ضربه مهلکي که عمليات مرصاد به خصوص با رشادت هاي شهيد صياد شيرازي بر منافقين وارد آورد، درس خوبي براي اين گروهک و حاميان آن است. اگرچه نمي توان از تلاش هاي امريکا و فرانسه و عربستان براي بازسازي اين گروهک و از تهديدات احتمالي اين گروهک غافل شد.
پژوهش خبری صدا وسیما: اگرچه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي همواره در معرض تهديدات و فشارهاي سياسي و نظامي متعدد بوده است، اما مقايسه توان و اقتدار کنوني جمهوري اسلامي ايران با دوران هشت سال دفاع مقدس ضمن اينکه عظمت و ابعاد حماسي رشادت هاي ملت ايران در اين دوران تاريخي را نشان ميدهد گوياي اوج گيري اقتدار ملت ايران و تاثيرگذاري آن بر معادلات منطقه اي است از جمله صحنه ها و برگهاي درس آموز دوران 40 ساله حيات جمهوري اسلامي براي مقابله با تهديداتي که اين روزها بر ضد ملت ايران افزايش نيز يافته، حماسه غرور انگيز عمليات مرصاد در به شکست کشاندن تهاجم کور منافقين براي سرنگوني جمهوري اسلامي است. از اين جهت درک ميزان اقتدار اين گروهک در آن دوران که بالاترين سطح حمايت را از رژيم صدام دريافت ميکردند و حتي امکان عمليات ميداني را نيز يافتند با حال حاضر آنها قابل توجه است. از بين رفتن شمار زيادي از منافقان در طي شکست عمليات فروغ جاويدان که با کمترين محاسبه و دقت نظامي و با عجله زمينه اجرا پيدا کرد، موضوع تلاش براي احياي اين گروهک به منزله اهرم فشاري براي مقابله با ايران و نيز ابعاد حماسي عمليات مرصاد و دستاوردهاي آن، از ابعاد مختلفي قابل بازخواني و تامل است.
باتوجه به تحرکات جديد منافقين در جهت جلب حمايت امريکا و عربستان و نمايش جديد اين گروهک در پاريس با حمايت آشکار برخي مقامات امريکايي و نيز افشاي حمايت هاي مالي و سياسي عربستان از منافقين اهميت شناخت ماهيت و کارنامه اين گروهک تروريستي و حاميان آن روشن مي شود. اين امر محک مناسبي براي شناخت ميزان صداقت مدعيان حقوق بشراست. بررسي راهبردي کارنامه منافقين فرصت مناسبي فراهم مي آورد تا به شناخت وزن و جايگاه اين گروهک در محاسبات ضد ايراني امريکا و عربستان و برخي کشورهاي اروپايي بر ضد جمهوري اسلامي ايران نائل شويم. با مطالعه تاريخچه شکلگيري و عملکرد سياه اين گروهک از سالهاي پايان دهه چهل شمسي تاکنون آنچه مسلم به نظر ميرسد جدايي و دشمني اين گروهک با مردم مسلمان ايران و خيانت آشکار اعضاي تروريست اين گروهک به ملت ايران است. نوشتار حاضر به بهانه سالگرد عمليات مرصاد که از جهت نظامي کاري ترين ضربه را به اين گروهک وارد کرد به زمينه ها و اهداف منافقين از عمليات فروغ جاويدان و دستاوردهاي حماسه مرصاد از بعد سياسي نظامي و تبليغاتي ميپردازد و مرور مختصري بر مواضع حاميان اين گروهک دارد.
منافقين از پيدايي تا رسوايي
سازمان منافقين در اواخر دهه چهل شمسي از دل شاخه دانشجويي نهضت آزادي سر بر آورد و موسسان اين گروهک تحت تاثير آثار و کتب مهندس بازرگان در صدد رسيدن به تفکري براي مبارزه با رژيم پهلوي بودند. آنها در ادامه مشي کامل مارکسيستي پيدا کردند و با اين نگاه رژيم پهلوي را نفي ميکردند. مشي مسلحانه از همان آغاز شکل گيري اين گروهک به عنوان يک اصل در پيش گرفته شد که اين امر به شناسايي و اعدام بسياري از موسسان آن در سال 1350 منجر شد. اين گروهک در سال 54 با تفکر کامل مارکسيستي از لعاب و ظاهر اسلامي نيز فاصله گرفت.
