خجسته باد بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان به زیر سقف خانه نرگس طلوع می کند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز مازندران، دوازدهمین امام ، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان - عجل الله تعالى فرجه - در 15 شعبان سال 255 هجرى در شهر سامرا دیده به جهان گشودند . ايشان همنام پیامبر آخرالزمان حضرت محمد مصطفی (ص) و هم كنیه آن حضرت (ابوالقاسم) می باشند.
از جمله القاب آن حضرت : حجت ، قائم ، خلف صالح ، صاحب الزمان ، بقیة الله است و مشهورترین آنها «مهدى» مى باشد.
پدرشان، پیشواى یازدهم حضرت امام حسن عسكرى - علیه السلام - و مادرشان ، بانوى گرامى نرجس است كه بنام ریحانه ، سوسن و صقیل نیز از او یاد شده است. میزان فضیلت و معنویت نرجس خاتون تا آن حد والا بود كه حكیمه خواهر گرامی امام هادى - علیه السلام - كه خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود ، او را سرآمد و سرور خاندان خویش ، و خود را خدمتگذار ايشان مى نامید.
حضرت مهدى عليه السلام دو دوره غیبت داشتند: یكى كوتاه مدّت (غیبت صغرى) و دیگرى دراز مدّت (غیبت كبرى). اولى از هنگام تولد تا پایان دوران نیابت خاصّه ادامه داشته و دومى ، با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد كشید.
تولد حضرت مهدى (ع) از دیدگاه علماى اهل سنت
اعتقاد به موضوع مهدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلكه بر اساس روایات فراوانى كه از پیامبر اكرم (ص) رسیده، علماى اهل سنت نیز این موضوع را قبول دارند.
از آنجا كه حكومت ستمگر عباسى ، به منظور دستابى به فرزند آن حضرت و كشتن او ، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود ، تولد حضرت مهدى - علیه السلام - بر اساس طرح دقیق و منظمى كه پیشاپیش، از سوى امام در این مورد ریخته شده بود ، كاملاً به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شیعیان) صورت گرفت.
مستندترین گزارش در این زمینه ، از طرف «حكیمه» عمه حضرت عسكرى - علیه السلام - رسیده كه از نزدیك شاهد تولد حضرت مهدى - علیه السلام - بوده است. اما باید توجه داشت كه این پنهان كارى به آن معنا نیست كه بعدها یعنى در مدت 5 - 6 سال آغاز عمر ايشان ، كه امام یازدهم در حال حیات بودند ، كسى آن بزرگوار را ندیده باشد، بلكه افراد خاصى از شیعیان در فرصت هاى مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل مى شدند تا به تولد و وجود وى یقین حاصل كنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش كرده اند، ولى شاید مهمترین آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام عسكرى - علیه السلام - با آن حضرت باشد كه تفصیل آن بدین قرار بوده است:
حسن بن ایوب بن نوح مى گوید: ما براى پرسش درباره امام بعدى ، به محضر امام عسكرى - علیه السلام – رفتیم . در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند.عثمان بن سعید (یكى از وكلاى بعدى امام زمان) بپاخاست و عرض كرد: مى خواهم از موضوعى سؤال كنم كه درباره آن از من داناتريد .
امام فرمودند : بنشین . عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمودند : هیچ كس از مجلس بیرون نرود . كسى بیرون نرفت و مدتى گذشت . در این هنگام ، امام ، عثمان را صدا كرد. او بپا خاست. حضرت فرمودند: مى خواهید به شما بگویم كه براى چه به اینجا آمده اید؟ همه گفتند: بفرمایید. فرمودند : براى این به اینجا آمده اید كه از حجت و امام پس از من بپرسید. گفتند : بلى. در این هنگام پسرى نورانى كه شبیه ترین مردم به امام عسكرى - علیه السلام – بود ، وارد مجلس شد . حضرت با اشاره به او فرمودند :«این ، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است. فرمان او را اطاعت كنید و پس از من اختلاف نكنید كه در این صورت هلاك مى شوید و دین تان تباه مى گردد...».
علل سیاسى - اجتماعى غیبت
شكى نیست كه رهبرى پیشوایان الهى به منظور هدایت مردم به سر منزل كمال مطلوب است و این امر در صورتى میسر است كه آنها آمادگى بهره بردارى از این هدایت الهى را داشته باشند. اگر چنین زمینه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، حضور پیشوایان آسمانى در بین مردم ثمرى نخواهد داشت.
متأسفانه فشارها و تضییقاتى كه به ویژه از زمان امام جواد- علیه السلام- به بعد بر امامان وارد شد، و محدودیت هاى فوق العاده اى كه برقرار گردید - به طورى كه فعالیت هاى امام یازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانید - نشان داد كه زمینه مساعد جهت بهره مندى از هدایت ها و راهبری هاى امامان در جامعه (درحدّ نصاب لازم) وجود ندارد. ازین رو حكمت الهى اقتضا كرد كه پیشواى دوازدهم ، به تفصیلى كه خواهیم گفت ، غیبت اختیار كنند تا موقعى كه آمادگى لازم در جامعه به وجود آید.
البته همه اسرار غیبت بر ما روشن نیست ولى شاید نكته اى كه گفتیم رمز اساسى غیبت باشد. در روایات ما ، در زمینه علل و اسباب غیبت ، روى سه موضوع تكیه شده است :
الف - آزمایش مردم
چنانكه مى دانیم یكى از سنت هاى ثابت الهى، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاكان است. صحنه زندگى همواره صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه در پرتو ایمان و صبر و تسلیم خویش در پیروى از اوامر خداوند تربیت یافته و به كمال برسند و استعدادهاى نهفته آنان شكوفا گردد.
در اثر غیبت حضرت مهدى، مردم آزمایش مى شوند: گروهى كه ایمان استوارى ندارند، باطنشان ظاهر مى شود و دستخوش شك و تردید مى گردند و كسانى كه ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگى در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر مى گردند و به درجات بلندى از اجرا و پاداش الهى نائل مى گردند.
امام موسى بن جعفر - علیه السلام - فرمود: هنگامى كه پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا كسى شما را از دین خارج كند. او ناگزیر غیبتى خواهد داشت، به طورى كه گروهى از مؤمنان از عقیده خویش بر مى گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش مى كند...
