نشست «جنگ و شهر» در سی و هفتمین سالگرد شکست حصر آبادان با حضور حسین علایی از فرماندهان سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، مهرزاد ارشدی از عکاسان دوران دفاع مقدس و فریدون مجلسی دیپلمات پیشین وزارت امور خارجه در گفتمان شهر برگزار شد.
وی افزود: آبادان مرکز توسعه شهری هم بود و جزء شهرهایی بود که مدرن ساخته شده بود. همچنین بندر بسیار مهمی هم بود و سالانه 590 کشتی به آن رفت و آمد می کرد و خط آهن سراسری از آن میگذشت و در کنار خرمشهر، مهم ترین شهرهای اقتصادی ایران بودند. به همین دلیل عراق در پی گرفتن این 2 شهر بود تا ساحل شمالی اروندرود بگیرد تا جایی که امکان بازپس گیری برای ایران نباشد و البته شمال آبادان رودخانه بهمنشیر به موازات اروندرود بود. نخستین محاصره، 19 مهر 1359 آغاز شد و حتی جاده ماهشهر هم بسته شد. عراق به دنبال آن بود تا قوای نظامیاش، متکی به عوارض زمین باشد تا ایران از هرگونه عملیات موفق نظامی ناامید شود و نتواند طرحی را که منجر به دستاورد جنگی شود ، به نتیجه برساند.
علایی ادامه داد: البته عراق در پی فعال کردن گسل های قومی هم بود و به قول خودش میخواست استان عربستان ایجاد کند. صدام حسین خود را مدافع اعراب در مقابل ایران می دانست و می خواست شکست تاریخی اعراب را جبران کند. مساله او تنها خوزستان نبود و به دنبال خلیج فارس بود و البته می خواست تا جزایر سهگانه را به اعراب برساند. در این میان زندگی انسانی در شهر اهمیت بسیار زیادی دارد. زیرا اگر مردم به آرمان ها وفادار باشند، تا قبل از اینکه قوای نظامی فعال شوند، می تواند ظرفیت هایش را عملی کند و در همان روزها موثر افتاد.
این فرمانده دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: در آن روزها، هیچ یک از مسئولان، آبادان را رها نکردند و 11 نفرشان به شهادت رسیدند تا آخر جنگ، حتی آیتالله جمی، نماز جمعه را رها نکرد حتی اگر محل آن تغییر می کرد. از سوی دیگر، رادیو آبادان نقش فراموش نشدنی ایفا کرد. مردم شهرشان را رها نکردند. بین 20 تا 40 هزار نفر ماندند و یک سال محاصره شدند؛ یک زندگی مدافعانه و حضوری موثر. در این مقاومت، نقش مردم اهمیت والایی دارد زیرا این هشدار را به ارتش متجاوز داد که ما هستیم و از شهرمان دفاع میکنیم و همین که عراق نتوانست آبادان را اشغال کند، کلید موفقیت ما در جنگ شد. عراق در اشغال آبادان، منطقه حمیدیه در سوسنگرد و پل نادری در غرب شوش که نقاط حیاتی بودند، ناکام ماند.
این سردار سپاه در هشت سال جنگ تحمیلی، با اشاره به دستور امام خمینی که فرمودند در 14 آبان 1359 مبنی بر آنکه حصر آبادان باید شکسته شود، گفت: این استراتژیکترین تصمیم نظامی ممکن برای ایران بود که در آن زمان، با توان نظامی ایران تناسب داشت. سپاه آبادان در آن زمان، یکی از قویترین واحدهای سپاه بود و حتی قبل از جنگ، 20 نفر از نیروهایش شهید شده بودند و بنابراین آمادگی درگیری داشت. آبادان مثل یک موجود زنده حیات خود را حفظ کرد و باقی ماندن مردم در شهر، بزرگترین تلاشی بود که انجام شد. شکست حصر آبادان گام بلندی بود که برای آزادی همه سرزمین های اشغال شده برداشته شد و مقدمه ای برای شکست دولت بعثی بود.
وی همچنین از اینکه چرا آبادان و دیگر شهرهای خوزستان پس از جنگ، توسعه نیافتند، بیان کرد: مهم است که چه سیاستی در بازسازی داشته باشیم؛ برخی میگویند سرمایه گذاریهای عظیم در مرز خطرناک است چون اگر جنگ رخ ندهد، سرمایه ها و زیرساخت ها نابود میشود، اما برخی دیگر از جمله خودِ من معتقدیم اگر همین سرمایه گذاری ها به مرز بیاید، امنیت آن را افزایش می دهد و باعث توسعه کشور می شود. نگاه توسعه محور به مرزها، باعث توسعه امنیت ملی از طریق توسعه مرزی می شود. حتی وقتی فرمانده نیروی دریایی سپاه بودم، توصیه کردم جزایر سهگانه خلیج فارس به نام سعدی، حافظ و مولانا نامگذاری شود تا مالکیت آن تثبیت شود و کسی جرات نداشته باشد، آنها را محل مناقشه تصور کند که متاسفانه توجه نشد.
