آنها همواره برایم دغدغه بوده و هست با یکی از دوستانی که در بخش کودک و نوجوان غرفه دار است همراه شدم و به داخل نمایشگاه قرآن رفتم.
اگر چه برخی از غرفه ها آماده نبود و یا کتابهای بعضی از غرفه ها سر جای خود قرار داده نشده بود اما مردم با علاقه پا به نمایشگاه گذاشته بودند. غرفه ای در برگیرنده خطاطی و هنرهای تجسمی بیش از 200 هنرمند بود و غرفه ای کتاب هایی با مضامین دفاع مقدس با ارزش افزوده زیاد داشت.
از میان غرفه ها گذشتیم و به بخش کودک و نوجوان رسیدیم. آقایی با دوقلو ها و پسر 4 یا 5 ساله اش آمده بود و به دسته کالسکه دو قلوهایش پاکت کتاب هایی را که خریده بود آویزان کرده بود، می گفت: برای خواباندن این بچه ها دو ساعتی درگیر هستم و چه چیز بهتر از قصه های قرآنی. این بچه ها باید از همین کودکی با فرهنگ قرآنی آشنا شوند.
بانویی که با دو فرزندش به نمایشگاه آمده بود می گفت: این خاصیت قرآن است که با تلاوتش نشاط معنوی سراسر وجود انسان را می گیرد. نمایشگاه قران هم از همین حال و هوا بهره برده و حسی وصف نشدنی به انسان می دهد.
بانویی که در حال ورق زدن یک قرآن جیبی بود و همراه با خواهرش آمده بود می گفت: قرآن برای من تداعی کننده اتفاقات و خاطرات خوب است. من همواره علاقه خاصی به سوره نور داشتم و با این سوره خاطرات شیرینی در ذهنم ثبت شده است.
کمی جلو تر رفتم. خانواده های زیادی به نمایشگاه آمده بودند. از ماه مبارک رمضان و آنچه بیش از همه در این ماه می چسبد گفتیم و شنیدیم.
یکی گفت: در ماه مبارک رمضان که ماه برکت است قرآن خواندن بیش از همه آدم را سر حال می آورد. من و خانواده ام با خودمان عهد بستیم هر شب جزئی از قرآن را ختم کنیم.
فرد دیگری گفت: من هم تصمیم گرفته ام در ایام ماه مبارک رمضان هر شب حداقل یک صفحه قرآن با معنی بخوانم.
کم کم به اذان مغرب نزدیک می شدیم و حاضران تلاش می کردند به انتخاب و خرید خود پایان دهند و خود را به نمازخانه مصلی برسانند. عده ای هم تصمیم گرفته بودند افطار مهمان مصلی باشند؛ بایک افطاری ساده.
پس از پایان نماز مغرب و عشا، محوطه بیرونی مصلی دیدنی بود. هر گوشه ای سفره ای پهن شده بود یا حتی برخی سنگ فرش مصلی را محلی برای چیدن نان، پنیر، خرما و چایی خود کرده بودند.
6 بانو که دور هم نشسته بودند می گفتند ما یک جمع قرآنی هستیم. قبل از افطار به اینجا می آییم. روزه مان را اینجا باز می کنیم و بعد به دیدن سایر غرفه های نمایشگاه می رویم.
اعضای دو خانواده هم که روزه شان را با افطار ساده باز کرده بودند می گفتند، رمضان فرصتی است برای همدلی و از خدا و قران گفتن و چه محلی بهتر از اینجا که عطر قرآن دارد و حال و هوای رمضان.
پدری که مویی سپید کرده بود می گفت: ای کاش مردم همه جا مثل روزه داران مصلی بودند. احترام نگذاشتن به ماه مهمانی خدا با روزه خواری علنی قدری آزرده خاطرم می کند. ای کاش همه این مسأله را رعایت می کردند.
و در نهایت من و یکی از دوستانم مهمان یک سفره ساده و صمیمی شدیم که نان پنیر و خیار و گوجه پوست کنده شان طعم مهربانی می داد. مادر آن خانواده به ما گفت: بیایید عهدی ببندیم که با هر افطار یک خصلت بدمان را کنار بگذاریم. آنگاه با پایان ماه مبارک رمضان حس تازگی و زندگی به ما دست می دهد.
پس از افطار چراغ نمایشگاه قرآن همچنان روشن بود و مردم رفت و آمد می کردند. افرادی که در پی کشف معنای زندگی از میان آیات قرآن کریم هستند.