از سخنان پیشوایان اسلام بر مى آید كه آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدى، از سخت ترین آزمایش هاى الهى است و این سختى از دو جهت است:
1 - از جهت اصل غیبت ، كه چون بسیار طولانى مى شود بسیارى از مردم دستخوش شك و تردید مى گردند. برخى در اصل تولد و برخى دیگر در دوام عمر آن حضرت شك مى كنند و جز افراد آزموده و مخلص و داراى شناخت عمیق، كسى بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقى نمى ماند. پیامبر اسلام ضمن حدیث مفصلى مى فرماید: مهدى از دیده شیعیان و پیروانش غایب مىشود و جز كسانى كه خداوند دلهاى آنان را جهت ایمان، شایسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمى مانند.
2 - از نظر سختی ها و فشارها و پیشامدهاى ناگوار كه در دوران غیبت رخ مى دهد و مردم را دگرگون مى سازد، به طورى كه حفظ ایمان و استقامت در دین، كارى سخت دشوار مى گردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرار مى گیرد.
ب - حفظ جان امام
خداوند ، به وسیله غیبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ كرده است، زیرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگى در میان مردم ظاهر مى شد، او را مى كشتند (چنانكه تفصیل آن را نوشتیم). بر این اساس اگر پیش از موعد مناسب نیز ظاهر شود، باز جان او به خطر مى افتد و به انجام مأموریت الهى و اهداف بلند اصلاحى خود موفق نمى گردد.
«زراره»، یكى از یاران امام صادق - علیه السلام - مى گوید: امام صادق - علیه السلام - فرمود: امام منتظر، پیش از قیام خویش مدّتى از چشم ها غایت خواهد شد. عرض كردم: چرا ؟ فرمود : بر جان خویش بیمناك خواهد بود .
ج - آزادى از یوغ بیعت با طاغوت هاى زمان
پیشواى دوازدهم ، هیچ رژیمى را، حتى از روى تقیه ، به رسمیت نشناخته و نمى شناسد. او مأمور به تقیه از هیچ حاكم و سلطانى نیست و تحت حكومت و سلطنت هیچ ستمگرى در نیامده و در نخواهد آمد ، چرا كه مطابق وظیفه خود عمل مى كند و دین خدا را به طور كامل و بى هیچ پرده پوشى و بیم و ملاحظه اى اجرا مىكند. بنابراین جاى هیچ عهد و میثاق و بیعت با كسى و مراعات و ملاحظه نسبت به دیگران باقى نمى ماند.
حسن بن فضّال مى گوید: امام هشتم فرمود: گویى شیعیانم را مى بینم كه هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسكرى) در جستجوى امام خود ، همه جا را مى گردند اما او را نمى یابند.
عرض كردم : چرا غایب مى شود ؟ فرمودند : براى اینكه وقتى با شمشیر قیام مى كند، بیعت كسى در گردن وى نباشد.
غیبت صغرى و كبرى
چنانكه گفتیم، غیبت امام مهدى به دو دوره تقسیم مى شود:غیبت صغرى وغیبت كبرى.
غیبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام یازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرین نایب خاص امام) یعنى حدود 69 سال بود. در دوران غیبت صغرى، ارتباط شیعیان با امام به كلى قطع نبود و آنان، به گونه اى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.
توضیح آنكه: در طول این مدّت، افراد مشخصى (كه ذكرشان خواهد آمد) به عنوان «نایب خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان مى توانستند به وسیله آنان مسائل و مشكلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتى گاه به دیدار امام نائل شوند. ازینرو مى توان گفت در این مدّت، امام، هم غایب بود و هم نبود.
این دوره را مى توان دوران آماده سازى شیعیان براى غیبت كبرى دانست كه طى آن، ارتباط شیعیان با امام، حتى در همین حد نیز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنى فقهاى واجد شرائط و آشنایان به احكام اسلام، رجوع كنند.
اگر غیبت كبرى یكباره و ناگهان رخ مى داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهن ها آماده پذیرش آن نباشد. اما گذشته از زمینه سازی هاى مدبرانه امامان پیشین، در طول غیبت صغرى، بتدریج ذهن ها آماده شد و بعد، مرحله غیبت كامل آغاز گردید. همچنین امكان ارتباط نایبان خاص با امام در دوران غیبت صغرى، و نیز شرفیابى برخى از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسئله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت كرد.
با سپرى شدن دوره غیبت صغرى، غیبت كبرى و دراز مدّت امام آغاز گردید كه تاكنون نیز ادامه دارد و پس از این نیز تا زمانى كه خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.
غیبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پیش از تولد او توسط امامان قبلى، پیشگویى شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان، حفظ و نقل و در كتاب هاى حدیث ضبط شده است كه به عنوان نمونه به نقل چند حدیث در این زمینه اكتفا مى كنیم:
1 - امیر مؤمنان - علیه السلام - فرمود:
(امام) غایب ما، دو غیبت خواهد داشت كه یكى طولانى تر از دیگرى خواهد بود. در دوران غیبت او، تنها كسانى در اعتقاد به امامتش پایدار مى مانند كه داراى یقینى استوار و معرفتى كامل باشند.
2 - ابوبصیر مى گوید، به امام صادق - علیه السلام - عرض كردم:
امام باقر مى فرمود: قائم آل محمد (ص) دو غیبت خواهد داشت كه یكى طولانى تر از دیگرى خواهد بود.
امام صادق - علیه السلام - فرمود: بلى، چنین است...
3 - حضرت صادق - علیه السلام - فرمود:
امام قائم دو غیبت خواهد داشت: یكى كوتاه مدّت و دیگرى دراز مدّت...
سیر تاریخ، صحت این پیشگویی ها را تأیید كرد و همچنانكه پیشوایان قبلى فرموده بودند، غیبت هاى دو گانه امام عینیت یافت.
نواب خاص
نایبان خاص حضرت مهدى در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند كه نوّاب اربعه نامیده شدهاند. اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از :
1 - ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى
2 - ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمرى
3 - ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى
4 - ابو الحسن على بن محمد سَمَرى.
البته امام زمان - علیه السلام - وكلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربایجان، نیشابور و... داشت كه یا به وسیله این چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى رساندند واز سوى امام در مورد آنان «توقیع» هایى صادر مى شده است و یا - آن گونه كه بعضى از محققان احتمال داده اند - سفارت و وكالت این چهار نفر، وكالتى عامّ و مطلق بوده ولى دیگران در موارد خاصى وكالت و نیابت داشته اند مانند: محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن الیسع ، محمد بن ابراهیم بن مهزیار، حاجز بن یزید، محمد بن صالح ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد و جنائى .
- ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى
عثمان بن سعید از قبیله بنى اسد بود و به مناسبت سكونت در شهر سامرّأ، عسكرى نیز نامیده مى شد. در محافل شیعه از او به نام سمّان(روغن فروش) یاد مى شد، زیرا به منظور استتار فعالیت هاى سیاسى، روغن فروشى مى كرد و اموال متعلق به امام را، كه شیعیان به وى تحویل مى دادند، در ظرف هاى روغن قرار داده به محضر امام عسكرى مى رساند. او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. گفتنى است كه عثمان بن سعید قبلاً نیز از وكلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسكرى - علیهما السلام - بوده است.
احمد بن اسحاق كه خود از بزرگان شیعه مى باشد، مىگوید: روزى به محضر امام هادى رسیدم و عرض كردم: من گاهى غایب و گاهى (در اینجا) حاضر و وقتى هم كه حاضرم همیشه نمى توانم به حضر شما برسم. سخن چه كسى را بپذیرم و از چه كسى فرمان ببرم؟
امام فرمود: «این ابو عَمرو(عثمان بن سعید عَمرى)، فردى امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من مى گوید و آنچه به شما برساند، از طرف من مى رساند».
پس از رحلت امام عسكرى، مراسم تغسیل و تكفین و خاكسپارى آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعدى انجام داد. نیز همو بود كه روزى در حضور جمعى از شیعیان به فرمان امام عسكرى - علیه السلام - و به نمایندگى از طرف آن حضرت، اموالى را كه گروهى از شیعیان یمن اورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اینكه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید كه عثمان بن سعید وكیل من است، و پسرش محمد نیز، وكیل پسرم مهدى خواهد بود. همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدى كه شرح آن در اوائل این بخش گذشت - حضرت خطاب به حاضران فرمود:
آنچه عثمان (بن سعید) مى گوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست. تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخى احتمال دادهاند او بین سالهاى 260 - 267 در گذشته باشد و برخى دیگر فوت او را در سال 280 دانسته اند.
- محمد بن عثمان بن سعید عَمرى
محمد بن عثمان نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد قبول و احترام شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام عسكرى - علیه السلام - بود، چنانكه حضرت در پاسخ سؤال احمد بن اسحاق كه به چه كسى مراجعه كند؟ فرمود:عَمرى (عثمان بن سعید)، و پسرش، هر دو، امین و مورد اعتماد هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من مى رسانند، و آنچه به تو بگویند از طرف من مى گویند. سخنان آنان را بشنو از آنان پیروى كن، زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین من هستند.
پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غایب توقیعى مبنى بر تسلیت وفات او و اعلام نیابت فرزندش «محمد» صادر شد.«عبد الله بن جعفر حِمیرى» مى گوید: وقتى كه عثمان بن سعید در گذشت، نامهاى با هما خطى كه قبلاً امام با آن با ما مكاتبه مى كرد، براى ما آمد كه در آن ابو جعفر(محمد بن عثمان بن سعید) به جاى پدر منصوب شده بود.
همچنین اما، ضمن توقیعى در پاسخ سؤالات اسحاق بن یعقوب، چنین نوشت: خداوند از عثمان بن سعید و پدرش، كه قبلاً مى زیست، راضى و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است. ابو جعفر تألیفاتى در فقه داشته است كه پس از وفاتش، به دست حسین بن روح، سومین نایب امام (و یا به دست ابو الحسن سمرى، نایب چهارم) رسیده است.
محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهده دار سفارت و وكالت امام زمان بود و در طول این مدّت، وكلاى محلّى و منطقه اى را سازماندهى و بر فعالیتشان نظارت مى كرد و به اداره امور شیعیان اشتغال داشت. توقیع هاى متعددى از ناحیه امام صادر، و توسط او به دیگران رسید. او سرانجام در سال 304 یا 305 درگذشت.
او پیش از مرگ، از تاریخ وفات خود خبر داد، و دقیقاً در همان تاریخى كه گفته بود، در گذشت.
- ابو القاسم حسین بن روح نوبختى
در روزهاى آخر عمر ابو جعفر، گروهى از بزرگان شیعه نزد او رفتند. او گفت: چنانچه از دنیا رفتم، به امر امام، جانشین من و نایب امام «ابو القاسم حسین بن روح نوبختى» خواهد بود. به او مراجعه كنید و در كارهایتان به او اعتماد نمایید.
حسین بن روح، از دستیاران نزدیك نایب دوم بود و عَمرى از مدتها پیش، براى تثبیت امر نیابت او زمینه سازى مى كرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع مىداد و او، رابط بین عثمان بن سعید و شیعیان بود.
حسین بن روح، كتابى در فقه شیعه به نام «التأدیب» تألیف كرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاى قم فرستاد. آنان پس از بررسى، در پاسخ نوشتند، جز در یك مسئله، همگى مطابق فتاواى فقهاى شیعه است. بعضى از معاصرین او، عقل و هوش و درایت وى را تحسین كرده و مى گفتند: به تصدیق موافق و مخالف، حسین بن روح از عاقلترین مردم روزگار است. نوبختى در دوران حكومت «مقتدر»، خلیفه عباسى، به خدت پنج سال به زندان افتاد و در سال 317 آزاد شد. و سرانجام، بعد از بیست و یك سال فعالیت و سفارت، در سال 326 چشم از جهان فرو بست.
- ابو الحسن على بن محمد سَمَرى
به فرمان امام عصر(عج) وبا وصیت و معرفى نوبختى، پس از حسین بن روح، على بن محمد سمرى منصب نیابت خاص و اداره امور شیعیان را عهده دار شد. سمرى از اصحاب و یاران امام عسكرى - علیه السلام - بوده است. او تا سال 329 كه دیده از جهان فرو بست، مسئولیت نیابت و وكالت خاص را به عهده داشت. چند روز پیش از وفات او توقیعى از ناحیه امام به این مضمون خطاب به وى صادر شد:
اى على بن محمد سمرى! خداوند در سوگ فقدان تو پاداشى بزرگ به برادرانت عطا كند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهى رفت. كارهایت را مرتب كن و هیچ كس را به جانشینى خویش مگمار. دوران غیبت كامل فرا رسیده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم كرد و ظهور من پس از گذشت مدتى طولانى و قساوت دلها و پر شدن زمین ازستم خواهد بود. افرادى نزد شیعیان من مدّعى مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نایب خاص) خواهند شد. آگاه باشید كه هر كس پیش از خروج «سفیانى» و«صیحه آسمانى» چنین ادعایى بكند دروغگو و افترا زننده است و هیچ حركت و نیرویى جز به خداوند عظیم نیست.
