در بحبوحه مناقشه تجاري آمريکا و چين ،موقعیت انگلستان و به ویژه برگزیت در این جدال، محل پرسش و تمرکز است.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا وسيما ،سفر"جرمی هانت" وزیر امور خارجه انگلیس به پکن و دست یابی به توافقی برای افزایش روابط تجاری و سرمایه گذاری دوجانبه میان دو کشور و اعلام آمادگی پکن و لندن برای شروع مذاکرات درباره موافقتنامه تجارت آزاد پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، آنهم در دوره مواجهه با جنگ تجاری اخیر آمریکا و چین مورد توجه تحلیل گران مسائل برگزیت قرار گرفته است. کم نیستند تحلیل گرانی که بر این اعتقادند جنگ تجاری بزرگی بین چین و آمریکا در پیش است و تنش های روزها و ماه های اخیر در روابط تجاری دو طرف تنها آغاز روندی طولانی از تنش و جنگ تجاری بین دو کشور است. در این چارچوب، موقعیت انگلستان و به ویژه برگزیت در این جنگ تجاری محل پرسش و تمرکز است. برای پاسخ به این پرسش لازم است در ابتدا راهبرد و دکترین پسا برگزیت انگلستان واکاوی شود و در ادامه نگاه آمریکا و چین به برگزیت و همچنین جایگاه انگلستان در جنگ و یا رقابت های تجاری و ژئوپلتیک در عرصه نظام بین الملل مورد توجه قرار گیرد.
سیاست خارجی انگلستان پسا برگزیت
چشمانداز راهبردی پسابرگزیت انگلستان دو مؤلفه اصلی دارد:
الف- نخست آنکه انگلستان پس از برگزیت، به قدرتی ژئواکونومیک و یکی از رهبران اصلی تجارت آزاد جهان تبدیل شود و با چابکیِ حاصل از رهایی از ساختارهای بوروکراتیکِ پیر، کُند و غیرمنعطف اتحادیه اروپا، هم هزینههای خروج از اتحادیه اروپا را کاهش دهد و هم به حوزههای جدیدی برای کنشگری اقتصادی و تجاری دست یابد و به سمت گشودن بازارهای جدید جهانی حرکت کند.
ب- مؤلفه دوم نیز آن است که انگلستان در عرصه جهانی، بدل به قدرتی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک شود. دکترین سیاست خارجی پسا برگزیت انگلستان از اسناد بالادست امنیتی این کشور نیز قابل استخراج است.
در سند بازنگری امنیت ملی که در سال 2018 متشر شد، با تاکید بر سیاست "بریتانیای جهانی"، سه حوزه اصلی نفوذ اقتصادی و سیاسی جهانی، آمریکای شمالی، اروپا و همسایگان و منطقه "هند آرام" در نظر گرفته شده است. بر اساس این سند، انگلستان باید تلاشهایش را بر گسترش ارتباط و نفوذ در این مناطق استوار سازد. بدیهی است در این نگاه کشور چین به عنوان محور منطقه هند آرام در نظر گرفته شده است و تحقق سیاست "بریتانیای جهانی" مستلزم استفاده از ظرفیت های اقتصادی و ژئوپلتیکی چین است.
دیگر آنکه این وعده طرفداران خروج از اتحادیه اروپا که انگلستان پسابرگزیت به سرعت به سمت انعقاد معاهدات تجاری پرسود با قدرت های اقتصادی خارج از اتحادیه اروپا حرکت خواهد کرد نیز مستلزم برقرار روابط ویژه تجاری با قدرت هایی چون چین و آمریکا است. در واقع توانایی انگلستان در انعقاد معاهدات تجاری با قدرت های اقتصادی چون چین و آمریکا آزمونی حیاتی برای برگزیت و ظرفیت این کشور برای تبدیل شدن به یک موتور محرکه اقتصادی مستقل است.
آمریکا، جنگ تجاری با چین و برگزیت
ایالات متحده به دنبال ایجاد یک اتحاد غربی برای محدود سازی اقتصادی و تجاری و حتی ژئوپلتیکی چین است. محور اصلی این سیاست نیز جلوگیری از پر شدن شکاف اقتصادی، تجاری و فن آوری جهان غرب با چین است. بدیهی است آمریکا در چارچوب این اتحاد به کمک انگلستان حساب ویژه ای باز می کند. در این چارچوب به نظر می رسد جنگ تجاری آمریکا و چین می تواند چشم انداز معاهده تجارت آزاد پسابرگزیت انگلستان با آمریکا را تخریب کند. چرا که به نظر می رسد ترامپ به دنبال آن خواهد بود که پیوستن انگلستان را به اتحاد منزوی سازی چین را پیش شرط انعقاد توافقنامه تجارت آزاد آمریکا با این کشور قرار دهد. این مسئله با توجه به این که چین پنجمین شریک تجاری انگلستان است و این کشور در بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا بیشترین حجم جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی چین را به خود اختصاص داده است، می تواند برای هر دولتی در انگلستان پرمخاطره باشد.
علاوه بر امکان تخریب معاهده تجارت آزاد آمریکا و انگلستان در پرتو جنگ تجاری آمریکا و چین، رویکردهای کاخ سفید نیز چشمانداز این معاهده را با چالش مواجه کرده است.
تحقق سناریوی انعقاد توافقنامه تجارت آزاد با آمریکا با چند ابهام و چالش مهم مواجه است.
