17 ربیع الاول سالروز میلاد با سعادت پیامبر مهربانی ها حضرت محمد(ص) و موسس فقه جعفری حضرت امام جعفر صادق (ع) بر پیروانشان مبارک باد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مازندران ، 17 ربیع الاول آمد تا گهواره تاریخ ، بار دیگر نوزادی را در بغل گیرد که قرار است خاتم فرستادگان الهی خطاب و عالم از وجودش غرق برکت و نور شود.
امشب، جبرئیل امین، دستی در نور و دستی در آینه دارد. شبی است که آفتاب حجاز، سر از مشرق روشنایی برمی آورد و این شب بی سحر را فرمان هجرت می دهد.
امشب چه شبی است، شب بی تکرار عبداللّه و اینک، از او فرزندی خواهد آمد که جهان را بر پله اول خراجش نهادند تا او بپذیرد و آسمان را طفیلی آستانش گذاشتند تا قدرش، عالمی را حیران نماید. مردی می آید تا بهار، بر قدمهایش بوسه زند و پرنده های یخبسته پاییز، بار دیگر سرود میلادش را تکثیر کنند و حجاز، از نوازش دستانش، این شهرت پنهان را از او هدیه گیرد.
او می آید تا غبار را از پیراهن انسانیت بتکاند و تبسم خود را بر آینه ها حک کند. می آید تا پرده از راز پنهان خلقت براندازد و لبانش، کلام خدا را به پهنه گیتی آواز دهد.
می آید تا نخلستانها، آمدنش را سرک بکشند و دختران به ناحق دفن شده، از او عزت و شکوه گیرند.
آری! امشب محمد صلی الله علیه و آله می آید تا آوازهای شادی و شور، از حنجره خشک و ماسیده مکه پخش شود و جهان، طلوع تازهای را بنگرد؛ طلوعی را که هیچ آفتابی توان خلقش را ندارد.
مکه امروز در صدر خبرهاست. مکه، شهری است که فرشتگان الهی، به هم نشانش میدهند.
محمد صلی الله علیه وآله می آید؛ اما چه زود از نعمت مهر پدر و مادر محروم میشود! حال که خداوند اراده کرده تا معجزهای بیبدیل را به خلق عرضه کند، چه جای شگفتی است، اگر دست تمام عوامل دنیوی را کوتاه کند؟! بگذار حبیب ما از مهر والدین، بیبهره باشد تا ما، خود محبت را بر او عرضه کنیم و او را از رحمت لبریز نماییم تا رحمه للعالمین شود.
محمد صلی الله علیه وآله در خانهای به دنیا آمد که از پاکی و طهارتش، حجاز بارها قصه رانده است؛ خانهای که جز نام خدا، بر بزرگی کسی شهادت نداده است. آری، محمد صلی الله علیه وآله آمد؛ در میان نسلی غارتزده اشتباه خویش؛ مردمی که در آتش جهالتشان شعله ور بودند و دیوانگانی که از روی جهل، حرمت خویش را می شکنند؛ نسلی که به زشتی و غارت و وحشیگری، شهره عصر بودند و خدا برای این قربانیان مانده در حضیض جهل و تاریکی، چراغ هدایتی مهربان فرستاده است.
زمین، عشق را باور کرد
محمد صلی الله علیه وآله آمد، تا زمین، طلوع عشق را باور کند و تیرگیها، روشنای چشمانش را در خاطره ناسروده تقدیر خویش قاب بگیرند. او آمد تا در این شب قیرگون جهل، رنگهای خام، معنا بیابند و عشق را بر این صفحه تاریک بنگارند.
او آمد تا مکه، ـ جز بتهایش ـ احترام یابد و حجاز، عرصه جمعیتی متراکم شود که قصدی جز وحشیگری و غارت دارند.
او آمد تا نام خدا در زمین زنده بماند و حرمت ابدی و ازلیاش، چون چراغی روشن فراموش نشود.
بر تو درود ؛ ای که میلادت، نقطه عطف خلقت است! بر تو درود که عشق، خود را با نام تو تجلی داد و خلقت، بیوجود تو معنایی نداشت؛
ای بهترین خلق که پیامبران به تو سلام میکنند و تو را سید خویش میخوانند؛
ای آنکه خدا از نور خویش، تو را آفرید و بر تو سلام داد و جهانی را در رکاب تو گذاشت تا معلوم شود که تاریخ انسان، چون تو نداشته و چون تو نمیآورد؛ و ای چراغ رها شده در پرواز! تو، عاشقانه سرود زندگی در گوش خلق زمزمه کردی؛ بر تو درود.