مجاهدین خلق با اتخاذ شیوه های خشونت بار در مسیر کسب قدرت سیاسی، پایگاه اجتماعی خود را از دست دادند، انقلاب نوین ایدئولوژیک منافقين نافی انگاره ها، مولفه ها و روش های دموکراتیک در درون تشکیلات بود، خودکامگی و اتوریته رهبر عقیدتی در شتاب بخشیدن به پایه ریزی شالوده های بنیادین فرقه گرایی در تشکیلات منافقين نقش عمده ای ایفاء کرد، قرائت و تلقی فاشیستی از دین و سیاست از عوامل مهم و اساسی در به کارگیری ترور و شیوه های قهرآمیز و تبهکارانه از سوی آنان بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي سران گروهکي که خود را سازمان مجاهدين خلق ايران خوانده بودند، با نفوذ و همراهي با بازرگان و بني صدر براي رسيدن به قدرت خيز برداشتند. بعد از حذف اين دو چهره سياسي نزديک با تفکر منافقين، در 30 خرداد سال 60 مشي مسلحانه با تظاهراتي در تهران اعلام شد. ترور بسياري از رهبران و چهره هاي کليدي و حتي نيروهاي حزب اللهي مردمي، مشي اين سازمان تروريستي در دوره بعد بود. همکاري آشکار و پنهان با صدام و رژيم بعث همزمان با ترور مسئولان نظام مرحله ديگري از خيانت هاي منافقان به مردم مسلمان ايران را نشان داد. ايفاي نقش ستون پنجم در جنگ از راه کسب و ارائه اطلاعات مربوط به عمليات ها و توانايي هاي رزمندگان اسلام و تضعيف روحيه مردم با ترور شخصيت هاي محبوب درست همزمان با عمليات هاي موفق رزمندگان در جبهه ها، ابعاد ديگري از همراهي منافقين با رژيم بعث را نشان داد. عرصه ديگر تبليغات مسموم و تلاش براي تضعيف روحيه مردم مسلمان ايران بود. فعاليت رسانهاي (راديويي) آنها سرشار از احساسگرايي و ارائه راهبردهاي بحرانساز و منفيگرايانه عليه نظام جمهوري اسلامي ايران بود، نظاميكه علاوه بر مسئوليت اداره كشور انقلابي، مسئوليت دفع و رفع بحران جنگ و فتنههاي پيدا و نهان، مستقيم و غير مستقيم را نيز بر عهده داشت و البته با كمك و پشتيباني مردم و رهبري مقتدر حضرت امام (ره) تمامي توطئهها و فتنهها خنثي شد. پس از پذيرش قطعنامه 598 توسط جمهوري اسلامي منافقين مستقر در خاك عراق، در پي حملات گاه و بيگاه عراق به خاك ايران، با تصور اينكه پذيرش قطعنامه نشانه تضعيف قدرت نظام جمهوري اسلامي است، طي تصميمي رؤيايي دست به تدارك تهاجمي فراگير و محوري جهت ورود به خاك ايران و فتح پايتخت زدند.
زمينه ها و متغيرهاي موثر بر راهبرد منافقين
در بررسي عواملي که زمينه لازم براي حمله منافقین به ايران را از نقطه نظر تئوريسينهاي نظامي سازمان منافقين ایجاد میکرد، ميتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف) مبهم بودن آينده سازمان منافقین
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به لحاظ اين که در جريان جنگ تحميلي از عوامل اطلاعاتي خويش در کمکرساني به ارتش عراق استفاده ميکرد، در استراتژي نظامي صدام از جايگاه ويژهاي برخوردار بود، اما در صورت انعقاد قرارداد صلح دائم بین ایران و عراق، اين سازمان ديگر چنين کارکردي نداشت و لذا از نظر موجوديت با خطر جدي مواجه ميشد. در چنين وضعيتي سازمان براي بقاي خود، در دسترسترين گزينه را استفاده از فرصت به دست آمده در جهت سرنگوني نظام جمهوری اسلامی ميدانست.
ب) عدم درک صحیح منافقین از توان نظامی خویش:
از آنجايي که منافقين در عملياتهاي موسوم به «آفتاب» و «چلچراغ» در مناطقي چون فکه، مهران و حاج عمران حملاتي انجام داده و به زعم و ادعای خود به موفقيتهاي نسبي دست يافته بودند، با تعميم غيرعقلايي اين وضعيت تا اندازهاي اعتماد به نفس يافته و در خود اين پتانسيل را ميديدند که با نیروهای نظامی ايران جنگ کرده و پیروز شوند.
ج) تصور موهوم و ساختگی فرسوده و ناتوان شدن نيروهاي نظامی کشور:
منافقین در اين انديشه بودند که نيروهاي نظامی ایران در جبهه جنوب زمين گير شده و در طول جنگ به لحاظ اين که متحمل سختيهاي فراواني شدهاند، ديگر توان انجام يک عمليات مضاعف گسترده را نخواهند داشت.
