رجب نم نمک به نیمه میرسد و در حالی که از مدتها پیش، بهار، بی قرار بود تا آواز آغاز کند، اما گویی فعلا دست نگه داشته و حرمت را زیر پا نگذاشته است
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز اصفهان؛ رجب نم نمک به نیمه میرسد و در حالی که از مدتها پیش، بهار، بی قرار بود تا آواز آغاز کند، اما گویی فعلا دست نگه داشته و حرمت را زیر پا نگذاشته؛ چرا که آغازش، با غمی جانگداز همراه است و لباس آسمان از این غم، کبود و سیاه.
امشب بزرگ بانوی روزگار، دخترِ حجت پروردگار حضرت زینب کرار از کوچه دنیای دنی کوچ می کند و به دیدار دوست می شتابد.
از این روی او را کرار می نامیم، که او را شبیه به پدر بزرگوارش می دانیم؛ خصوصا در عرصه سخنوری و پوز پلیدان را به خاک مالیدن. چون به سخن می آمد، می پنداشتند حیدر کرار در حال خطبه خوانی است، اما وقتی چشمها را می مالیدند و با دقت بیشتر به گوینده گوش و هوش می سپردند، می دیدند بانویی شیردل است که خطبه اسداللهی ایراد می کند و با سخنان غرای خویش، پشت ستمگران دون پایه را به لرزه می اندازد.
زینب همان است که از ابتدای زندگی با سختی ها رفیق شده بود. داغ شهادت پدربزرگ و مادر و پدر سخت صعب و سنگین بود. کوهها هم نمی توانستند این مصیبت های پی در پی را برتابند، اما زینب از کوه ها هم سخت تر بود و استوار و برقرار به پیش می رفت تا آنچه را حق بر دوش او گذاشته است، به منزل مقصود برساند.
کربلا از راه رسید و حسین وعباس را آسمانی ساخت و زینب ماند و خیمه های سوخته و کودکان بی سرپرست و زنان آواره و امامی که از قضای پروردگار، جامه بیماری به تن کرده بود. زینب بود و میدان کوفه و دارالاماره شام. شمشیر سخن را که برکشید، تمام روباه پیشگان و گرگ صفتان قالب تهی کردند. سخنان بُرایش دست های تزویر را برید و آب کلامش، جان های تشنگان تاریخ را تا همیشه سیراب ساخت.
دست به دعا بلند می کنیم و از آنکه زینت پدر بود، درخواست می کنیم که روی دل های ما را به سوی خویش بگرداند و آتش گناهان و عیوبمان را با آب محبت و بخشش بنشاند. امید است آنچه خیر و صلاح ماست، با مدد حضرت زینب (س) به وقوع بپیوندد و این بزرگ بانوی مهربان، در تمام حالات و احوال، احسن الحال را برایمان رقم زند. شهدای ما نیز با تاسی از نام و یاد آن بانوی بزرگوار، در نبرد به دشمنان و دیوان ذره ای عقب ننشسته اند...