در ششمین روز پس از صدور توقیع، ابو الحسن سمرى از دنیا رفت. پیش از مرگش از وى پرسیدند: نایب بعد از تو كیست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم كسى را معرفى كنم. با درگذشت ابو الحسن سمرى دوره جدیدى در تاریخ شیعه آغاز شد كه به دوران غیبت كبرى معروف است.
وظایف و فعالیت هاى اساسى نوّاب خاص
انتخاب نواب خاص از سوى امام دوازدهم، در واقع ادامه و توسعه فعالیت شبكه ارتباطى «وكالت» بود كه گفتیم از زمان پیشواى نهم به صورت فعّال در آمده، و در زمان امام هادى و امام عسكرى - علیهما السلام - گسترش چشمگیرى یافته بود، و اینك در زمان امام قائم به اوج رسیده بود. وظایف و فعالیت هاى اساسى نوّاب خاص را مى توان در چند مورد زیر خلاصه كرد:
الف - پنهان داشتن نام و مكان امام
گرچه امكان رؤیت حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - در دوران غیبت صغرى براى نوّاب خاص و برخى از شیعیان وجود داشت و گهگاه دیدارهایى صورت مى گرفت امّا به دلیل مشكلات سیاسى، هر یك از نواب اربعه در زمان خود موظف بودند از بردن نام حضرت و افشاى محل او در سطح عمومى خوددارى ورزند. زیرا در غیر این صورت، جان امام از سوى حكومت وقت به خطر مى افتاد. این سیاست استتار و پنهانكارى، دقیقاً بر اساس دستور و راهنمایى خود امام صورت مى گرفت. چنانكه روزى ابتدأ او بدون اینكه سؤالى از حضرت در این باره شده باشد، توقیعى به این مضمون خطاب به محمد بن عثمان (سفیر دوم) صادر شد:كسانى كه از اسم(من) مى پرسند، باید بدانند اگر سكوت كنند بهشت، و اگر حرفى بزنند جهنم (در انتظار آنان) است. چه، اینان اگر بر اسم واقف شوندآن را فاش مى سازند و اگر از مكان آگاه شوند، آن را نشان مى دهند.
در زمان نیابت ابوالقاسم حسین بن روح، از ابوسهل نوبختى كه از بزرگان شیعیان بود، سؤال كردند كه چگونه تو، به این سِمَت انتخاب نشدى و حسین بن روح انتخاب شد؟ وى پاسخ داد: آنان كه او را به این مقام برگزیده اند، خود داناترند. كار من، بر خورد و مناظره با مخالفان و دشمنان است. اگر من همانند حسىین بن روح مكان امام را مى دانستم، شاید اگر در فشار قرار مىگرفتم، محل او را نشان مى دادم، ولى اگر اما زیرعباى ابوالقاسم پنهان شود، چنانچه او را قطعه قطعه هم كنند، هرگز لباس خود را كنار نمى زند!
ب - سازماندهى وكلا
چنانكه گفتیم نمایندگان و وكلاى محلى امام در عصر غیبت - با اختیارات گوناگون و حزههاى فعالیت متفاوتى كه داشتند - در مناطق تمركز شیعیان مستقر بودند و هر چند در زمان پیشواى دهم و یازدهم این دسته از وكلا معمولاً توسط وكیل اوّل با امام تماس مى گرفتند، امّا در هر حال امكان ارتباط مستقیم با خود امام نیز براى آنان وجود داشت، ولى در عصر غیبت صغرى امكان ارتباط مستقیم كلاً قطع گردید و وكلاى فرعى و منطقه اى امام در بلاد مختلف كه اسامى گروهى از آنان قبلاً گذشت - ناگزیر منحصراً زیر نظر نایب خاصّ، انجام وظیفه مى كردند و نامه ها و سؤالات و وجوه شرعى شیعیان را توسط نایب خاص به محضر امام غایب مى رساندند. چنانكه قبلاً اشاره كردم،در زمان سفارت ابوجعفر محمد بن عثمان، تنها در بغداد حدود ده نفر زیر نظر او فعالیت مى كردند.
ج - اخذ و توزیع اموال متعلق به امام
نواب خاص امام، هر كدام در دوران سفارت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را كه شیعیان مستقیماً یا توسط وكلاى محلى مى پرداختند، تحویل مى گرفتند و به هر طریقى كه ممكن بود به امام مى رساندند، یا در مواردى كه امام دستور مىداد مصرف مى كردند.
در روزهاى شهادت امام عسكرى - علیه السلام - گروهى از شیعیان قم و بعضى دیگر از مناطق ایران وارد سامرأ شدند و در آنجا از در گذشت امام آگاه گشتند. این گروه، اموالى را از طرف شیعیان مناطق خود آورده بودند تا تحویل امام بدهند و وقتى از جانشین امام عسكرى پرسش كردند، بعضی ها جعفر (كذاب)، برادر امام، را نشان دادند. آنان طبق روال معمول، نشانى و خصوصیات پول ها و اموال را از جعفر پرسیدند تا معلوم شود كه وى داراى علم امامت است یا خیر؟ وقتى كه جعفر از پاسخ درماند، از تحویل اموال به وى خوددارى كردند و ناگزیر به عزم بازگشت به وطن، از سامرّأ خارج شدند.
در بیرون سامرأ، پیك سرّى حضرت بقیة الله - عجل الله تعالى فرجه الشریف - آنان را به محضر امام راهنمایى كرد و پس از تشرّف به حضور امام، بعد از آنكه حضرت خصوصیات تمامى پول ها و امول را بیان فرمود، اموال را تحویل ایشان دادند. آنگاه امام فرمود:
بعد از این چیزى به سامرأ نیاورید. من شخصى را در بغداد معین مىكنم، اموال را به او مى دهید و توقیع توسط او صادر مىگردد. از آن به بعد بود كه امام، عثمان سعید را به نیابت خاص منصوب كرد و او در بغداد وظایف خود را آغاز كرد.