د) تصور خودساخته منافقین مبنی بر خستگي مردم از جنگ:
منافقين به غلط فکر مي کردند که مردم با توجه به ضررهايي که در اثر طولاني شدن جنگ، اعم از مادي و معنوي، از دست دادن عزيزان و ... داشتهاند، از آنان استقبال نموده و دست از حمايت از نظام جمهوري اسلامي خواهند کشيد. اين مورد را ميتوان بزرگترين اشتباه سازمانی و استراتژيک آنها محسوب نمود. غفلت از ميزان مشروعيت بالاي نظام به لحاظ مردمي و اسلامي بودن بيشترين ضربه را به نيروهاي سازمان منافقین (مجاهدین خلق) زد.
ه) پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران
منافقین، پذیرش قطعنامه از سوی ایران را به عنوان نماد ضعف جمهوری اسلامی ارزیابی کرده بودند و در نتیجه این نیز خود عاملی موثر برای تحریک آنها جهت حمله به ایران شد.
اهداف منافقين و عراق از عمليات فروغ جاويدان
منافقين در پي حملات عراق به خاك ميهن اسلامي و عقب نشيني هاي موقت رزمندگان اسلام، با تصور اينكه پذيرش قطعنامه ناشي از جدايي ملت و دولت است، به گمان خود، از فرصت استفاده ميكردند تا به هدفهاي بلندپروازانه و دستنيافتني خود يعني ساقط کردن جمهوري اسلامي برسند.
در اين مقطع نيز سران سازمان با جمع آوري ديگر ضد انقلابيون سر خورده و بي هويت از كشورهاي ديگر، نيرويي به استعداد تقريبي 15 هزار نفر جمع آوري كردند و با بهره گيري از جنگ افزارهاي اهدايي رژيم عراق حمله خود را به جمهوري اسلامي از تنگه پاتاق واقع در غرب كشور آغاز كردند. نيروي هوايي عراق با حمايت از منافقين، به آنها در ورود به ايران ياري رساند و آنان را تشويق به پيشروي نمود.
ارتش بعث كه با پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران، راه اميدش در سرنگوني جمهوري اسلامي ايران بسته شده بود از منافقين استفاده كرد كه با اين كار چند هدف عمده را دنبال ميكرد.
الف: يكي از اهداف اصلي رژيم عراق اين بود كه از فشار بينالمللي عليه خود بكاهد. با پذيرش قطعنامه از سوي ايران از يك طرف و حمله عراق در مناطق جنگي جنوب پس از آن از سوي ديگر ادعاهاي دروغين صلحطلبي اين رژيم آشكارتر شد و عناصر مردد داخلي و افكار ناآگاه بينالمللي به اين امر وافق شدند. ضمن آنكه نگراني ناشي از حركت اخير عراق با توجه به زمينه رواني ويژهاي كه امام آماده كرده بود جوّ عمومي داخل كشور را دچار دگرگوني كرد و نيروهاي مردمي بسيار گستردهتر از ديگر دوره هاي جنگ تحميلي به جبههها سرازير شدند. همچنين اين اقدام عراق موجب تغيير مواضع بينالمللي به زيان عراق و به سود ايران را باعث شد. چنانچه پنج عضو دائمي شوراي امنيت، عراق را براي نشان دادن انعطاف بيشتر تحت فشار قرار دادند.
ب: هدف ديگر اين بود كه با فرستادن منافقين به داخل ايران، احتمالا با اشغال برخي مناطق، از مشكلات احتمالي بعدي در زمان صلح كاسته شود. ضمن اينكه مسئوليت مستقيم نگهداري و پشتيباني از آنان را نيز از وظايف خود سلب ميكرد.
ج: هدف سوم رژيم بعثی عراق از اين امر تغيير توجه نيروهاي مسلح كشورمان از ارتش عراق به منافقين و كاستن از فشار به نيروهاي خود بود. هدف هاي ديگري را نيز رژيم عراق تعقيب مي كرد كه شايد يكي از آنها اين بود كه به اصطلاح "تيري در تاريكي" رها ميكرد و در صورت شكست و يا پيروزي نسبي منافقين، هزينه زيادي را متحمل نميشد و شايد اگر مي توانست اوضاع داخلي ايران را از اين طريق متشنج ميكرد و اگر منافقين شكست ميخوردند به دليل اعتراض مخالفان حكومت، به ويژه كردها، كه از منافقين براي سركوب آنها استفاده مي كرد و يا حتي برخي ديگر از مردم كه نگهداري و پشتيباني از منافقان را مستلزم هزينه مالي، نظامي، سياسي و اجتماعي مي دانستند پاسخي براي آنها به دست می آمد. سرانجام اينكه لزوم بزرگ جلوه دادن امكانات خودي و ضعيف نشان دادن طرف مقابل به منظور داشتن دست برتر و اهرم فشار در مذاكرات آتي، حكام بغداد را به اين جا رسانده بود كه به گمان خود آخرين برگ برنده را مورد استفاده قرار دهند. البته تمهيدات در نظر گرفته شده و طبق نقشه هاي به دست آمده سران رژيم عراق و گروهك منافقين هدف هاي بزرگتري را در خيال داشتند. سازماندهي نيروهاي منافقين، مرحله بندي عمليات، تجهيز كامل قواي مهاجم و شناساييهاي انجام شده نمايانگر اين موضوع بوده بنا بر اطلاعات به دست آمده منافقان در مرحله اول هجوم خود قصد داشتند تمامي استان كرمانشاه تا نزديكي همدان را اشغال نمايند و معتقد بودند كه با پيشروي در داخل ايران مردم شهرها به آنها ملحق خواهند شد و در مراحل بعدي با نيروهاي بيشتري به پيشروي خود ادامه مي دهند. آنان در طرح آماده شده، ضرورت استفاده از پايگاه هاي نظامي مهم منطقه غرب كشور و پادگان هاي مسير را مورد تأكيد قرار داده بودند و استفاده از اين امكانات را عليه جمهوري اسلامي ايران در زمينه كسب پيروزي خود بسيار مهم جلوه دادند.
