برخی ناظران روابط بین الملل بر این اعتقادند که اگر آمریکا بخواهد در ساخت نظم جامعه بین المللی با شعار اول آمریکا پیش برود، این نظم محتوم به شکست است.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما، از زمان پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، بسیاری از تحلیلگران بین المللی از افول ارزش های آمریکایی، انگاره های لیبرالی و ظهور جنبش های هویت گرا و به عبارتی افول لیبرال دموکراسی سخن می گویند. آنها برگزیت، ریاست جمهوری ترامپ و تقویت ملی گرایی در اتحادیه اروپا را نشانه های از تحميل نظم جدید بر نظام بین الملل می دانند که بازیگران اصلی آن، آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس هستند. مهم ترین قربانی این نظم، غرب آسیا و توافقنامه های بین المللی خواهد بود. در مقابل برخی دیگر معتقدند ماهيت نظم جدید بین الملل چندجانبه گرایانه با محوریت چین روسیه و آلمان خواهد بود. در این مقاله به این سئوال پاسخ داده می شود که ویژگی های نظم جدید آمریکایی چیست و نظم بین الملل شرقی چه ویژگی هایی دارد؟ برای پاسخ به این سئوال ابتدا باید افول لیبرال دموکراسی و نظم سنتی آمریکایی بررسی شود.
افول لیبرال دموکراسی
فرانسیس فوکویاما یکی از نظریه پرداران مشهور آمریکایی که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی و پایان تاریخ را اعلام کرد، در اکتبر 2018 در مصاحبه ای با بی بی سی از افول لیبرال دموکراسی پرده برداشت و تاکید کرد، جنبشهای هویت گرا که نتایج آن در پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا و برگزیت در انگلیس خود را نشان داد، لیبرال دموکراسی را در جهان با تهدید جدی مواجه کرده است.[1] افول لیبرال دموکراسی به اندازه ای در غرب مشهود است که توماس شوئنبوم (Thomas J. Schoenbaum) در نشریه مشهور سیاتل تایمز در مقاله ای با عنوان" نظم جدید بین الملل، آنتی تز لیبرال دموکراسی است" برای آن مرثیه نگاری کرد.[2]
لیبرال دموکراسی که برخی آن را دموکراسی غربی هم میخوانند، یک ایدئولوژی و شکلی از حکمرانی است که دولتها ،کشورها را براساس ارزشها و اصول لیبرالیسم کلاسیک اداره میکنند. شاخصههای لیبرال دموکراسی عبارتند از برگزاری انتخابات، احزاب سیاسی چند گانه، استقلال قوای قضایی، مجریه و مقننه، حاکمیت قانون، اقتصاد بازار و مالکیت خصوصی. اما در عمل همه اینها به نوعي روکش هستند و در اصل زیربنای لیبرال دموکراسی حفظ منافع یک درصد از جمعیت جهان است.
برخی ریشههای لیبرال دموکراسی و نام آن را به دوره روشنگری در اروپای قرن هجدهم منتسب میدانند؛ اما این اصطلاح بعد از جنگ اول جهانی در ادبیات سیاسی وارد شد. در سال 1918، وودرو ویلسون، رئیس جمهوری وقت آمریکا درصدد احیای لیبرال دموکراسی ( یک نظام سیاسی متولد شده در عصر روشنگری در اروپا ) برآمد و در بسیاری از سخنرانیها، دکترین و حتی محافل عمومی و خصوصی نیز به کرات از این واژه استفاده کرد. ویلسون معتقد بود این نظام میتواند نقشي مهم در آزادی و مساوات داشته باشد. از نظر او سیاست، نیازمند مصالحه است و قدرت سیاسی متمرکز جایز نیست. ویلسون در دکترین خود موسوم به اصول چهارده ماده ای ویلسون، تاکید کرد، دیپلماسی بین ملتها باید شفاف باشد. موانع تجاری باید محدود شود و اخلاق و قانون در روابط میان دولت و ملت حاکم شود. وی همچنین تاکید کرد برای حفظ صلح بین المللی لازم است کشورها به سمت امنیت دسته جمعی حرکت کنند.