بگذار آتشکده ها خاموش شوند
جهان، تا خبر میلاد تو را شنید، چنان بر خود لرزید که عنان خویش از دست داد.
ورود تو آغاز تاریخ دیگری از حیات است و نباید چنین میلادی، بیصدا و بی هیاهو باشد. بگذار وقتی هلهله شادی فرشتگان در فضای متروک جهان می پیچد، ایوانهای ظلم و جور، بر خویش تکانی بخورد و کاخهای محکم ستم بشکند و خوار شود! بگذار وقتی شعله حضور تو بر چراغ هدایت، روشنی می بخشد، آتشکده هزار ساله به مرگ فرو رود تا خلق بدانند، چراغ همیشه روشن تویی و نور را از هیچ سیاهی گدایی نکنند.
بگذار اهالی کوچه های نخوت و غرور، بر ناتوانی و حیرت خویش معترف شوند که اینک، ندای پایان بزرگ بینیشان بلند شد. پس با گوش جان بشنو صدای خداوندی را که از دهان جبرئیل جاری میشود.
ربیع الاول پیام آور وحدت است؛ پیام آور برادری و برادری؛ اگر چنین نبود، اگر چنین نگاهی نبود، اسلام و قرآن نیز همچون تورات و انجیل فدای بازی تلخ تاریخ، یعنی تحریف میشد.
اگر محمد(ص) پیامش بر دلها نشست، اگر پس از صدها سال پیامش همچنان جاری بر قلبها و دلهاست و اگر بیش از گذشته اسلام دعوت کننده به حق و عدالت است، دلیلش را باید در بلند نظری، مهربانی، زیبایی بیان و اخلاق رسول الله(ص) جستجو کرد.
سیره نبوی چنان در دل و جان خاندان رسول و دوست داران و پیروانشان جاری بود که به برکت این سیره، تاریخ اسلام مملو است از حق گویی و عدالت جویی در کنار محبت و سازگاری. اینگونه است که هرکدام از اهل بیت با توجه با شرایط زمانی و مکانی خود شیوهای خاص جهت رهبری جامعه و ولایت داشتند.
وحدت، مایه بقای جامعه و رسیدن به آرمانهای ملی است.
با شناخت سیره و روش پیامبر گرامی اسلام(ص) میتوان جامعه را در مسیر صحیح حفظ کرد، در این خصوص علما و بزرگان مطالب بسیاری به رشته تحریر در آوردند تا مسلمانان بیش از پیش به اهمیت این موضوع پی ببرند.
آیت الله جوادی آملی در بخشی از کتاب «سیره رسول اکرم(ص) در قرآن» به بیان ویژگیها و عظمت پیامبر گرامی اسلام و شاخصههای برتری رسول اکرم بر پیامبران پرداخته است.
وی با بیان اینکه پیامبر گرامی اسلام، جز وحی نمیگوید، مرقوم داشته است: خصیصه دیگری که خدای سبحان، برای معرفی پیامبرش ذکر میکند این است که میفرماید: او حاملی است که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه میگوید وحی است و هر آنچه با وحی دریافت نموده به مردم ابلاغ میکند، نه از وحی میکاهد و نه غیر از وحی چیزی میگوید: «وما ینطق عن الهوی ٭ إن هو إلّا وحی یوحی» آنچه را که به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینی از او میشنوید، وحی است.
این استاد برجسته حوزه ادامه داده است: از این جمله معلوم میشود در قانونگذاری و مسائل مربوط به سعادت مردم، اگر چیزی وحی نبود هوی است و هوی به باطل منتهی خواهد شد. از تقابل بین وحی و هوی معلوم میشود که سخن، یا حقّ است و یا باطل؛ اگر حقّ شد برابر با وحی است و گرنه هوی و هوس؛ و چون گفتههای نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حقّ است پس آنچه را که در مسائل ارشادی و جهان بینی و هدایت بیان میدارد وحی است، بحث در باره جزئیات دنیایی نیست و این جمله، ناظر به مدعای اوّل، یعنی وحی بودن همه گفتههای دینی آن حضرت است.