دستاورهاي عمليات مرصاد
حوزه تاثيرات عمليات مرصاد را شبيه هر عمليات بزرگ ديگري ميتوان به دو حوزه تاثيرات و دستاوردهاي داخلي و تاثيرات و دستاوردهاي خارجي تقسيم کرد.
الف) تاثيرات و دستاوردهاي داخلي عمليات مرصاد:
1) تحکيم ثبات داخلي نظام و مشروعيت آن در بعد کارآمدي نظامي
با طولاني شدن جنگ، معمولا نيروهاي طرف هاي درگير تحليل رفته و به نوعي با بحران ثبات مواجه مي شوند. در جنگ تحميلي عراق عليه ايران، باتوجه به اين که مردم، نظام جمهوري اسلامي را حاصل تلاش هاي خويش و خون جوانان خود ميدانستند، به هيچ عنوان با بحران ثبات و خلاء مشروعيت در ميان مردم انقلابي خويش مواجه نشد. معدود ناراضيان نظام را افرادي تشکيل مي دادند که به نحوي از انحاء از پيروزي انقلاب اسلامي متضرر شده بودند. اما با اعلام پذيرش قطعنامه توسط حضرت امام خميني(ره) که ايشان همانگونه که اشاره شد از آن به عنوان نوشيدن جام زهر ياد کردند، برخي از همين اقشار سرخورده از انقلاب اسلامي زمينه و بستر لازم را براي شايعه سازي عليه نظام و فاصله انداختن در بين ملت و نظام مناسب ديدند و شروع به جوسازي و تنش آفريني کردند.
صحبت هاي اين عده بيشتر پيرامون اين موضوع بود که ايران از روي ضعف نظامي و به ناچار قطعنامه را پذيرفته است و جمهوري اسلامي ايران ديگر ياراي مقاومت در مقابل حملات خارجي را ندارد. اما با پيروزي قاطعانه نیروهای نظامی ایران در عمليات مرصاد، اين دستاويز تبليغاتي از منتقدان نظام سلب شد.
2) شناخته شدن دوست از دشمن و تصفيه عناصر مردمي از ضد مردمي
در دوران هشت سال دفاع مقدس به لحاظ اين که شروع اين دوران قبل از تثبیت کامل جمهوري اسلامي بود و در طول آن نيز فرصتي براي پردازش به ميزان وفاداري و عرق ملي شهروندان به صورت هدفمند نبود (به لحاظ اولويت داشتن مسئله جنگ) برخي از عناصر معاند توانسته بودند که خود را در بدنه نظام به ويژه در استانهاي مرزي و به ويژه كرمانشاه جاي دهند.
با حمله منافقين و موفقيتهاي نسبي و اوليه آنان مانند اشغال کرند غرب، اين عده چهره واقعي خويش را نشان داده و به اشکال مختلف سعي در امداد منافقين داشتند. به هر حال اين گروه نيز در جريان تهاجم منافقین شناسايي شده و از نيروهاي انقلابي و مردمي تفکيک شده و به سزاي اعمال خویش رسيدند و يا به عراق متواري شدند.
3) تحکيم وحدت در بعد داخلي و تبلور مشارکت و همبستگي ملي
جنگ ها علیرغم تبعات منفی بسیاری که دارند، بعضی کارکردهاي مثبت نیز دارند و از جمله آنها مي توان به شکل گيري اتحاد در بين اقشار مردم يک کشور اشاره کرد. جنگ تحميلي به صورت ضمني و با درايت حضرت امام (ره) به عنوان يک عنصر وحدت بخش در جامعه ايران عمل مي کرد. خبر حمله منافقين به کشور از محور غرب باعث شد تا نيروهاي مختلف اعم از ارتش، سپاه، بسيج و ... از تمام ايران به سمت جبهه غرب رهسپار شوند و همبستگي ملي و مشارکت عمومي را در اين جريان به طور کامل به نمایش بگذارند. استقبال گرم و پذيرايي درخور توجه استانهاي همجوار از آوارگان کرمانشاهي را نيز ميتوان ناشي از شکل گيري اين روحيه و تحکيم وحدت مضاعف در ملت ايران قلمداد نمود که منجر به نوعي وفاق ملي شد.
