سرانجام متکدیان به کجا می رسد؟
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز زنجان؛عوارضی زنجان- قزوین، ترافیک مثل همیشه دست کم در500متر منتهی به عوارضی سنگین است.
همه آمد وشدها عادی به نظر می رسد،بجز دخترکانی با چهره های آفتاب سوخته ولباسهای رنگ ورو رفته.
دردولاین جنوبی وشمالی انوبان حریصانه به استقبال خودروها ی درحال پرداخت عوارضی می روند.
انگار نگاه متعجب من به آنها، توجه مسئول دریافت عوارضی را به من جلب کرده است.
خود را امیرمعرفی می کند ومی گوید کار همیشگی آنها اول صبح تیمی می آیند وآخر شب با کوله باری پرمی روند.
ما گرم صحبت بودیم ودخترها مشغول گدایی.
به یکی از آنها نزدیک شدم و با هرزحمتی بود زبان به حرف زدن گشود.
خود را مهتاب معرفی کرد، دختری 9ساله ، از لهجه اش پیدا بود که بومی منطقه نیست.
یک نگاه به من داشت وصد نگاه به خودروهایی که از پیش ما رد می شدند.
خودروهای عبوری هرکدام برایش فرصتی بودند برای اندوخته ای بیشتر ،اولین خودرو بدون اعتنا رد می شود و اندکی بعد راننده خوردرویی دیگر با تبسم ،شیشه را پایین می زند ، دست به جیب می شود و مهتاب هزار تومان کاسب می شود.
همین لحظه بود،که دوستان مهتاب به او اضافه شدند، قد ونیم قد دخترانی 10 تا 15 ساله ، جایی که باید نبودند،آنها گدایی را خواسته وناخواسته بر درس و مدرسه ترجیح داده بودند.
چنان هنر مندانه درخواست کمک می کنند که دل هر رهگذری به رحم می آید ، وقتی چشم به ظاهرشان دوخته می شود حال آدمی بدتر می شود و اگر مقابلت کودکی باشد، دیگر نمی توانی بی جواب بگذاری، دراندیشه ام که شاید سهم من از این کمک فقط هزار تومان ، کمتر یا بیشتر باشد ، اما همین رقم یعنی تشویق به ایستادن آنها در کنارخیابان برای تکدی گری و شاید هم کمک به متکدیانی که در پشت پرده سازمان یافته فعالیت می کنند.
واقعیت این است که تکدی گری یکی ازشایع ترین آسیبهای اجتماعی در جامعه است که تاکنون راهکار مناسبی برای مقابله با آن اتخاذ نشده است و اگر هم راه حلی پیدا شده ، موقتی و فصلی بوده و دردی را درمان نکرده است .
در گوشه ای ایستادم تا ببینم سرانجام کار مهتاب و دوستانش چه می شود،غروب که شد یک خودروی گران قیمت شاسی بلند آمد و همه بچه ها شتابان سوار خودرو شدند ،حدسم درست بود ، خودرو در اتوبان زنجان – قزوین شروع به حرکت کرد.
با ذهنی پراز سئوالهای بی جواب دنبالشان کردم، با آنها هم مسیر شدم،خودرویی که متکدیان درآن بود با سرعت زیاد در حال حرکت بود، آنها را بعد از طی مسیر یک ساعته از حوزه استان زنجان خارج کرد.
تاکستان 5کیلومتر،این تابلویی بود کنار جاده حدود 130 کیلومتر راه آمده بودیم ،خودرو سرعتش را کم کرد و در اولین تقاطع وارد شهر تاکستان شد.
پس از طی مسیری طولانی وارد یکی از کوچه های حاشیه ی شهر شدند،با ذهن جستجو گرم همچنان دنبالشان بود.چراغ ترمز خودرو درتاریکی شب راهنمایم بود.ماشین ازحرکت ایستاد و بچه ها جلوی یک خانه قدیمی پیاده شدند و به خانه رفتند.
نه اجازه ورود داشتم ونه جرئتش را؛ شب، کاری از پیش نبردم و راه رفته را با اطلاعاتی پرو پیمان بازگشتم.
صبح فردا خروس خوان برای تمام کردن کارنیمه تمام به پا خواستم، پیش آمد دیشب را با دکتر مرتضی ایزد پناه جامعه شناس ، درمیان گذاشتم او گفت: "تکدی گری بویژه در زنان و دختران معضلی است که میتواند پوششی برای رخداد آسیبهای اجتماعی مختلف مانند روسپی گری، فروش و مصرف مواد مخدروحتی زشت شدن چهره شهر باشدکه هوشیاری باید متولیان این امورمی طلبد ."