آیت الله جوادی آملی درباره اینکه پیامبر اسلام هر چه به عنوان وحی دریافت کرده به مردم ابلاغ نموده و چیزی را کتمان نکرده، اظهار داشت: در قرآن کریم آمده است: «و ما هو علی الغیب بضنین» یعنی پیامبر، وحی و غیب را، که عالیترین کمالات انسانی است، به شما میرساند و در ابلاغ آن هرگز ضنّت و بخل روا نمیدارد. علومی را که فراگرفته به شما میآموزد، او معلم شماست که اگر توان یادگیری داشته باشید به درجات برتری نائل خواهید شد، پس پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم هر چه را یافت به شما گفت و هر چه به شما گفت وحی بود، او هم در اثبات، معصوم است و هم در سلب، منتها افراد باید در پرتو ارتقای فکری، آنها را دریافت کرده بفهمند، این دو اصل نیز از یکدیگر جداست، یکی ناظر به امین بودن اوست که هرگز رسالت را ناقص نکرده، هرچه به او گفتیم ابلاغ میکند؛ و اصل دیگر ناظر به آن است که هر چه میگوید گفتار ماست، از خود چیزی بر وحی نمیافزاید.
وی در بخش دیگری از مطالب خود با بیان اینکه پیامبر اسلام در سنت و سیره مصونیت دارند، بیان کرده است: نزاهت در اثبات و سلب مخصوص گفتار ظاهری آن حضرت نیست و کریمه «وما ینطق عن الهوی» اختصاصی به لفظ و لسان ندارد بلکه مصونیت منطق، رفتار، سنت و سیره او را نیز میرساند.
فرضاً از این آیه نتوان این معنای وسیع و فراگیر را استنباط کرد، از آیه سوره انعام و سایر آیاتی که میگوید: پیغمبر جز از وحی تبعیت نمیکند، میتوان به خوبی استظهار کرد: «إن أتّبع إلّا ما یوحی إلی» سیره رسول خدا چه در گفتار و رفتار وچه در املا، که کتاب تسبیبی است هیچ گاه بدون اذن وحی نیست و در ابلاغ وحی نیزهرگز ضنّت نمیورزد. اگر میبینیم بعضی از دانشمندان معلوماتشان را کتمان میکنند برای آن است که از بند آز و طمع رهایی نیافتهاند. بعضی، هنر یا صنعت را احتکار کرده راضی نمیشوند آن را به دیگران تعلیم دهند، این گروه در مسائل علمی ضنّت میورزند، مانند ثروتمندی که گرفتار بخل شده از بخشش و انفاق مال به دیگران دریغ میورزد.
همچنین 17 ربیع الاول سالروز میلاد جامع علم و عمل و عبادت ، پرچم دار شاهراه ولایت علوى موسس فقه جعفری حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز هست.
امام صادق(عليه السلام) در هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربيع الاول سال 83 هـ ق در شهر مقدس مدينه به دنيا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(عليه السلام)، و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بودند.
حضرت صادق جعفر بن محمد بن على بن الحسين(عليه السلام) از ميان برادران خويش جانشين پدرش حضرت باقر(عليه السلام) بود، و وصى آن جناب بود كه پس از او به امر امامت قيام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در ميان شيعه و سنى مقامش ارجمندتر بود و به اندازه مردم از علوم آن حضرت نقل كرده اند كه سخنانش توشه راه كاروانيان و مسافران و نام ناميش در هر شهر و ديار زبانزد مردمان گشته، و از هيچ يك از اين خاندان علماء و دانشمندان بدان اندازه كه از آن جناب حديث نقل كرده از ديگرى نقل نكرده اند، و هيچ يك از اهل آثار و ناقلان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره بردند از ديگران بهره گيرى نكردند، زيرا اصحاب حديث كه نام راويان ثقات آن بزرگوار را جمع كرده اند با اختلاف در عقيده و گفتار شماره آن به چهار هزار نفر مى رسد.
و دليل هاى روشن درباره امامت آن جناب به اندازه اى است كه دل ها را حيران كرده و زبان دشمن را از خورده گيرى گنگ و لال ساخته.
اسماء و القاب امام صادق(عليه السلام):
نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ايشان حضرت «صادق» است، اگر چه القاب ديگرى همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته اند، لقب صادق را حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) براى آن حضرت انتخاب فرمودند، مرحوم مجلسى در جلد 47 بحار الانوار صفحه 8 روايتى بدين مضمون نقل كرده است:
«امام زين العابدين(عليه السلام) از پدرش و او از جدش امير المؤمنين(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: وقتى كه فرزند من جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق نام گذاريد.