ب) دستاوردها و تاثيرات عمليات مرصاد در بعد خارجي و بين المللي؛
1) خنثي شدن نقشههاي صدام در چشمداشت به بهره برداري از اشغال ايران توسط منافقين
پس از آنکه رژیم عراق دريافت که پيروزي در مقابل ايران امري دور از دسترس و محال است، تلاش نمود تا با مانورهای دیپلماتیک و در قالب ژست صلح خواهی، توسط نهادهای بین المللی نظیر سازمان ملل متحد، ايران را مجاب به پذيرش صلح کند.
در اين راستا رژیم عراق سعي داشت تا تداوم جنگ را ناشي از سياستهاي ايران قلمداد کند و از اين امر به عنوان يک اهرم تبليغاتي استفاده ميکرد. اما در سطح تحليل خرد و فردي با در نظر گرفتن روحيه خشونت طلب و ذات توسعه طلب صدام حسين، وي قلبا از صلح با ايران رضايت چنداني نداشت و بر آن بود تا با استفاده از حمله منافقين به ايران فرصت جديدي براي گرفتن امتياز از ايران پيدا کند.
بدين لحاظ وي از هيچگونه کمکي اعم از نظامي، لجستيکي و اطلاعاتي و تبليغاتي به ارتش به اصطلاح آزادي بخش رجوي دريغ نميورزيد که در اين خصوص اسناد معتبر وجود دارد.
با شکست عملیات فروغ جاویدان، آخرين اميد صدام نيز تبديل به ياس گرديد. به عبارتي، شکست نيروهاي منافقين مهر تاييدي بر شکست عراق از ايران بود و ميتوان ناکامي رجوي را " شکست مضاعف صدام حسين " قلمداد نمود.
2) تثبيت قطعي نظام جمهوري اسلامي ايران در نظام جهاني
در پي پيروزي انقلاب اسلامي ايران و شکلگيري نظام جمهوري اسلامي ايران، دول منطقه به ويژه کشورهاي عربي از يک طرف و غرب از طرف ديگر، از ورود يک عنصر جديد با انديشههاي انقلابي به صحنه نظام بينالملل احساس بيم و ناامني نموده و سعي در حذف و دست کم تحديد نظام ايران داشتند. بدين لحاظ رژيم عراق را بهترين گزينه براي حمله به ايران تعريف مي نمودند. زمينه هاي تاريخي اختلاف ميان اين دو کشور نيز بر قوت يابي اين تئوري دامن زد. حمله عراق به ايران را ميتوان به نحوي ناشي از شکلگيري اين ايده محسوب کرد.
پس از شکستهاي سنگين و پي در پي ارتش عراق در عملياتهايي از قبيل ثامنالائمه (ع)، طريق القدس و به ويژه بيتالمقدس و والفجر 8 که منجر به آزادسازي خرمشهر و فتح فاو شد، حمله گروهک منافقين به ايران در واقع آخرين اميد رژيم بعث عراق، قدرتهاي استکباري و کشورهاي منطقه براي خلع نظام جمهوری اسلامی ايران بود. اما با رشادت هاي رزمندگان، پشتيبانيهاي مردمي و رهبري بينظير حضرت امام (ره) اين عمليات- به طور اخص- و جنگ تحميلي – به طور اعم- با پيروزي ايران خاتمه يافت و بدين ترتيب زمينه هاي لازم براي تثبيت قطعي نظام جمهوري اسلامي ايران در افکار عمومي جهان فراهم شد.
3) افزايش مشروعيت جمهوری اسلامي در افکار عمومي جهان
رژيم عراق و قدرتهاي جهاني با دستگاههاي تبليغاتي گسترده اي که در اختيار داشتند به افکار عمومي جهان چنين وانمود ميکردند که مردم ايران از جنگ خسته شده و طولاني شدن جنگ در ايران موجب رويارويي نظام با «بحران مشروعيت» شده است.
با شکل گيري و حمله منافقين به ايران، افکار عمومی جهان در اين انديشه بودند که مردم از حمايت نظام دست کشيده و به منافقين ملحق خواهند شد و در نتيجه نظام ايران سرنگون خواهد گرديد. اما با پخش خبر حمله منافقين در کشور وضعيت به گونهاي متفاوت از اين تعابير خود را نشان داد. بدين ترتيب که گروه هاي مختلف مردمي از سراسر ايران به سمت جبهه غرب سرازير شده و نيروهاي سازمان منافقین در حالي که هنوز به کرمانشاه نرسيده بودند، با شرکت گسترده نيروهاي مردمي در اين عمليات که حاکي از حمايت همه جانبه مردم از نظام جمهوري اسلامي و زمینه ساز مشروعيت سياسي آن در افکار عمومي جهان بود، روبرو شد.