د - پاسخگویى به سؤالات فقهى و مشكلات عقیدتى
حوزه فعالیت نواب اربعه تنها به مواردى كه شمردیم محدود نمى شد، بلكه دایره فعالیت آنها شامل پاسخگویى به همه گونه سؤالات فقهى و شرعى، حل مشكلات عقیدتى و نیز میارزه علمى با شبهاتى مى شد كه مخالفان مطرح مى كردند و از این راه در تضعیف عقاید و پریشانى فكرى شیعیان مى كوشیدند.
نواب خاصّ، این وظایف را با استفاده از آموزش هاى امام و دانش بسیار بالایى كه داشتند، به بهترین وجهى انجام مى دادند. نگاهى گذرا به كارنامه سفارت این چهار شخصیت بزگ، ابعاد گسترده كوشش ها و موفقیت هاى آنان را در این زمینه نشان مى دهد.
از سویی، سؤالات فقهى و شرعى شیعیان را به عرض امام رسانده پاسخ آنها را مى گرفتند و به مردم ابلاغ مى كردند. به عنوان نمونه، مى توان از توقیعى نام برد كه توسط محمد بن عثمان صادر شده و طى آن به پرسش هاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه هاى گوناگون پاسخ داده شده است.همچنین مى توان توقیع مفصلى یاد كرد كه در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، «محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى»، صادر گردید.
از این گذشته، گاه، نواب خاصّ، مناظراتى با مخالفان انجام داده و آنان را محكوم مى ساختند و تأكید مى كردند كه این پاسخ ها را از امام آموخته اند. چنانكه حسین بن روح، در یك مجلس مناظره، پاسخ شخصى را كه شبهه اى در مورد شهادت امام حسین - علیه السلام - مطرح كرده بود، به صورت گسترده بیان نمود و فرداى آن روز با اشاره به پاسخ مزبور، به یكى از شیعیان - كه فكر مى كرد پاسخ ها تراوش فكرى خود اوست - اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط كنم و طعمه مرغان هوا شرم یا باد تندى مرا به محل درورى پرتاب كند، در نظرم بهتر از این است كه در دین خدا رأى و نظریه شخصى خود را اظهار كنم. مطالبى كه دیروز شنیدى از حجت خدا شنیده شده است.
ه- مبارزه با مدّعیان دروغین نیابت
مبارزه با مدّعیان دروغین بابیت و نیابت و وكالت و افشاى ادعاهاى باطل آنان را نیز باید به فعالیت هاى نواب اربعه افزود. چنانكه درسیره امام هادى توضیح دادیم، گروهى از افراد منحرف و جاه طلب با طرح مطالب بى اساس از قبیل ربوبیت و الوهیت ائمه، مقاماتى براى خود ادعا مى كردند و به نام امام از مردم خمس یا وجوه دیگر را مى گرفتند و این موضوع موجبات بدنامى شیعه را فراهم ساخته و مشكلاتى براى ائمه ایجاد مى كرد.
در عصر غیبت صغرى، علاوه بر اینها، افراد دیگرى پیدا شدند كه به دروغ مدعى سفارت و نیابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بی مورد نموده و در مسائل فقهى و اعتقادى، سخنان گمراه كننده بر زبان مى راندند. اینجا بود كه نواب خاصّ، با رهنمود امام، به مقابله با آنان بر مى خاستند و گاه رد طرد و لعن آنان از ناحیه حضرت، توقیع صادر مى شد. ابومحمد شریعى، محمد بن نصیر نمیرى، احمد هلال كرخى، ابو طاهر محمد بن على بن بلال، حسین بن منصورحلاّج و محمد بن على شلمغانى از این گروه بودند.
غیبت كبرى
چنانكه گفتیم، با در گذشت چهارمین نایب خاص امام دوازدهم، دوران غیبت كبرى آغاز گردید. در این دوره، علماى واجد شرائط، از سوى امام زمان نیابت عامّه دارند چنانكه دیدیم، نیابت خاصّه عبارت از این است كه امام، شخص خاصى را با اسم و رسم معرفى كند و نایب خود قرار دهد، ولى نیابت هر فردى كه آن ضابطه با او تطبیق كند، نایب شناخته شود و به نیابت از امام، در امر دین و دنیا، مرجع شیعیان باشد.
امامان معصوم، به ویژه حضرت حجة بن الحسن المهدى - عجل الله تعالى فرجه - در روایات متعددى این شرائط را بیان فرموده و مسلمانان را در دوران غیبت كبرى موظف كرده اند كه به واجدان شرایط مزبور رجوع نموده و طبق دستور آنان عمل كنند.
كتاب هایى كه پیش از تولد مهدى (ع) درباره او تألیف شده است:
موضوع غیبت و قیام حضرت مهدى در اسلام به قدرى قطعى و مسلّم بوده كه كتابهاى متعددى درباره آن تألیف شده و تاریخ نگارش بعضى از آنها سالها پیش از تولد حضرت بوده است. مثلاً «حسن بن محبوب زراد» (م 224)، یكى از محدثان و مصنفان موثق شیعه، كتاب «المشیخ » را یكصد سال قبل از غیبت كبرى نوشته و اخبار مربوط به غیبت امام مهدى را در آن نقل كرده است.
مرحوم طبرسى مى نویسد: محدثان شیعه در زمان امام باقر و امام صادق - علیهما السلام - اخبار غیبت را در تألیفات خویش آورده اند. همچنین برخى از اصحاب ائمه درباره آن حضرت و قیام او كتاب نوشته اند، مانند ابراهیم بن صالح انماطى (از یاران امام باقر)، حسن بن محمد بن سماعه (ازاصحاب امام موسى بن جعفر -علیهما السلام -)،محمد بن حسن بن جمهور(از یاران امام رضا - علیه السلام -)،على بن مهزیار(از یاران امام جواد علیه السلام) و فضل بن شاذان نیشابورى (از شاگردان امام رضا و امام جواد و امام هادى - علیهم السلام -).
