راننده تاکسی بنابی، کیف حاوی ۲۴۰ میلیون ریال را به صاحبش بازگرداند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مسافر جوان آن قدر عجله داشت که وقتی از تاکسی پیاده شد، کیف چرمی اش را که دارایی اش در آن بود، جا گذاشت.
هنگامی که به یاد آورد کیفش را در تاکسی جا گذاشته، دیگر خبری از تاکسی نبود.
حتی چهره راننده تاکسی هم در ذهنش باقی نمانده بود.
سراغ تعدادی از رانندههای تاکسی هم رفت، اما دست آخر از یافتن پولهای گم شده اش نا امید شد.
هاج و واج مانده بود که چه کند.
آقای احمد مقرری تا کیف را باز کرد، با مقدار زیادی پول نقد و یک کارت عابر بانک مواجه شد.
او میتوانست با این پول، بسیاری از مشکلات و ناهمواریهای زندگی اش را حل کند.
میتوانست با این پول تاکسی کهنسال خود را با تاکسی جدیدی عوض کند.
میتوانست با این پول، هر کاری دلش میخواست انجام دهد، بی آن که آب از آب تکان بخورد.
اما او مثل هر ایرانی دیگر، آن قدر شرافت و ایمان داشت که مصمم شد صاحب کیف را هر چه سریعتر پیدا کرده و او را از نگرانی درآورد.
درنگ نکرد و بدون کوچکترین وسوسه ای، موضوع را به تاکسیرانی بناب اطلاع داد.
آقای مقرری با همکاری مدیر عامل سازمان حمل و نقل شهرستان بناب، با استفاده از کارت بانک موجود در کیف، نشانی و شماره تماس صاحب کیف را از بانک گرفت.
مسافر درمانده هنوز هاج و واج در پی کیف گم شده اش بود.
با صدای گوشی تلفن همراهش، به خودش آمد.
صدایی از آن طرف خط، همه توجهش را جلب کرد.
میگفت: شما آقای ودود فام هستید و کیف خود را در تاکسی جاگذاشته اید؟
با شنیدن این جمله، یک آن، همه دنیا در نظرش ایستاد.
یعنی ممکن بود، کیف چرمی و آن همه پول گم شده اش پیدا شود؟
قرار شد هر چه سریعتر به تاکسیرانی برود و از صحت و سقم ماجرا مطلع شود.
به سرعت خود را به تاکسیرانی بناب رساند.
راننده امانتدار و مدیرعامل سازمان حمل و نقل بناب، منتظرش بودند.
کیف و محتویاتش بی هیچ کم و کاستی به دستش رسیده بود.
او در دل خدا را هزاران بار شکر میکرد که با انسانیت، مردانگی و جوانمردی یک راننده تاکسی، به دارایی گم شده اش رسیده است.
کریم صمدزاده، مدیر عامل سازمان حمل و نقل شهرستان بناب میگوید: آقای احمد مقرری در میان ۶۰۰ راننده تاکسی فعال بناب، از تاکسیرانان زحمت کش این شهر است که با وجود مشکلات متعددی که دارد، در امانت، خیانت نکرد و پولی را که میتوانست گره گشای بسیاری از مشکلاتش باشد، بی هیچ چشم داشتی به صاحبش بازگرداند.
قصه راننده امانتدار تاکسی ما با خیر و خوشی، به پایان رسید، اما شکی نیست که در جای جای این سرزمین پهناور، هزاران قصه دیگر وجود دارد که به واسطه شرافت، انسانیت و ذات پاک مردمان سرزمینمان، ختم به خیر میشود و عشق و امید به زندگی را در دلها نهادینه میکند.