4) مديريت بحران در عمليات
مي توان گفت انتخاب حمله يک ستوني منافقين از غرب کشور براي براندازي نظام اسلامي، خود بهترين فرصت را براي مقابله همه جانبه نيروهاي اسلام براي مقابله و تار و مار کردن منافقان فراهم کرد. حرکت منافقين که به تعبير فرمانده وقت سپاه پاسداران به حرکت کرگدن شباهت داشت به گونه اي بود که با بسته شدن راه حرکت اين ستون نظامي در تنگه مرصاد عملا عمليات با بن بست مواجه شد. حضور امير سرافراز ارتش اسلام شهيد صياد شيرازي که با بسيج نيروها و به خصوص فرماندهي هوانيروز ضربه اي کاري بر منافقين وارد کرد از نقاط درخشان عمليات مرصاد بود. با اين حال ميتوان گفت راهبرد مردمي کردن دفاع که از آغاز دفاع مقدس رمز موفقيت جمهوري اسلامي ايران در مقابله با ارتش بعث بود در اين عمليات نيز موفقيت خود را نشان داد. موفقيت در اين عمليات و شکست منافقين و نيز مقابله رزمندگان اسلام با حملات ارتش بعث بعد از قبول قطعنامه 598 موجب شد که رژيم عراق نتواند دست بالاتر را در مذاکرات مربوط به اجراي قطعنامه 598 داشته باشد.
منافقين پس از مرصاد
عمده فعالیت منافقين به دوران جنگ 1980 ایران و عراق بر میگردد و تا پایان جنگ مهمترین گروه معارض موثر بر روابط ايران و عراق بود. با پایان جنگ و عملیات فروغ جاویدان این گروه نقش خود را به تدریج از دست داد و تا پایان رژیم بعث کج دار مریز به فعالیت پرداخت. اما با سقوط رژيم بعث به خصوص با افشاي همکاري منافقين در سرکو ب مردم عراق، عرصه بر تروريست هاي منافق تنگ شد و حملات مکرر به پايگاه اشرف صدمات و ضربات جبران ناپذيري به اين گروهک وارد کرد. با حمايت امريکا و انتقال بخشي از منافقين به پايگاه ليبرتي توان و موقعيت اين گروهک متزلزل تر شد. با اعمال فشار دولت عراق انتقال بسياري از اعضاي منافقين به کشور آلباني و تغيير جهت گيري بسياري از سرخوردگان اين گروهک، مسير ضعف آن تداوم يافت، اما با حمايت هاي تازه امريکا و عربستان اين گروهک کوشيده است با برخورداري از چتر حمایتي فرانسه نشست هاي سالانه پاريس را به عرصه ابراز وجود خود بدل کند.
سابقه همکاری امريکا و منافقین
سابقه حمایت های واشنگتن از منافقین کور دل، قدمتی طولانی دارد که از جمله آنها می توان به نامه بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا در آذر ماه سال ۱۳۷۱ به مسعود رجوی (مسئول سازمان تروریستی منافقین) اشاره کرد. کیلینتون در این نامه محرمانه، تعهد خود نسبت به ارائه کمک های مالی و غیرمالی به این گروه تروریستی را مورد تاکید قرار داده بود.
نمونه دیگر این حمایت ها به دوران اوباما باز میگردد، زمانی که وزارت خارجه وقت واشنگتن، نام منافقین را از لیست گروه های تروریستی خارج کرد؛ گروهی که از طرفی در ابتدای انقلاب اسلامی از حامیان اشغال سفارت آمریکا در تهران بود و از طرف دیگر به دلیل قتل تعدادی از سربازان آمریکایی در سال ۱۹۹۷ در صدر گروه های تروریستی منفور در ایالات متحده قرار داشت.
ارتباطات مالی سنگین میان منافقین با برخی مقامات فعلی و سابق آمریکا، باعت ارتباط نزدیک و همکاری گسترده ای میان آنها شده است. البته در این باره «فیلیپ گیرالدی» افسر سابق بخش ضد تروریسم سازمان CIA در مطلبی به تاریخ ۳۰ اکتبر ۲۰۱7 در روزنامه «آمریکن هرالد تریبیون»، از پشت پرده رابطه منافقین، تحت رهبری مریم رجوی با سیاستمداران آمریکایی و بالاخص نئوکانها خبر داد و علت تشدید جنگطلبی این روزهای دولت آمریکا علیه ایران را، مرتبط با همین موضوع دانست.