مهدى (ع) درمنابع اهل سنت
چنانكه قبلاً اشاره كردیم، مهدویت و اعتقاد به وجود مهدى - عجل الله عالى فرجه - و ظهور او ، اختصاص به مذهب تشیع ندارد ، بلكه محدثان بزرگ اهل سنت نیز احادیث مربوط به آن حضرت از از طریق گروه بسیارى از صحابه و تابعین در كتابهاى خویش نقل كرده اند، به طوریكه گذشته از كتب شیعه ، كتب و آثار دیگر مذهب اسلامى (حنفى، شافعى، مالكى و حنبلى) نیز از روایات نبوى كه درباره مهدى و ظهور او رسیده ، سرشار است.
بر اساس پژوهش برخى از محققان بزرگ ، محدثان اهل سنت احادیث مربوط به حضرت مهدى را از 33 نفر از صحابه پیامبر اسلام در كتب خود نقل كرده اند؛ تعداد 106 نفر از مشاهیر علماى بزرگ اهل سنت، اخبار ظهور امام غایب را در كتاب هاى خود آورده اند و 32 نفر از آنان مستقلاً درباره حضرت مهدى كتاب نوشته اند.
«مسند احمد حنبل» (متوفاى 241 هجرى) و «صحیح بخارى» (متوفاى 256 هجرى) از جمله كتب مشهور اهل سنت است كه قبل از تولد امام قائم - عجل الله تعالى فرجه - نوشته شده و احادیث مربوط به آن حضرت در آنها نقل شده است.
از جمله احادیثى كه «احمد حنبل» نقل كرده این حدیث است: پیامبر اسلام (ص) فرمود: «اگر از عمر جهان جز یك روز باقى نماند، خداوند حتماً در آن روز شخصى از ما - خاندان - را بر مى انگیزد و او جهان را پر از عدل و داد مىكند همچنانكه پر از ظلم شده باشد.
احادیث نبوى پیرامون حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - و صفات و علائم ایشان در كتابها و منابع قدیم اهل سنت به قدرى زیاد است كه دانشمندان علم حدیث و حافظان بزرگ سنّى ، احادیث مربوط به مهدى را «متواتر» دانسته اند.
انتظار مهدى و مدعیان مهدویت
نگاهى به تاریخ اسلام نشان مى دهد كه در طول زمان، افرادى جاه طلب و سودجو ادعاى مهدویت كرده اند، یا گروهى از مردم عوام افرادى را مهدى مى پنداشته اند. این امر نشان مى دهد كه موضوع مهدویت و اعتقاد به ظهور یك منجى غیبى، در میان مسلمانان امرى مسلّم و مورد قبول بوده است، و چون نام یا برخى از نشانه هاى آن حضرت با مشخصات برخى از مدعیان یاد شده تطبیق مى كرده، آنان از این موضوع سؤ استفاده كرده و خود را مهدى قلمداد نموده اند. یا چه بسا خود آنان ادعایى نداشته اند لكن برخى از عوام الناس از روى نادانى یا شدّت ستم و بیدادگرى حكومت ها یا عجله اى كه در ظهور مهدى داشته اند، یا به علل دیگر، بدون آنكه در مجموع نشانه هاى حضرت دقت كنند، به اشتباه، آنان را مهدى موعود تصور كرده اند.
به عنوان مثال: گروهى از مسلمانان «محمد بن حنفیه» را چون همنام و هم كنیه پیامبر اسلام بوده، مهدى پنداشته و بر این باور بودهاند كه او نمرده است و غایب است و بعداً ظاهر مى شود و بر دنیا مسلّط مى گردد.
گروهى از فرقه اسماعیلیه معتقد بودند كه اسماعیل فرزند امام صادق - علیه السلام - نمرده، بلكه مرگ او از روى مصلحت اعلام شده است و او نمى میرد و همان «قائم» موعود است و قیام مىكند و بر دنیا مسلّط مى شود.
«محمد» مشهور به «نفس زكیه» پسر عبد الله بن حسن» در زمان منصور دوانیقى عباسى قیام كرد و به مناسبت نامش، پدرش ادعا كرد كه همان مهدى موعود است و با تكیه روى این موضوع، طرفدارانى براى او فراهم آورد.
در جریان قیام نفس زكیه، «محمد بن عجلان» كه از فقیهان و عابدان مدینه بود، به كمك وى برخاست. وقتى كه محمد شكست خورد و كشته شد، «جعفر بن سلیمان» - حاكم مدینه - ابن عجلان را احضار كرد و به وى گفت: چرا با آن دروغگو خروج كردى؟ و آنگاه دستور داد دستش را قطع كنند.
فقیهان و اشراف مدینه كه حضور داشتند از جعفر بن سلیمان، براى ابن عجلان درخواست عفو كردند و گفتند: امیر! محمد بن عجلان فقیه و عابد مدینه است و موضوع براى او مشتبه شده و خیال كرده است كه محمد بن عبد الله، همان مهدى موعود است كه در روایات آمده است.
عین این گرفتارى براى «عبد الله بن جعفر» نیز كه از دانشمندان و محدثان بزرگ مدینه بود، پیش آمد و او هم در پاسخِ بازخواست حاكم مدینه، گفت: من به این علّت با محمد بن عبد الله همكارى كردم كه یقین داشتم او همان مهدى موعود است كه در روایات ما یاد شده است. تا او زنده بود هیچ شكى در این موضوع نداشتم و هنگامى كه كشته شد فهمیدم كه او مهدى نیست، و بعد از این دیگر فریب كسى را نخواهم خورد.
منصور نیز، كه نامش «عبد الله» و نام پرس «محمد» بود، بر پسر خویش لقب مهدى گذارده و ادعا مى كرد كه مهدى موعود فرزند من است، نه نفس زكیه!
همچنین مى بینیم كه برخى از فرقه ها، به مهدویت بعضى از امامان پیشین اعتقاد داشته اند، مثلاً «ناووسیه» حضرت صادق - علیه السلام - را مهدى و امام و زنده و غایب مى پنداشتند. «واقفیه» همین اعتقاد را درباره امام موسى بن جعفر - علیه السلام - داشتند. و بر این باور بودند كه آن حضرت نمى میرد تا بر شرق و غرب جهان مسلّط مهدى است. و بالأخره گروهى نیز پس از رحلت امام حسن عسكرى - علیه السلام - فوت آن حضرت را انكار كردند و گفتند: او زنده و غایب است و همان امام «قائم» مى باشد.