ارشدی: رادیو آبادان رسانه نامرئی جنگ بود
مهرزاد ارشدی از عکاسان دوران دفاع مقدس در این نشست با ذکر این نکته که دفاع مقدس بخشی از تاریخ معاصر ماست و نسل امروز باید آن را بشناسد و در این شناخت، روایت های مختلف وجود دارد، اظهار داشت: وقتی جنگ شروع شد، مردم آبادان کار و اشتغال داشتند و نسبتا متمکن و مرفه بودند ولی جنگ از خانه من شروع شد. از وقتی دوربین به دست گرفتم، به دنبال آدم ها بودم و به همین دلیل، دفاع مردمی شاید مهم ترین بخش جنگ باشد و همه نیروهای مردمیِ داوطلب در چهلمین روز جنگ حماسه آفریدند. روند جنگ بسیار سریع بود و طی 39 روز، 1400 کیلومتر مرز ما از کردستان تا آبادان مورد هجمه قرار گرفت. وقتی دشمن در 19 مهر 1359 از کارون عبور کرد، از تصرف خرمشهر ناامید شد و به سوی آبادان آمد. مردم در آن زمان، سلاح خاصی نداشتند و فقط ژ3، ام1 و برنو داشتند. در این میان البته، رادیو آبادان رسانه نامرئی جنگ بود و پیام ها با فرستنده بسیار قوی که داشت، منتشر می شد و همه یک رادیو جیبی داشتند. اهمیت آبادان از آن جهت بود که اگر محاصره کامل می شد و شهر سقوط می کرد، ده ها هزار نفر به اسارت می رفتند. آرایش موجی مردم باعث شد تا عراقی ها به وحشت افتادند و انقدر عقب نشینی کردند که بسیاری از نیروهایشان به رودخانه افتادند و غرق شدند و ارتش عراق، در یک و نیم روز منهدم شد. در این نبرد، همه مردم می خواستند کمک کنند و در این میان، زن و مرد و پیر و جوان نداشت. حتی نیروهای داوطلب از همه ایران می آمدند و خیلی هایشان کارت و پلاک هم نداشتند تا جایی که وقتی شهید شدند کسی آنان را نمی شناخت و گمنام در گلزار شهدای آبادان به خاک سپرده شدند. به همین خاطر گلزار شهدای آبادان متعلق به همه ایران است و البته نباید نقش دریاقلی سورانی را فراموش کرد.
وی اضافه کرد: یک سال محاصره آبادان در دنیا بیسابقه بود زیرا محاصره استالینگراد هم در جنگ جهانی دوم سه ماه طول کشید. در این میان، محاصره اقتصادی هم بود اما مردم زندگی را دوباره رونق دادند. مدرسه و سینما و بازار و نماز جمعه به راه افتاد که البته، نمازهای جمعه کانون مقاومت بود، اما مفتخریم که عملیات آزادسازی آبادان، تنها عملیاتی بود که به نام یکی از ائمه اطهار نام گرفت و با نام ثامنالائمه و به نام حضرت رضا (ع) این شهر آزاد شد. عملیات که برای سه روز برنامهریزی شده بود، یک روزه تمام شد و تمام نیروهای دشمن در شمال آبادان زمینگیر شدند و شهر آزاد شد.