نخستین چالش، بیشتر پارادایمی است. به این معنا که انگلستان باید پاسخ روشنی برای این پرسشها بیابد که آیا این کشور در تفکر حمایت گرایانه و دکترین "نخست آمریکا"ی کاخ سفید، یک استثناء تلقی میشود.
دیگر آنکه آیا آمریکا انگلستان را به اتحادیه اروپایِ ازنظر تجاری بهمراتب قدرتمندتر، ترجیح خواهد داد؟
چالش و ابهام فنی سناریوی انعقاد توافقنامه تجارت آزاد با آمریکا نیز وجوه مختلفی دارد. نخست آنکه، بسیاری از برگزیتیرها در خصوص انعقاد توافقنامه تجارت آزاد با آمریکا تا ماه مارس 2019 یعنی روز پایان مذاکرات خروج مطمئن بودند. حالآنکه به نظر میرسد به دلایل مختلف، نهایی شدن این توافقنامه تا این تاریخ و در بازه زمانی کوتاهمدت تقریباً غیرممکن است. دیگر آنکه، در صورت نهایی شدن توافقنامه تجارت آزاد با آمریکا نیز، انگلستان مجبور خواهد بود با بخشهای مهمی از استانداردهای کسبوکار آمریکا منطبق شود. مسئلهای که با منطق برگزیت سازگار نیست. از هماکنون نیز نگرانیهایی در خصوص انطباق انگلستان با استانداردهای زیستمحیطی و رفاهی ضعیفتر آمریکا مطرح شده است.
چین، جنگ تجاری با آمریکا و برگزیت
چین به برگزیت به عنوان یک فرصت تجاری بزرگ و تأثیرگذار بر وضعیت بینالمللی خود مینگرد. دیگر آنکه شراکت طولانیمدت اقتصادی با انگلستان به این کشور برای رقابت گسترده تجاری و ژئوپلیتیکی با آمریکا در دهههای پیش رو یاری میرساند. همچنین تجارت بیشتر با اروپا و انگلستان برای مقابله با اقدامات اخیر ترامپ در حوزه محدود سازی تجاری چین واجد اهمیت است. گرچه افزایش عدم قطعیت های اقتصادی و تضعیف موقعیت انگلستان به عنوان دروازه ورود به اتحادیه اروپا از دغدغههای مهم قدرتهای اقتصادی آسیا از جمله چین و ژاپن است، چین در نگاه کلی به چشم انداز پسابرگزیت خوش بین است.
در این نگاه، انعقاد یک معاهده تجارت آزاد با انگلستان آن هم در شرایطی که به نظر چین این کشور در موقعیت ضعیف مذاکراتی قرار دارد، وابستگی انگلستان را به چین افزایش می دهد و در نتیجه انگلستان از منافع بینالمللی چین حمایت بیشتری خواهد کرد. شاهد مثال اخیر این حمایت، مشارکت جدی انگلستان در تأسیس بانک سرمایهگذاری زیر بنایی آسیا است که به نظر بسیاری از تحلیل گران اقتصادی، نهاد رقیب بانک جهانی و صندوق بینالمللی خواهد بود. دیگر آنکه اروپای تقسیم شده برای چین فرصت ساز است. چرا که موجب تضعیف کنش جمعی اروپا در حوزه وضعیت حقوق بشری چین می شود. همچنین رقابت انگلستان و اروپا برای جذب سرمایهگذاران چینی، شرایط رقابتی بهتری را برای شرکتهای چینی فراهم میآورد.
جمع بندي
به نظر میرسد جهان در حال تحول در حوزه ائتلافهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک با محوریت سه قدرت آمریکا، چین و اروپا است. در ضمن ورود انگلستان به هر یک از ائتلافهای فوق، بر موازنه قوای این ائتلافها تأثیر قابلتوجهی خواهد گذارد.
در نتیجه انگلستان در مرحله مواجهه با انتخاب هایی سخت است. بهعنوانمثال، انتخاب بین بریتانیای جهانی و روابط ویژه آنگلوساکسونی با آمریکا انتخابی دشوار خواهد بود. درواقع گرایش بیشتر به هرکدام از دو قطب چین و آمریکا، تحقق سیاست "بریتانیای جهانی" را با تردید مواجه میکند. از دیگر سو، چشمانداز انگلستان پسابرگزیتی که فاقد لنگرگاه اروپا و آمریکا باشد نیز چندان روشن به نظر نمی رسد. به نظر می رسد اگر تحولات ایالاتمتحده در حوزه برجسته شدن سیاست ملیگرایی اقتصادی، ساختاری و بلندمدت باشد، انگلستان به زودی در خواهد یافت که چه در حوزه معاهدات تجاری از جمله در مواجهه با چین و آمریکا و چه از منظر قطب بندی های ژئوپلیتیکی و امنیتی، بسیار بیشتر از آن چیزی که فکر می کرد اروپایی است. در نقطه مقابل اگر تحولات جاری در سپهر سیاسی و اقتصادی آمریکا، نه ساختاری و بلند مدت بلکه کوتاه مدت و گذرا باشد، بازگشت انگلستان به سیاست سنتی سه محوری در سیاست خارجی قابل پیش بینی خواهد بود. سیاستی که به صورت همزمان اروپایی، آمریکایی و جهانی خواهد بود.
=====================
نويسنده : حسین مفیدی احمدی - پژوهشگر مسائل اروپا.