اینها نمونه هایى است كه نشان مى دهد موضوع مهدویت در زمان پیامبر اسلام (ص)و بعد از، موضوع مسلّمى بوده است و امت اسلام همواره در انتظار شخصى بوده اند كه قیام كند و با ظلم و ستم بستیزد و پرچم حاكمیت عدل و داد را در جهان به اهتزاز در آورد.
بدیهى است كه سوء استفاده برخى بازیگران از موضوع مهدویت در بعضى از ادوار، هرگز نمى تواند مجوّزى براى انكار اصل مسئله مهدویت باشد، زیرا در طول تاریخ، حقایق بسیارى از سوى عناصر بازیگر و فرصت طلب مورد سوء استفاده قرار گرفته است. مدعیان الوهیت، یا نبوت و سایرمقامات معنوى، در دنیا كم نبوده اند ادیان ساختگى نیز در نیا كم نبوده است. ولى انیها هزگز دلیل این نمى شود كه كسى منكر اصل وجود خدا و نبوت انبیأ گردد.
علم و دانش و صنعت نیز در زمان ما مورد سؤ استفاده واقع شده و در راه هاى ضد بشرى به كار مىرود، ولى آیا این باعث مى شود كه ما اصل علم و صنعت را نفى كنیم؟!
سیماى حكومت مهدى در آینه قرآن
قرآن كریم در زمینه ظهور و قیام حضرت مهدى - مانند بسیارى از زمینه هاى دیگر - بدون انیكه وارد جزئیات شود، به صورت كلى و اصولى بحث كرده است؛ یعین از تشكیل حكومت عدل جهانى، و پیروزى كامل و نهائى صالحان در روى زمین سخن گفته است. این گونه آیات را مفسران اسلامى، به استناد مدارك حدیثى و تفسیرى، مربوط به حضرت مهدى و ظهور و قیام او دانسته اند. ما از مجموع آیات قرآنى كه دانشمندان آنها را ناظر به این موضوع دانسته اند و صراحت بیشترى دارند، جهت رعایت اختصار، سه ایه را مورد بررسى قرار مى دهیم:
1 - وَلقَد كتبنا فِى الزّبُورِ مِن بَعدِ الذّكرِ أنّ الأرضَ یرِثُها عِبادِىََ الصّالِحُونَ «ما، در (كتاب) زبور پس از تورات نوشته ایم كه سرانجام، زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد».
در توضیح معناى این آیه یاد آورى مى كنیم كه: «ذكر» در اصل به معناى هر چیزى است كه مایه تذكر و یاد آورى باشد ولى در آیه یاد شده به كتاب آسمانى حضرت موسى - علیه السلام - یعنى «تورات» تفسیر گردیده است به قرینه اینكه قبل از زبور معرفى شده است.
طبق تفسیر دیگرى، «ذكر» اشاره به قرآن مجید است زیرا كه در خود آیات قران این عنوان به قرآن گفته شده است: اّن هُوَ اّلاّ ذِكرٌ لِلعالَمین (تكویر/27) بنابراین، كلمه «من بعد» به معناى «علاوه بر» بوده و معناى آیه چنین خواهد بود: ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشته ایم كه سرانجام، زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.
مرحوم شیخ مفید در آغاز فصل مربوط به حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه -، به این آیه و آیه بعدى كه نقل مى كنیم، استناد كرده است. در تفسیر این آیه از امام باقر - علیه السلام - نقل شده است كه فرمود: این بندگان صالح، همان یاران مهدى در آخر الزمانند.
مفسر برجسته قرآن، مرحوم «طبرسى» در تفسیر آیه مزبور پس از نقل حدیث یاد شده مى گوید: حدیثى كه شیعه و سنى از پیامبر اسلام(ص)نقل كرده اند، بر این موضوع دلالت دارد: «اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى گرداند تا مردى صالح از خاندان مرا بر انگیزد و او جهان را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد».
اشاره قرآن به پیشگویى حكومت بندگان شایسته خداوند در روى زمین در كتاب تورات و زبور، نشان مى دهد كه این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است كه در كتب آسمانى پیامبران پیشین یكى پس از دیگرى مطرح مى شده است.
جالب توجه این است كه عین این موضوع در كتاب «مزامیر داود» كه امروز جز كتب عهد قدیم (تورات) است و مجموعه اى از مناجات ها و نیایش ها و اندرزهاى داود پیامبر - علیه السلام - است، به تعبیرهاى گوناگون به چشم مى خورد. از جمله در مزمور 37 مى خوانیم:
«... شریران منقطع میشوند، اما متوكلانِ به خداوند وارث زمین خواهند شد، و حال اندك است كه شریر نیست مى شود كه هر چند مكانش را استفسار نمایى ناپیدا خواهد بود اما متواضعان وارث زمین شده از كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد». همچنین در همان مزمور چنین مىخوانیم:«... متبركان (خداوند) وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد».
2 - وَ نُریدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذینَ استُضعِفُوا فِى الأرضِ ... «وارد كرده ایم كه بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان (زمین) قرار دهیم».
چنانكه در بخش «مهدى در منابع شیعه» نقل كردیم، امیر مؤمنان - علیه السلام - پس از پیشگویى بازگشت و گرایش (مردم) جهان به سوى خاندان وحى، این آیه را تلاوت فرمود.
«محمد بن جعفر»، یكى از علویان، در زمان مأمون بر ضد خلافت عباسى قیام كرد. او مى گوید: روزى شرح گرفتاری ها و فشارهایى را كه با آنها روبرو هستیم، براى مالك بن انس نقل كردم. او گفت: صبر كن تا تأویل آیه: وَنُریدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذین... آشكار گردد.
3 - وَعَدَ اللهُ الّذینَ آمَنُوا مِنكُم وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیستَخلِفَنّهُم فِى الأرضِ كَمَا استَخلَفَ الّذین مِن قَبلِهِم وَلَیمَكّنَنّ لَهُم دینَهُمُ الّذِى ارتَضى لَهُم وَلیبَدِلَنّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً یعبُدُونَنى لایشرِكُونَ بِى شَیئاً... .
«خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و اعمال صالح انام دادهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را خلیفه روى زمین خواهد كرد، همان گونه كه پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید؛ و دین و آیینى را كه خود براى آنان پسندیده استقرار خواهد بخشید و بیم و ترس آنان را به ایمنى و آرامش مبدّل خواهد ساخت (آنچنانكه) مرا مى پرستند و چیزى را براى من شریك قرار نمى دهند...».