همچنین چندی پیش شبکه خبری ان بی سی در گزارشی مستند به بررسی ارتباط مقامات دولت ترامپ با اعضای گروه تروریستی منافقین پرداخت. در این گزارش، از افراد نزدیک به ترامپ، مانند رودی جولیانی و جان بولتون به عنوان کسانی نام برده شد که ارتباطات عمیق و تنگاتنگی با گروه تروریستی منافقین دارند.[1] به خصوص حضور مکرر بولتون در نشست هاي منافقين کاملا بر سياست ترامپ براي حمايت از منافقين صحه مي گذارد.
پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا همکاری کاخ سفید با اعضای گروه تروریستی منافقین به شکل بی سابقه ای افزایش یافته است، تا جایی که به گفته آسوشیتدپرس، برخی مقامات کابینه ترامپ در ازای دریافت پول برای این گروه تروریستی سخنرانی کرده اند. بر همین اساس الین چاو وزیر حمل و نقل ترامپ تایید کرد حدود ۲ سال پیش در ازای سخنرانی ۵ دقیقه ای در راستای حمایت از منافقین، ۵۰ هزار دلار از آنها دریافت کرده است. در گزارشی دیگر ریچار انگل خبرنگار شبکه آمریکایی انبیسی نیوز به نقل از جوان استوکر (یک کارشناس در زمینه گروهک منافقین) فاش کرد، یکی از اهداف مهم نزدیکی مقامات کاخ سفید و سازمان تروریستی منافقین فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی است. این گروهک برای پرداخت هزینه های غیر معقولش باید منابع مالی در اختیار داشته باشد تا بتواند در این راه پول های باد آورده را صرف اهداف پوچ و بی نتیجه خود کند. سعودی ها یکی از تامین کنندگان منابع مالی این گروهک هستند به طوری که کامیون های طلا و دلارهای میلیونی خود را روانه مقر این گروهک منافقین میکنند.
به قدرت رسیدن ترامپ زمینه های لازم را برای ارتقای نقش عربستان سعودی در دکترین امنیتی امریکا فراهم نمود. ظهور نشانه های تحول در اولویت های سیاست خارجی امریکا و چرخش به سمت شرق نیز ایفای چنین نقشی از سوی عربستان را اجتناب ناپذیر می کرد. در حوزه غرب آسیا، ایالات متحده استراتژی کلان امنیت فرامرزی همراه با احالة مسئولیت به دولت های منطقه ای را دنبال نموده است. به موجب این استراتژی، عربستان سعودی به عنوان یکی از اجزای دکترین امنیتی ترامپ از جایگاه ویژه ای برخوردار شده است. مواضع اخیر حکام سعودی و ائتلاف غیررسمی این کشور با رژیم صهیونیستی نیز به نوبة خود منزلت عربستان سعودی را در راهبرد امنیتی ایالات متحده برجسته کرده است.
عربستان و منافقين
در سالهای اخیر، تنش های سیاسی و امنیتی میان عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران به میزان قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. بر همین مبنا، بسترهای لازم برای گسترش دامنة درگیری ها و منازعات دو طرف به حوزه های موضوعی و حتی ژئوپلیتیکی مختلف به وجود آمده است. تلاش سعودی ها برای گسترش و تعمیق همکاری ها با گروهک منافقین و بهره گیری از آنها به منظور پی شبرد اهداف ضدایرانی خود در راستای همین روند کلی قابل ارزیابی می باشد.
هر چند در دهههای گذشته روابط منافقین و عربستان، در سطح پایینی قرار داشت، اما طی سالهای اخیر روابط میان دو طرف بهصورت گسترده تری برقرار شده است. طی سالهای اخیر و به ویژه از زمان روی کار آمدن ملک سلمان، تغییرات چشمگیری در رویکرد این کشور در قبال گروهک منافقین به وجود آمده است. گروهک تروریستی منافقین به جهت دشمنی آشکار با جمهوری اسلامی ایران و انجام عملیاتهای خرابکارانه بر علیه امنیت سرزمینی ایران مورد توجه سعودی ها قرار داشته است. بنابراین، از این دوران به تدریج روابط عربستان با گروهک منافقین از حالت تقریباً مخفیانه و سری گذشته خارج و به صورت علنی و آشکار درآمده است. حضور «ترکی الفیصل» رییس پیشین دستگاه اطلاعات سعودی در نشست دو سال قبل سازمان مجاهدین در پاریس و ایراد سخنرانی شدید اللحن علیه ایران، به منزلة تشدید رویکرد سیاست خارجی عربستان در قبال ایران تلقی میگردد. وی در سخنرانی خود، به وضوح «خواستار سرنگونی نظام» در ایران گردید. به علاوه، وی با مشروع خواندن مبارزه این گروهک علیه جمهوری اسلامی، وعده داد که «این مبارزه مشروع دیر یا زود به هدف خود خواهد رسید».[2]
ايجاد ناآرامي در ايران راهبرد مشترک امريکا و عربستان
با روی کار آمدن ملک سلمان و قدرت یابی نسل سوم خاندان حاکم در عربستان، به تدریج نشانه های تحول در سیاست خارجی و امنیتی عربستان سعودی ظهور یافت. در این میان، تحولات منطقه ای و بین المللی از جمله وقوع بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا و شمال افریقا و بهبود روابط واشنگتن و ریاض پس از یک مقطع واگرایی نسبی در دوران اوباما، نیز بسترهای لازم برای تسهیل و تسریع در روند یادشده را فراهم نمودند. افزون بر این، در حوزه منطقه ای، روند تحولات در سوریه، عراق و یمن برخلاف خواسته ها و انتظارات سعودی رقم خورده و در عمل، راهبرد منطقه ای عربستان با چالش های عدیده ای مواجه شده است.