فضائل و كرامات امام صادق(عليه السلام):
فضائل آن حضرت زياده از آن است كه در اين مختصر احصا شود، لكن براى تيمن و تبرك به بعض آنها اشاره مى كنيم.
مالك بن انس فقيه مدينه مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) مى رفتم، آن حضرت براى نشستن من متكا مى گذاشت و احترام مى فرمود و ايشان نسبت به من محبت داشت، و اين امر مرا بسيار خوشحال مى كرد و خداى را بر اين نعمت شكر مى كردم. سپس مالك مى گويد: آن حضرت مردى بود كه از سه حال خارج نبود: يا روزه بوده يا در حال نماز، و يا در حال ذكر خداوند، از بزرگان عبادت كنندگان، و در زهد سرآمد بود، از همان هايى كه از خدا خوف و خشيت فراوان دارند.
آن حضرت كثير الحديث، خوش مجلس، پر فايده بود.
شخصى به نام مفضل بن قيس مى گويد: نزد امام صادق(عليه السلام) رفتم و بعض گرفتارى هايم را به آن حضرت گفتم و از ايشان خواستم كه برايم دعا كند، آن بزرگوار به خادمه خانه فرمود: آن كيسه پولى را كه ابوجعفر منصور براى ما فرستاده بياور، خادمه كيسه را آورد، آن حضرت فرمود: اين كيسه اى است كه در آن چهار صد دينار است، به واسطه آن امور خود را اصلاح كن، به آن حضرت گفتم: فداى شما شوم، قصد من اين نبود، بلكه مى خواستم كه شما برايم دعا بفرماييد، آن حضرت گفت: من به شما دعا هم مى كنم، لكن همه گرفتاريت را براى ديگران باز گو مكن، زيرا خوار مى شوى.( بحار الانوار ج 47، ص 34)
هشام بن سالم كه يكى از اصحاب آن حضرت است مى گويد: حضرت صادق(عليه السلام)وقتى شب مى شد كيسه اى برمى داشتند كه در آن نان و گوشت و پول گذاشته بودند، آن را به دوش مى گرفتند و براى فقراء و نيازمندان مدينه مى بردند و بين آنان تقسيم مى كردند، و كسى آن حضرت را نمى شناخت، تا آن كه ايشان از دنيا رفتند و فقراء دريافتند كه آن كسى كه دست كرم او بر سر آنان بوده امام صادق(عليه السلام) بوده است. ( بحار الانوار، ج 47، ص 38)
همچنان كه در روايت ديگر وارد شده است كه امام صادق(عليه السلام) در نماز قرآن تلاوت مى كرد، تا آن كه غش كرد، وقتى كه به حالت عادى برگشت كسى پرسيد: چه چيز باعث اين حالت براى شما شد؟ آن حضرت فرمود: من مرتب آيات قرآن را تكرار مى كردم تا آن كه حالى براى من پيدا شد كه گويا قرآن را رو در رو از كسى كه آن را فرستاده مى شنيدم.( بحار الانوار، ج 47، ص 58)
وفات امام صادق(عليه السلام):
حضرت امام صادق(عليه السلام) در بيست و پنجم شوال سال 148 هـ ق در حالى كه 65 سال از عمر مبارك آن حضرت گذشته بود از دنيا رحلت فرمود، و در قبرستان بقيع در كنار پدر و جد و عموى خود امام مجتبى(عليه السلام) به خاك سپرده شد. و بنابر روايتى پس از آزار و اذيت زياد آن حضرت به وسيله عوامل منصور دوانيقى با سم به شهادت رسيد.
شخص مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: مرا وصيت كن، حضرت فرمود: تو را به تقواى الهى و پرهيز كارى، و عبادت، و سجده طولانى، و اداى امانت، و راستگويى، و خوش همسايگى وصيت مى كنم، زيرا سرلوحه برنامه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)همين بوده است، و بعد فرمود: در بين فاميل صله رحم به جا آوريد، مريض ها را عيادت كنيد، در تشييع جنازه هاى مؤمنين شركت كنيد، براى ما زينت باشيد و باعث سرشكستگى ما نشويد.