مرحوم «طبرسى» در تفسیر این آیه مى گوید:
از خاندان پیامبر روایت شده است كه این آیه درباره آل محمد (ص) نازل شده است. «عیاشى» از حضرت على بن الحسین - علیه السلام - روایت كرده است كه این آیه را خواند و فرمود: به خدا سوگند آنان شیعیان ما خاندان پیامبر هستند. خداوند این كار را در حق آنان به دست مردى از ما به انجا مى رساند و او مهدى این امت است. او همان كسى است كه پیامبر(ص)درباره او فرمود:
«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى گرداند تا مردى از خاندان من حاكم جهان گردد. اسم او اسم من (محمد) است، او زمین را از عدل و داد پر مى سازد همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد».
«طبرسى» مى افزاید: این معنا در تفسیر آیه مزبور از امام باقر - علیه السلام - و امام صادق - علیه السلام - نیز روایت شده است.
فواید وجود امام در دوران غیبت :
اینك كه بحث ما پیرامون حضرت مهدى(عج) به اینجا رسید، مناسب است كه به یكى از شایع ترین پرسشها پیرامون آن حضرت پاسخ گوییم، و آن این است كه: فایده وجود امام در عصر غیبت چیست؟ به تعبیر دیگر: زندگى امام در دوران غیبت یك زندگى خصوصى است نه یك زندگى اجتماعى در نقش یك پیشوا. بنابراین وجود مقدس او چه اثر عمومى براى مردم مى تواند داشته باشد و مردم چه نوع بهره اى مى توانند از او ببرند؟
البته باید توجه داشته باشیم كه غایب بودن امام هرگز به این معنا نیست كه وجود آن حضرت به یك روح نامرئى یا امواج ناپیدا و رؤیایى و امثال اینها تبدیل شده است! بلكه وى یك زندگى طبیعى عینى و خارجى دادر، منتها با عمرى طولانى. آن حضرت در میان مردم و در دل جامعه ها رفت و آمد دارد و در نقاط مختلف زندگى مىكند ولى به صورت ناشناس. و فرق بسیار است بین «نامرئى» و «ناشناس». امام صادق - علیه السلام - مىفرمود: مردم امام خود را گم مىكنند. او در موسم حج حاضر مىشود و مردم را مىبیند ولى آنان او را نمىبینند.
خورشید پنهان
در پاسخ سؤال یاد شده یاد آورى كنیم كه این سؤال تازگى نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلكه از روایات اسلامى بر مى آید كه حتى پیش از تولد حضرت مهدى - علیه السلام - نیز این سؤال مطرح بوده و هنگامى كه پیامبر اسلام و ائمه پیشین - علیهم السلام - از مهدى و غیبت طولانى آن حضرت سخن به میان مى آوردند، با چنین سؤالى روبرو مى شدند و به آن پاسخ مى گفتند. به عنوان نمونه:
1 - پیامبر اسلام در پاسخ این پرسش كه آیا شیعه در زمان غیبت، از وجود قائم فایده اى مى برد؟ فرمود: بلى، سوگند به پروردگارى كه مرا به پیامبرى بر انگیخت، در دوران غیبتش از او نفع مى برند و از نور ولایتش بهره مى گیرند، همان گونه كه از خورشید به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده مى كنند.
2 - امام صادق - علیه السلام - فرمود: از روزى كه خداوند حضرت آدم را آفریده تا روز رستاخیز، زمین هیچگاه خالى از حجت نبوده و نخواهد بود، یا حجت ظاهر و آشكار و یا غایب و پنهان، و اگر حجت خدا نباشد، خدا ستایش نمى شود. راوى پرسید: مردم چگونه از امام غایب و پنهان استفاده مى كنند؟ حضرت فرمود: آنچنانكه از خورشید پشت ابر استفاده مى كنند.
3 - خود حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - نیز روى این معنا تكیه كرده است. در توقیعى كه آن حضرت در پاسخ به سؤالات «اسحاق بن یعقوب» صادر فرمود و توسط محمد بن عثمان تحویل اسحاق گردید، چنین نوشت: اما چگونگى استفاده مردم از من همچون استفاده آنهاست از خورشید، هنگامى كه در پشت ابرها پنهان مى شود.
در توضیح این تشبیه باید یاد آورى كنیم كه: خورشید داراى دو نوع نور افشانى است:
1 - نور افشانى آشكار و مستقیم،
2 - نور افشانى غیر مستقیم.
در نور افشانى آشكار، اشغه خورشید بخوبى دیده مى شود ولى در تابش غیر مستقیم، ابرها همانند یك شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته و پخش مى كند. اما آثار حیات بخش خورشید در رشد و نمو موجودات و...، مخصوص زمانى نیست كه نور آن مستقیماً بر پهنه حیات و طبیعت مى تابد، بلكه بسیارى از این آثار - مانند: تولید گرما، رویش و رشد گیاهان، تولید انرژى لازم براى حركت و حیات، به بار نشستن درختان، خندیدن شكوفه ها و شكفتن گل ها - در زمان تابش نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد.
اشعه معنوى وجود امام، هنگامى هم كه در پشت ابرهاى غیبت پنهان است، داراى آثار گوناگونى است كه با وجود متوقف شدن كلاس تعلیم و تربیت و رهبرى مستقیم، فلسفه وجودى او را آشكار مى سازد.
روزگاری شده که دلها مملو از تردید و قلب ها سراسر بی اعتمادیست.انگار همه دنبال آغوشی گرمتر از آغوش مادرمان میگردیم؛ جایی که فقط یقین هست و آرامش مطلق. انگار دنبال تکیه گاهی محکمتر از شانه های پدر میگردیم؛ تکیه گاهی که دیگر نگران لرزش و یا شکستنش نباشیم.گاهی هم میتوانیم چند لحظه ای تنهایی و اندوهمان را فراموش کنیم و بخندیم اما باز هم این حس غربت و سرگردانی در خلوت، همه وجودمان را فرا میگیرد. فریادمان در سکوت، دنبال فریادرس و سنگ صبوری میگردد.
و ناگهان پاسخی، این دل آشفته را آرام میکند:
او
مهدی علیه السلام همان است که دنبالش هستی!
او ...
خواهد آمد .
اللهم عجل لولیک الفرج .........