این عکاس جنگ از آبادانِ پیش از جنگ هم یاد کرد و گفت: یکصد سال پیش وقتی کلنگ پالایشگاه آبادان به زمین خورد، اولین حرکت صنعتی کشور و تمام اقوام به آبادان آمدند و کار کردند و مستقر شدند. کم کم شهر روی اصول، توسعه یافت و با همین اصول، شهر ساخته شد چنانکه به لحاظ شهرسازی، با نقشه می شود به همه جای شهر رفت و گم نشد. جالب است بدانید محله احمدآباد، یک مکعب است که یک کوچه بنبست ندارد. نقشه را انگلیسی ها ترسیم کرده بودند اما معماران ایرانی ساخته بودند. در همه این سال ها، قوی ترین آدم های هر قوم به آبادان آمدند و هریک، برای خود حسینیه ای ساختند. در نتیجه، با وجود حضور انگلیسی ها، مهاجران ساختار تازه ای تعریف کردند و مثلا، در سال های منتهی به انقلاب، حسینه اصفهانی های آبادان در کنار حسینیه ارشاد تهران تعریف می شد. آبادان هم پایگاه مبارزه بود و هم دروازه تمدن. مردم چندان دغدغه نان نداشتند. سطح فرهنگ در دهه 40 و 50 در این شهر بسیار بالا بود و حدود 50 انجمن در آن فعالیت می کرد. فرهنگسراهای امروز، نیم قرن پیش، تحت عنوان باشگاه های فرهنگی ورزشی فعالیت می کرد و حتی چند نفر از بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران از آبادان بودند. در آن زمان خیلی ها را در آبادان می شد دید که کتاب به دست هستند، حتی از جماعت کارگر و مدارس هم از سطح علمی بالایی برخوردار بودند.
وی ادامه داد: اما جنگ، همه زیرساخت های شهر را از بین برد. وقتی جنگ شد نمیدانستیم چطور باید جنگید چون جنگ ندیده بودیم و وقتی تمام هم شد، نمی دانستیم چطور باید بازسازی کرد چون باز هم جنگ ندیده بودیم که بدانیم پس از آن چه باید کرد. در آن ابتدا چهار معضل اصلی وجود داشت؛ برق، آب، فاضلاب و بهداشت که پس از 30 سال از پایان جنگ، هنوز هم ترمیم نشده است. اشکال کار هم این بود که بازسازی آن، به اهلش سپرده نشد و اتفاق درستی در بازسازی نیفتاد تا جایی که امروز، حتی یک نفر راضی نیست. کاش از همان بچه های توانمندی که در جنگ حضور داشتند، استفاده می شد تا بازسازی انجام شود که نشد!
شریف النسب: مقاومت مردمی در خرمشهر و آبادان در دنیا بی نظیر بود
در ادامه، «سیدمحمدعلی شریفالنسب» از فرماندهان ارتش در هشت سال دفاع مقدس، که به عنوان فرمانده عملیات خرمشهر در مقاومت 35 روزه و بعد در مقاومت حصر آبادان نقشی ارزنده داشته است، اظهار داشت: مقاومت مردمی در خرمشهر و آبادان در دنیا بی نظیر بود. خرمشهر 35 روز مقاومت کرد و عراقی ها هر روز 10 بار حمله می کردند و چرا موفق نمی شدند؛ چون پایگاه مردم، مساجد و تکایا بود که دژی محکم بود.
مجلسی: وظیفه هر دیپلمات آن است که با سعی خود، صلح را حفظ کند
فریدون مجلسی دیپلمات پیشین وزارت امور خارجه نیز از خاطرات خود از آبادانِ پیش از جنگ گفت و اظهار داشت: دانشگاه نفت آبادان مجلل بود و امکانات حیرتانگیزی داشت، اما وقتی صدام به ایران حمله کرد، به من برخورد که او چطور جرات کرد به این سرزمین حمله کند. البته من به سبب مسوولیتم به عنوان مسوول میز اروپای غربی در وزارت خارجه که در آن زمان، سوئد به عنوان حافظ منافع آمریکا در ایران در جریان تحرکات عراق بود و حمله عراق به فرودگاه مهرآباد در 31 شهریور 1359 برای من که بین لندن و پاریس و بروکسل و برلین در گذر بودم، اثر گذاشت. وقتی در سال 1360 از آنجا بیرون آمدم و برای کارهای دیگر رفتم، در همان سال های جنگ، برای نصب پمپ های آب دغاغله اهواز به سوسنگرد، به آنجا رفتم. اهواز را در شرایطی دیدم که در یکی از هتل های مجلل آن شهر، بیمارستان اضطراری دایر کرده بودند و حتی عمل جراحی در آنجا می شد. عجیب آنکه چند سال بعد با خانواده آشوری آشنا شدم و برایم با شوقی زیادی، از سهم خودشان در مقاومت خرمشهر می گفتند. همین رشادت ها باعث شد تا آن دفاع، به شکست دشمن منجر شود و البته به ذهنم هم خطور نمی کرد، در جاده اندیمشک تا پل نادری در روزهای آخر جنگ، رد شیار چرخ ماشین های عراق را که در حال گریز بودند ، روی آسفالت ببینم و این یعنی ما نتوانستیم سرزمین مان را از لوث دشمن پاک کنیم.