این شعارهای زیبای ویلسون، همان زمان در کنگره آمریکا رد شد، اما طرفداران این ایدهها در نهایت بعد از جنگ جهانی دوم، توانستند با تشکیل سازمان ملل، ایدههای ویلسون را به ظاهر اجرا کنند. اما بسیاری از تحلیلگران معتقدند، سازمان ملل روبنایی برای تحکیم قدرت آمریکا در سراسر جهان با شعارهای جذاب همگرایی و همکاری بود. حق وتو در سازمان ملل، اولین نشانه افول یکی از مصادیق لیبرال دموکراسی یعنی مساوات و برابری بود.
بسیاری از محافل سیاسی، علمی و رسانه ای خواه طرفدار لیبرال دموکراسی یا مخالفان آن درباره مصادیق افول لیبرال دموکراسی دارای اشتراک نظرهایی هستند که برخی از آنها در ذیل آورده می شود:
ناکامی در رهبری سیاسی آمریکا بر جهان: این مسئله با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری و شعارهایی نظیر اول آمریکا، برتری دادن هویت آمریکایی و تمرکز بر روی منافع واشنگتن به جای منافع جهانی، عملا نقش رهبری سیاسی آمریکا بر جهان را در هاله ای از ابهام فرو برده است. آمریکا در وضعیت فعلی در شرایطی به سر میبرد که نه تنها بر جهان که رهبری این کشور بر پنجاه ایالت آمریکا زیر سئوال رفته است. درگیریهای حزبی میان دموکراتها و جمهوری خواهان عملا به بروز یک جامعه دو قطبی غیر قابل مصالحه منجرشده است. تقریبا از دهه 1990 در آمریکا مصالحه میان دو حزب غیرممکن بوده است. و در حال حاضر هیچ پادمانی برای منافع ملی آمریکا به عنوان یک اصل وجود ندارد و تقریبا سیاست دو حزبی در این کشور به طور کامل مرده است و آنچه که هم دیده نمی شود، تنها نسخه نمایشی از آن است.
ظهور روسیه به عنوان قدرت بزرگ: در حالی که آمریکا یک دهه بر طبل فروپاشی شوروی میکوبید از میان ویرانههای شوروی فردی نظیر ولادیمیر پوتین ظاهر شد که همه انگارهها و ارزشهای آمریکایی و ابرقدرتی آن را در حال حاضر به چالش کشیده است. ضعف آمریکاییها در مقابل روسیه تا آنجا پیش رفت که حتی خودشان اعتراف میکنند روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخالت کرده است و همین اعتراف نشان دهنده اوج کاهش قدرت آمریکا در مقابل دیگر کشورهای جهان است.
حادثه 11 سپتامبر در نیویورک، خروج آمریکا از توافقنامهها و معاهدات بین المللی، بدرفتاری نظام حاکمه در آمریکا با رسانهها، ورود اخبار جعلی در تصمیم سازیهای جهانی و تدابیر حمایت گرایانه آمریکا از دیگر مصادیق افول لیبرال دموکراسی در جهان است.
ویژگی های نظم جدید بین الملل آمریکایی
برخی معتقدند دولت عميق در امريکا به این نتیجه رسیده که تاریخ انقضای نظم سنتی آمریکایی به پایان رسیده است و باید با ترفندی از آن نظم عبور کرد و نظمي جدید حاکم کرد که بیشترین منافع را برای آمریکا داشته باشد. براین اساس، اجرای تئوری مرد دیوانه یعنی روی کار آوردن فردی که با اصول سیاسی و روابط بین الملل آشنا نیست، کمترین هزینه را در این دوره گذار بر آمریکا خواهد داشت. به عبارت دیگر در مرحله گذار که قرار است نظم جدیدی حاکم باشد، باید فردی در مسند قدرت باشد که بتوان در نهایت او را به بهانه آگاه نبودن وی به اصول سیاسی و حقوق بین الملل کنار گذاشت و با خیال راحت وارد دوره اي جدید از نظم بین الملل شد. برخی معامله قرن یا توافق نهایی درباره قضیه فلسطین را آغاز نظم بین الملل آمریکایی می دانند و موفقیت این توافق، نظم بین الملل آمریکایی را حاکم خواهد کرد.
مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در چهارم دسامبر اعلام کرد ترامپ در حال ساختن یک نظم جدید لیبرالی به رهبری آمریکا است. او در سخنانی در اندیشکده بنیاد مارشال در بروکسل، فهرستی از نهادهای بین المللی از جمله اتحادیه اروپا، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی را نام برد که دیگر نمی توانند ماموریتی را که برای آن ایجاد شده اند انجام دهند. او در متن سخنرانی خود 13 بار به نام ترامپ اشاره کرد.[3]
در ذیل به برخی از ویژگیهای نظم جدید بین المللی امریکایی پرداخته میشود:
بسیاری از تحللیگران معتقدند مهمترین ویژگی نظم بین المللی که آمریکا در حال حاضر در صدد پیش بردن آن است، نبودن هیچ نظمی در نظام بین الملل است تا در این نظام آنارشیک، منافع آمریکا تضمین شود. اما به نظر می رسد این بار ناظمانی از شرق هستند که قصد دارند به غرب نظم و ترتیب بدهند
ویژگی های نظم بین الملل شرقی
جان ایکنبری، یکی از بزرگترین نظریه پردازان واقع گرا معتقد است که آمریکا به تدریج نقش خود رادر استقرار نظم بین المللی از دست خواهد داد. ایکنبری در مقاله ای در فارین افرز نوشت: هم در عهد قدیم و هم در دوره مدرن، قدرت های بزرگ نظم را در عرصه بین المللی حکمفرما می کردند. این تمدنها به تدریج می مردند، اما هیچ تمدنی همچون آمریکای ترامپ خودکشی نکرده است.[4]
جاناتان هیلمن، رئیس بخش آسیا در مرکز مطالعات استراتژیک واشنگتن در مقاله ای با عنوان نظم جدید بین الملل به رهبری چین می نویسد: چین با طرح جاده ابریشم جدید یا همان طرح "یک کمربند، یک جاده" که یک طرح استراتژیک محسوب می شود و همچنین تشکیل گروه شانزده به علاوه یک با هدف سرمایه گذاری در طرح های توسعه ای در شرق اروپا و بالکان فرمان جهانی شدن را از دست غرب می گیرد.[5] به این ترتیب به نظر می رسد چین، نظم جهان پساآمریکا را برعهده خواهد داشت.
در ذیل برخی از ویژگی های نظم شرقی آورده می شود:
نتیجه گیری
برخی ناظران روابط بین الملل بر این اعتقادند که اگر آمریکا بخواهد در ساخت نظم جامعه بین المللی با شعار اول آمریکا و برتری منافع آمریکا بر منافع نظام جهانی پیش برود، این نظم محتوم به شکست است. اما اگر بخواهد در طرح خود به روسیه، چین و اتحادیه اروپا سهم دهد می تواند نظم بین المللی پایداری به وجود آورد. اما همه نشانه ها و قراین از سیاست های آمریکایی بویژه در دوره ترامپ حاکی از این است که آمریکایی ها برای معماری نظم جدید بین المللی هیچ شریکی را برنمی تابند اما غافل از اينکه همين يکجانبه گرايي دنيا را عليه امريکا بسيج کرده است و اين حاصل ناديده گرفتن هشداري است که کنت والتز باني نظريه رئاليسم تدافعي و ساختاري در کتاب نظريه سياست بين الملل در خصوص نظام تک قطبي داده است.
[1] - http://www.bbc.com/persian/world-45888687
[2]- https://www.seattletimes.com/opinion/mourn-the-decline-of-liberal-democracy-in-the-new-world-order/
[3] - https://www.theguardian.com/us-news/2018/dec/04/us-president-donald-trump-is-building-a-new-liberal-world-order-says-mike-pompeo
[4] - https://www.foreignaffairs.com/articles/2018-06-14/myth-liberal-order
[5] - https://www.washingtonpost.com/news/theworldpost/wp/2018/07/23/china-world-order/
نویسنده: تهمینه بختیاری