در کُردستان ظهور کرد
امپراتور پاییز...
پاییز، سلطان فصلها، فصل رنگ، فصل باران و طراوت است، ایستاده در برابر بهار.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیمای مرکز کُردستـــان، مادرِ زمین در چهار گوشه سال، سفره پاییزیش را رنگینتر نمود، نگارِ طبیعت، سبد امپراتور پاییزِ رؤیاپرداز را پُر از انار و پرتقال کرد و این شد که فصل پاییز در آثار شاعران و روح عارفان رخ نمود.
پاییز یا خزان یکی از چهار فصل اقلیم متعدل است.
پاییز از نظر ستارهشناختی بین دو نقطهٔ اعتدال پاییزی و انقلاب زمستانی ظهور میکند و از نظر گاه شماری هجری ـ خورشیدی، در روز یکم مهر آغاز میشود و تا پایان آذر ادامه مییابد.
پاییز در زبان شعری شاعران همان فصل غمناک و سرد و بی برگ نیست چه بسا برعکس فصل عاشقان است، در میان شاعران معاصر، محمّد عمر عثمان، شاعر کُرد این چنین پاییز را وصف میکند:
منم ژنرالِ پاییز
منِ همیشه بی قرار
ژنرالم… ژنرالِ هزارها درخت عریان و
میلیاردها برگِ ریخته
منم ژنرال پاییز
کلاهخودِ سرم ابرست
و ستارههای روی شانه هایم برگِ نقرهای رنگ
پالتویم از ایاز است و
شمشیرم شاخه درختی است پوسیده
منم ژنرال پاییز...
برگ درختان و گیاهان در عمر پاییز، فرو میریزند و خزان میشود. امّا مخملی هزار رنگ در زیر پای شاعران و عشاق سبز میشود، در پاییز، روزها کوتاهتر و شبها طولانیتر میشوند.
علیرضا بدیع، شاعر معاصر ادبیات فارسی میگوید:
خش خش… صدای پای خزان است
یک نفر در را به روی حضرت پاییز باز کند
پاییز عاشق است
روز اعتدال پاییزی را در ایران از دیرباز جشن میگرفتهاند، این جشن که در روز مهر از ماه مهر برگزار میشود، جشن مهرگان نام دارد.
رودکی درباره مهرگان چنین سروده است:
ملکا، جشن مهرگان آمد جشن شاهان و خسروان آمد
در میان تمام اقوام جهان، شاعران طبیعت گرای زیادی ظهور کرده اند، که آوازه آنها، مرزهای ادبی را درنوردیده است.
پادشاه فصلها
ادبیات ایران، سرشار از وصف پاییز است. شاعران فصیح و زبان آور پارسی گوی مانند؛ مولوی، حافظ و سعدی، خزان را در تقابل با بهار به تصویر کشیده اند.
حضرت مولانا، خزان را نابودکننده زیبایی و نیستکننده برگها میداند:
در خزان آن صد هزاران شاخ و برگ در هزیمت رفته در دریای مرگ
امّا مهدی اخوان ثالث، شاعر نامی و معاصر ادبیات فارسی برخلاف بیشتر شاعران کلاسیک از فصل پاییز به عنوان "پادشاه فصلها" نام میبرد:
باغ بی برگی
خندهاش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز...
پاییز؛ عروس کاکل طلایی
طبیعت و عناصر آن همیشه بر ادبیات ملتها تأثیر داشته اند که ادبیات غنی کُردی نیز از تأثیرپذیری طبیعت بر شاعران و نویسندگانش مستثنی نبوده است.
در این میان عبدالله سلیمان، متخلص به "گوران"، پدر شعر نو کُردی، از سرایندگانِ پیشگام شعر طبیعت میباشد، این معمار واژگان طبیعت در شعر مشهورش، پاییز را به "عروس کاکل طلایی" تشبیه میکند:
پاییز، پاییز
عروس کاکل طلایی
من دل آزرده، تو دل رنجیده
در غم و اندوه، هر دو همدردیم
من اشک هستم، تو هم بارانی
من نفس هستم؛ تو باد سردی
من دلی پر اشک، تو ابری گریان
پاییز، پاییز...
حیاط شعر شاعران پُر از برگ میشود
امّا شیرکو بی کس، شاعر معاصر کُرد (۱۹۴۰ ـ ۲۰۱۳) که از وی بیش از ۳۸ دیوان شعر به یادگار مانده است و در سال ۱۹۸۸ از سوی انجمن قلم سوئد، برندهٔ جایزه توخولسکی شد.
شیرکو بی کس به امپراتور شعر جهان مشهور است.
این شاعر پُرکار با فرارسیدن فصل پاییز و خزان، حیاط شعرهایش لبریز از برگ میشود:
در ژرفنای درونم
نی لبکی محزون هست
هر سال
پاییز که میآید
آنرا بر لبش مینهد
باد در هم میپیچد و
چشم تنهایی خیس میشود و
انتظارم فرو میریزد و
حیاط شعرم آکنده میشود
از برگ درخت!
گزارش از: بهزاد احمدی