ابراهیم خانی معاون پیشگیری از آسیب های اجتماعی بهزیستی یکی از این متولیان بود.
نمی دانم چقدر تلاش هایش برای حل این معضل ثمربخش می شود ولی می گفت:تکدی گری طبق مواد 712 و 713 قانون مجازات اسلامی جرم است و اگر متکدی، گدایی را شغل خود بداند، قاضی و نماینده دادستان پس از اعمال قانون چنانچه فرد پیر، در راه مانده و نیازمند واقعی باشد تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی قرار میگیرد."
پژوهشها نشان می دهد شماری از متکدیان به دلایلی مانند طلاق، اعتیاد، بی سرپرستی، بد سرپرستی و محرومیت از رفاه اجتماعی، دارای پیوندهای ناقصی با جامعه و خانواده هستند که سبب افزایش میل به انحراف و از جمله تکدیگری در بین آنان شده است.
ابراهیم خانی این را هم گفت:عواملی مانند حمایت، تامین، کنترل و رفاه اجتماعی، جهت دهی ارزشی، عدم نگرش منفی، بازسازی روابط مرده اجتماعی با فرآیندهای توانمندسازی مددکاری اجتماعی و تقویت روابط سست و نیمبند با اطرافیان میتواند به ترک تکدیگری کمک کند.
یکم دلم دنبال جور کردن مجوزی برای رفتن دوباره به تاکستان بود وهزار دلم درخانه اسرار آمیز مهتاب.
نزدیک غروب بود که بلاخره موفق شدم همراه با ضابط قضایی مجوز ورود به منزل متکدیان حاشیه شهر تاکستان را بگیرم.
پس از طی 130کیلومتر راه ، هوامهتابی بود که به خانه مهتاب رسیدیم،دلم قرص تربود،هم مجوز داشتیم وهم ضابط قضایی کنارم بود.
پس از چند بار در زدن مردی با اکراه از گوشه در دزدانه نگاهی کرد، درقیافه اش نگرانی وهراس موج می زد.،مجوز را که دید به ناچار در را گشود .
خودش را سعید معرفی کرد،مردی حدود 40ساله با چهره ای کاملا سوخته ، خودش را پدر بچه ها می نامید، هرچند مدارکی که ثابت کند پدر بچه ها ست، نداشت.
اتاقی کوچک ،12 دختر زیر 15 سال و 4 پسر زیر 10 سال همه چیز حکایت از آن داشت که سعید پدر بچه ها نیست.
ضابط قضایی گفت:افرادی مثل سعید ، بچه های بد سرپرست را اجاره می کنند و از آنها برای کسب در آمد استفاده می کنند.
از اوعلت رواج تکدگری را پرسیدم گفت: تا زمانی که یک فرد بداند با حضور در خیابانها و چهارراهها روزانه بین 400 هزار تا دو میلیون تومان درآمد دارد و مردم هم به او کمک می کنند با هیچ قوه قهریه ای نمی توان با این معضل اجتماعی برخورد کرد.
اوادامه داد: علت اینکه با جمع آوری چندین باره، متکدیان ما همچنان شاهد حضور این افراد در سطح شهر هستیم این است که ما طبق قانون حداکثر تا یک ماه مجاز به نگهداری آنها هستیم.
با این اظهارات به نظر می رسد ، توپ در زمین مردمی قرار گرفته که همچنان از سر دلسوزی و احساسات به متکدیان کمک می کنند، البته این بخش از مسئولیت مردم را نیز باید پذیرفت زیرا تا زمانی که مردم به متکدیان کمک می کنند نمی توان انتظار داشت از رشد قارچ گونه شان جلوگیری کرد.
البته مردم ما بر اساس تعالیم دینی کمک به نیازمندان را عملی خداپسندانه می دانند و مردمی دلسوز و مهربان هستند اما آیا بهتر نیست به جای کمک به افرادی که هیچ شناختی نداریم به اشخاصی کمک کنیم که کاملا می شناسیم ؟
در یک جمع بندی می توان گفت ، درست است که کلید حل همه مشکلات کشور در دست مردم نیست اما مردم می توانند با تغییر رفتارها حداقل در برخورد با این معضل شهری ، نقش تعیین کننده ای ایفا کنند .
نویسنده:رضا علیزاده
.........................