وی با ذکر این نکته که به عنوان یک دیپلمات، مانند هر دیپلماتی، هنوز هم آمادگی، آگاهی و شناخت خود را برای انجام وظیفه حفظ کرده است، به فرازهایی از تاریخ نظامی دیپماسی جهان اشاره کرد و گفت : ساسانیان خلاف اشکانیان، چندان به جنگ رودررو اعتقاد نداشتند اما گریز اصولی را در دستور کار داشتند.
مجلسی درباره حضور آمریکا و شوروی در ویتنام گفت: این یک فریب بود که شوروی جنگ ویتنام را به آمریکا باخت آمریکا در آن زمان روزی 12 میلیون دلار خرج می کرد و شوروی 2 میلیون دلار اما در آمریکا، وفور نعمت بود و مردم در شوروی برای همه چیز مشکل داشتند. اما شوروی اگرچه توانمندی برای جنگ فرسایشی را نداشت اما وقتی فروپاشید هنوز هم یک ابرقدرت نظامی بود.
مجلسی درباره جنگ جهانی دوم هم اظهار داشت: مقاومت استالینگراد را فراموش نکنید که در محاصره ای خونین، ماشین نظامی آلمان که متکی به خودش بود و در مدت کوتاهی اوکراین و شرق شوروی را درنوردیده بود، 2 و نیم میلیون نفر در نبرد لنینگراد جان باختند. اما ازسوی دیگر وقتی اسکادران های آمریکایی به آلمان رسیدند، بمب افکن های آنها، هر سه دقیقه 20 بمب می انداختند و عملا شهر درسدن ذوب شد یا نیروهای آلمان، در ابتدای جنگ، در انگلیس، کاری با شهر کانتربری کردند که بعدا هم اصطلاح کانتربریزاسیون معادل با خاک یکسان شدن عمومیت یافت. کسی برایم تعریف کرد که در آلمان، مردی آجرهای سالم خانه ویران شده اش در به مانند نظم آلمانی معروف مرتب میکرد و کنار میگذاشت و وقتی دلیل را از او پرسیدند گفته بود میخواهم وقتی جنگ تمام شد برای خودم خانه ای بسازم و باید آجرها را نگه دارم. این نشان می دهد که وقتی خود مردم سرزنده باشند و پراراده ، می توانند بازسازی کنند.
این دیپلمات سابق با توجه به اینکه جنگها گاهی درسهایی هم میدهند، ادامه داد: در جنگ ایران و روس، ما آنچه از دست دادیم گرجستان بود. در واقع وقتی جنگ اول را به روس ها باختیم، باید به معاهده گلستان پایبند می ماندیم ولی فرمان جنگ دوم صادر شد و چنان باخت بزرگی را متحمل شدیم که هنوز هم آثارش بر ما مترتب است. ما در مساله افغانستان، سه بار هرات را توسط عباس میرزا و محمدشاه و ناصرالدین شاه فتح کردیم اما انگلیسی ها مقابله به مثل کردند تا سرانجام به قرارداد پاریس تن دادیم و افغانستان کلا از ایران جدا شد. دلیل آن هم این بود که ما در عرصه جهانی حضور چندانی نداشتیم و البته شناخت و سواد بین المللی هم نداشتیم زیرا انگلیسی ها هم می خواستند ایرانِ ضعیف در همسایگی هند باشد.
بنابر گزارش دفاع پرس ؛ وی درباره بازسازی شهرها پس از جنگ خاطرنشان ساخت: آلمان پس از جنگ جهانی اول، معاهده را نپذیرفت و خود را برای جنگ بعدی آماده کرد و البته پروس شرقی را هم برای همیشه از دست دادند اما خود توسعه دادند و تمام ماشین جنگی شان متکی به خودشان بود. در جنگ جهانی دوم اما آلمان و ژاپن، تسلیم بلاشرط شدند و اعلام شد آنان غیرنظامی هستند یعنی حق داشتن نیروی نظامی را نخواهند داشت. وقتی 20 سال بعد، یک کارشناس روسی به این دو کشور رفته بود، از ترقیات آنها و قدرت علمی و صنعتی شان حیرت کرد. اما از آن سو، شوروی نیم قرن تلاش کرد تا ایدئولوژی خود را به همه جهان صادر کند و تمام توان خود را صرف کرد تا به همه جهان گسترش یابد و باعث شد مثلا خیلی ها از کوبا و آلمان شرقی فرار کنند چنانکه ثروت کوبایی های فراری به آمریکا از ثروت خود کوبا بیشتر بود درصورتیکه حالا هیروشیما و ناکازاکیِ اتمیزده، حالا از پیشرفته ترین شهرهای جهان هستند.