در نتیجة تحولات فوق، بهره گیری از سازوکارهای ائتلاف سازی، تصاعد بحران و جنگ نیابتی به منزلة بخشی از فرایند سیاستگذاری امنیتی عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران درآمده است. در این چارچوب، بسترهای لازم به منظور نقش یابی بازیگران و نیروهای آشوب ساز و منازعه آفرین فراهم شده است. در این حوزه، یکی از نیروهای مدنظر سعودی ها گروهک تروریستی منافقین بوده است. گروهک مزبور به واسطه دشمنی آشکار با جمهوری اسلامی ایران و انجام عملیات های خرابکارانه بر علیه امنیت سرزمینی ایران مورد توجه سعودی ها قرار داشته است. اظهارات سال گذشته محمد بن سلمان ولیعهد سعودی مبنی بر کشاندن جنگ به داخل ایران شاهدي بر اين امر است. بر این اساس، سعودی ها حمایت های گسترده مالی، امنیتی و دیپلماتیک از منافقین به عمل آورده اند. در پشت پرده تمایل ریاض برای گسترش روابط با منافقین و ایفای نقش این گروهک به عنوان یکی از اجزای سیاستگذاری امنیتی عربستان، اهداف وسیعی نهفته است. استفاده از این سازمان برای ایجاد ناامنی و بی ثباتی در ایران شامل بهره گیری از تلاشهای این گروهک برای دمیدن بر آتش اختلاف های قومیتی داخل ایران، حمایت از ادامه روند جاسوسی این گروهک در داخل خاک ایران و همکاری با استخبارات عربستان و انتقال اطلاعات به موساد، احیای نقش آفرینی این گروهک در ایجاد بحران علیه ایران (به عنوان مثال علیه برنامه موشکی ایران) همانند بحرانی که قبلاً علیه برنامه هسته ای ایران ایجاد کردند، تعیین این گروهک به عنوان پیمانکار پروژه ایجاد گروهی مانند داعش یا ارتش آزاد سوریه در ایران و اقدام علیه حاکمیت، تعیین پایگاه های منطقه ای متعدد برای منافقین و صدور اجازه عضوگیری از میان مردم کشورهای منطقه میشود.
عربستان علاوه بر تلاش برای ورود به حوزه نفوذ منطقه ای ایران و تحت الشعاع قرار دادن امنیت فراسرزمینی آن، می کوشد تا از طریق ارتباط گیری و حمایت همه جانبه از گروه هایی مانند منافقین امنیت ملی ایران را نیز در معرض مخاطره قرار دهد. واضح است که چنین روندی با تلاش های عربستان سعودی برای ایفای نقشهایی مانند هژمونی منطقه ای یا رهبری جهان عرب و بسترسازی به منظور تغییر موازنه قوای منطقه ای و جبران شکستها و ناکامیهای محور سعودی در مواجهه با جبهه مقاومت همسویی قابل توجهی دارد.
جمع بندی
با همه تلاش هاي ائتلاف غربي و عربي براي حمايت و احياي پيکره در حال احتضار منافقين نمي توان گفت که توان اين گروهک در حال زوال در حال حاضر بيشتر از زماني است که با عمليات کور فروغ جاويدان براي براندازي جمهوري اسلامي پاي در جاده مرگ نهادند. ضربه مهلکي که عمليات مرصاد به خصوص با رشادت هاي شهيد صياد شيرازي بر منافقين وارد آورد، درس خوبي براي اين گروهک و حاميان آن است. اگرچه نمي توان از تلاش هاي امريکا و فرانسه و عربستان براي بازسازي اين گروهک و از تهديدات احتمالي اين گروهک غافل شد، اما توان رويارويي و مقابله نظام جمهوري اسلامي هم قابل مقايسه با ماه هاي پاياني جنگ تحميلي نيست؛ دوراني که شکست فاحشي را بر گروهک منافقين وارد آورد.
پژوهش خبری // گروه سیاسی